• 1404 دوشنبه 26 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6068 -
  • 1404 يکشنبه 25 خرداد

آقای جیم؛ مردی که همیشه آماده رفتن است

مهدی خاکی‌فیروز

ما اینجا در اداره یک همکار داریم به نام آقای جیم. شاید خیلی‌ها او را از نزدیک ندیده باشند، چون معمولا یا در سفر است یا در حال آماده شدن برای سفر یا تازه از سفر برگشته و دارد عکس‌هایش را در اینستاگرام آپلود می‌کند. اما همه‌مان خوب می‌شناسیمش. آقای جیم با مرخصی نسبت فامیلی دارد. به قول خودش: «مرخصی نعمت خداست، چرا استفاده نکنیم؟» و انصافا هم استفاده می‌کند؛ از مرخصی استحقاقی گرفته تا استعلاجی. در کشوی میزش یک مجموعه کوچک و ارزشمند از گواهی‌های پزشکی هست، بدون تاریخ و با مهرهایی از دوستان پزشکش که انگار مأموریت‌شان فقط آسان‌سازی تعطیلات است. خودش می‌گوید: «اینها مثل چاشنی‌اند، فقط وقتی لازمه استفاده می‌شوند...» بحث تعطیلی که پیش می‌آید، جیم از دو ماه جلوتر برنامه‌اش را می‌چیند. تقویم رومیزی‌اش شبیه نقشه جنگی‌ست: فلش‌هایی از چهارشنبه به شنبه، دایره‌هایی دور روزهای خاص و زیرنویس‌هایی با رنگ‌های مختلف که مثلا نوشته‌اند «احتمال باران - مناسب برای ماسوله» یا «هوای آفتابی در قشم، وقتشه!» حالا فکر نکنید اهل تنبلی‌ست؛ برعکس، وقتی سر کار هست، از پرانرژی‌ترین‌های ماست... البته فقط اگر حواسش را از عکس‌های طبیعت و غذاهای محلی پرت نکنیم. یک بار دیدم وسط جلسه صبحانه کاری، داشت طرز تهیه «میرزاقاسمی با گوجه زغالی» را به یکی از همکارها توضیح می‌داد، با چنان اشتیاقی که انگار مهم‌ترین جلسه عمرش همان بود. تعطیلی برای آقای جیم فقط «استراحت» نیست. یک پروژه کامل است. با تحقیق، برنامه‌ریزی، مقصدشناسی و البته آشپزی. همیشه از غذای روزهای تعطیلش با هیجان حرف می‌زند: از خورش قورمه‌سبزی که باید با شعله کم قل بزند تا ته‌چین زعفرانی که فقط در هوای مه‌آلود شمال می‌چسبد. وقتی از غذاهایش حرف می‌زند، انگار همکارمان نیست؛ یک مستندساز حرفه‌ای‌ست. بعد از هر سفر، وارد فاز جدیدی می‌شود: فاز «بارگذاری». دوربینش پر از عکس‌هایی است که گاهی حس می‌کنی بیشتر از دیدن‌شان باید نفس بکشی؛ از یک قطره شبنم روی برگ گرفته تا چشم‌انداز دریا در غروب. عکس‌ها را با دقت و عشق منتشر می‌کند، با کپشن‌هایی که معمولا با «آرامش یعنی...» شروع می‌شود. فالوورها کم‌کم اضافه می‌شوند، لایک‌ها بالا می‌روند و ما اینجا، در اداره، برای دقایقی در حال و هوای سفر او نفس تازه می‌کنیم.
جیم آنقدر با حوصله و ذوق از سفرهایش تعریف می‌کند که حتی رییس بخش مالی هم گاهی ته دلش وسوسه می‌شود یک مرخصی بگیرد. 
از بین همه ما، او تنها کسی ا‌ست که وقتی نیست، بیشتر احساس می‌شود؛ چون بودنش یعنی بوی غذا، صدای خنده، حرف از جنگل و دریا و برنامه‌ریزی برای تعطیلات آینده. شاید اگر روزی فرهنگستان زبان و ادب فارسی بخواهد برای واژه «مرخصی» یک شخصیت معرفی کند، بی‌شک باید از آقای جیم نام ببرد. کسی که به ما یاد داد مرخصی فقط یک فرم خشک اداری نیست؛ فرصتی ا‌ست برای زندگی کردن، برای پختن، دیدن، نفس کشیدن و... برگشتن با دل خوش. آقای جیم عزیز!
ما اینجا، با همه سختی‌های کار، با خبرهای فوری، با جلسات طولانی، همیشه منتظر برگشتنت هستیم. نه فقط برای تعریف کردن ماجراهایت یا دیدن عکس‌هایت؛ برای یادآوری اینکه زندگی، فقط کار نیست.
گاهی باید چمدان بست، رفت، نفس کشید... و بعد، با انرژی برگشت. درست مثل تو. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون