گشايشي براي اينترنت، پيامي به مردم
نازنين متيننيا
كمي بعد از صبح جمعه و خلوت شليكها، اولين واكنش مديريت اجتماعي، محدود كردن اينترنت و مردم بود. بيانيهاي هم اعلام شد كه دسترسي به اينترنت را محدود ميكنيم تا اوضاع آرام شود. بعد دوباره خبرهاي حمله آمد و استيصال مردم براي اينكه بدانند چه شده و چه ميشود. دقيقا در لحظهاي كه نياز رواني آدميزاد گرفتار حمله ناگهاني و ناجوانمردانه، دسترسي به اطلاعات است، تفكر «ببنديم» جاري در مديريت اجتماعي، راههاي ارتباطي و اطلاعرساني را محدود كرد. واقعيت اين است ما گرفتار جنگي ناجوانمردانه شدهايم اما توي اين بلبشو، همچنان اشتباهات گذشته را تكرار ميكنيم و مردم را امين نميدانيم. مردمي كه همين حالا، با بستگي اينترنت و محدوديتهاي بسيار و سختي، به شبكههاي اجتماعي وصل ميشوند تا عكس قربانيان مظلوم حملات را منتشر كنند و از شاعر جوان و ورزشكاران جواني بگويند كه بيگناه و بيپناه كشته شدهاند. توييتر و اينستاگرام و تلگرام و واتساپ، سالهاست كه نحوه زيست مردم را تغيير داده و نياز به حضور، به بودن و شنيده و ديده شدن، بخشي از اين تغيير است. وقتي دسترسي مردم بسته ميشود، ديگر كسي نيست كه از آنچه واقعا در ايران اتفاق ميافتد خبردار شود. خوراك رسانهاي خبرگزاري و روزنامههاي بينالمللي براي يافتن آنچه در جامعه ايراني در حال رخ دادن است، قطع ميشود و كسي نميداند شرايط مردم چيست. اما از آن طرف ماجرا پروپاگانداي رسانهاي ادامه دارد، يكطرف دسترسي را بسته و آنطرف جنگ رسانهاي را آغاز كرده. مردم اينجا دربهدر فيلترشكن شدهاند و علاوه بر تمام آسيبهايي كه در اين چند روز ديدهاند، بايد فقدان دسترسي آزاد را هم به موارد ديگر زندگيشان اضافه كنند. حالا خبرها از كجا گرفته ميشود؟ قطعا جوابش رسانه ملي نيست. سالهاست كه كسي اعتمادي به اين رسانه ندارد. دلايلش هم واضح و مبرهن است. نتيجه ميشود نشستن پاي شبكههايي كه بر طبل جنگ ميكوبند و تكليفشان مشخص است. مردم نميتوانند فشار را در چند جهت تحمل كنند. عادلانه هم نيست. مدتهاست كه فشارهاي اجتماعي و اقتصادي، زندگي را سخت كرده و حالا رسيدهايم به اين روزها، در لحظههايي كه صدای حمله و پدافندها قطع نميشود، دسترسي آزاد به اطلاعات، همراهي و همدلي بيشتري ميآورد. وقتي بداني دقيقا چه اتفاقي در جريان است، تصميمگيري و قضاوت هم درستتر است. اما اين گزينه به روي مردم بسته شده. جايگزينش هم شده اساماسهاي دولتي، رسانه ملي، شبكههاي خبري آنور مرزي و از همه بدتر، ارتش سايبريهايي كه در فضاي مجازي فعالند و وطن و امنيت ملي، هيچ نقشي در فعاليتشان ندارد. از نظر رسانهاي و تا اينجا، بازنده اصلي اين ميدان شدهايم؛ سنگ را بستيم و سگ را رها كرديم. حالا وقت آن رسيده كه زاويه نگاه رسانهاي را تغيير بدهيم. جامعه ايراني نياز دارد بداند كه محترم شمرده ميشود، نياز دارد بداند كه مهم است، نياز دارد كه قابل اعتماد ديده شود. پيام محدوديت اينترنت، نه تنها به هيچ كدام از اين نيازها پاسخ نميدهد كه حتي در نقطهاي مخالف، اين پيام را ميدهد كه مردم قابل اطمينان نيستيد، مهم نيست چه نيازي داريد و فعلا بايد سكوت كنيد. اما در سرنوشت جمعي ما همچنان نياز مهم و اوليه، يكدست شدن و همدلي و همراهي است. اين گسل و فاصله براي ترميم، نياز به اعتماد دارد. سرزمين ما در اين روزها نيازمند همدلي و اتحاد است، نيازمند يكپارچگي. دسترسي آزاد به اطلاعات و اخبار، نشانه مهمي براي پذيرش اعتماد و امين بودن است. گشايش در امر اطلاعرساني مهمترين پيامش، اعتماد و اطمينان است. دو اصل مهم براي رسيدن به همدلي و اتحاد. واقعيت اين است كه در اين شرايط، آنكس كه دوستدار واقعي ايران باشد و سرنوشت اين سرزمين را مهم بداند، نياز دارد كه اختلافهاي دروني را كنار بگذارد و فعلا دغدغه مهمش حمله خارجي باشد. بايد دست دوستي و اتحاد را پيش بگيريم، سرنوشت جمعي ما نيازمند تصميمات هوشمند اجتماعي است. تا دير نشده، اينترنت را به مردم برگردانيد، مردم را از شر فيلترشكن و محدوديت خلاص كنيد و اجازه بدهيد كه مردم هم سهمي بزرگ در روايت آنچه ميگذرد داشته باشند و بدانند كه اعتماد جاري است و فقط نظارهگر نيستند.