يادداشتي به مناسبت سالروز تولد و درگذشت جليل شهناز در خرداد ماه
ايستاده بر قله بداههنوازي
بابك بختياري
ماه گذشته، زماني كه دوست عزيز و بزرگوارم، بهرام فرمانآرا را از دست داديم، بياختيار ياد گذشتهاي افتادم كه استاد پرويز ياحقي از آن صحبت ميكرد؛ «تاثير بهرام بر موسيقي ايران»، به ويژه بر خلق و ارايه آثار پرويز ياحقي، جليل شهناز و فرهنگ شريف، كه بسيار مهم و ماندگار بودند.
بعد از انقلاب، با تلاشهاي بهرام، مجموعهاي در سال ۱۳۶۳ كليد خورد. سه مجموعه از نواختههاي پرويز ياحقي و جليل شهناز به همراهي تمبك ملك و افتتاح، در گوشهها و دستگاههاي مختلف، در كوكهاي چپ و راستكوك؛ از تهيه دستگاههاي حرفهاي ميكروفنهاي نيومن گرفته تا ريبوكسهاي حرفهاي و پشتيباني كامل از استارت خوردن مجموعه. از استاد عزيزم پرويز ياحقي، پرسيده بودم معيار انتخاب مرحوم شهناز چه بود؟ ايشان گفت: «به خاطر ارايه مطالب قوي و استوار، ضربيهاي متنوعي كه هر كدام جذابيت منحصر بهفرد داشتند.» به همين خاطر، كار با استاد شهناز كليد خورد. قرار بر اين بود مجموعهاي هم به صورت جداگانه، با آواز محمودي خوانساري ضبط كنيم. زماني كه پرويز ياحقي اين ماجرا را تعريف ميكرد، در آشپزخانه منزل ايشان ايستاده بودم؛ اشاره كرد و گفت: «همانجا كه ايستادهاي، قرار بود ده نوار با آواز محمودي خوانساري، دكلمه شعر بيژن ترقي و نظارت بيژن فرازي ضبط كنيم. محمودي گفت سفري يك هفتهاي به اصفهان دارم، ميروم و برميگردم تا كار را شروع كنيم.» اما متاسفانه رفت و ديگر برنگشت...
در اين اقدام بهرام، ضبطهاي متعدد ديگر با فرهنگ شريف، احمد عبادي، ابراهيم سلمكي، فضلاله توكل، اسماعيل ديبا، جواد معروفي، امير ناصر افتتاح، جهانگير ملك، محمداسماعيلي و... انجام گرفت.
در برنامههاي گلها و تكنوازان راديو و به طور كل مكتب و آثار ارزشمند استاد جليل شهناز را ميتوان در كندكاريها، كوكها، استفاده از مضرابهاي مختلف، درآمدها و ويبرهها ديد. كوكهاي مخصوص، شكست ريتمها و تبديل آنها به يكديگر، حفظ انسجام جملات در قطعات، پيوستگي و هدف ساختاري و آرايش با سازهاي كششي، بهويژه ويلن، از شاخصههاي استاد جليل شهناز است.
مثلث سه سبك مطرح در تاريخ موسيقي ايران در تارنوازي، متشكل از لطفالله مجد، جليل شهناز و فرهنگ شريف، گذشته از شيريني و حال، با تاكتيكهاي منحصر به فرد همراه بود. مثلثي كه ريشههاي آن برگرفته از استاد عبدالحسين شهنازي بود. در ويلن ايراني، مرحوم رضا محجوبي پايهگذار بدعت، نوآوري، شيريني، حال، سوز و مبتكر كوكهاي خاص با واخوانهاي ويژه بود. عبدالحسينخان شهنازي دقيقا همان راه و روش را در تار ادامه داد. بارزترين نكته قابل تأمل در مورد جليل شهناز، بداههنوازي اوست؛ كه ركن اصلي موسيقي ايراني است. پاسخهاي آوازي، شناخت عميق او از شعر، تحرير و مكاتب آوازي، گذشته از آنكه قله رفيع بداههنوازي بود، درآمدهاي مختلف با جملات تازه، از ويژگيهاي مكتب نوازندگي شهناز به شمار ميرود. غير از نوازندگي در كنار استاد پرويز ياحقي، همراهي او با استاد حسن كسايي در دوازده مقام موسيقي ايراني و همكاري با استاد همايون خرم، همه از گنجينههاي ارزشمند تاريخ موسيقي ايران است. در مجموعه «شهنوازان» آلبوم استاد شهناز را به همين دليل، «شهنواز» نام نهادم؛ به علت توانايي ايشان در خلق لحظه به لحظه جملات آوازي، ضربيها و شبهضربيها در بداههپردازي، كه خاص پنجهها و مضرابهاي قدرتمند و اصيل او بود. آخرين باري كه با استاد جليل شهناز صحبت كردم، به سختي صحبت ميكرد. گفت: «آقاي بختياري، من ديگر بازنشسته شدهام. نميتوانم ساز بزنم.» در مراسم خاكسپاري و ختم او، به همراهي رفقا شركت كرديم. در نخستين سالگردش، كه به همت شهرداري (چون استاد، بازنشسته آنجا بود) برگزار شد، به دعوت عليرضا شهناز رفتم و درباره آثار، مكتب و شخصيت بزرگوار او سخن گفتم اميدوارم در مجالي ديگر بتوانم اين فاكتورها را بهطور مفصلتري ارايه كنم. روحش شاد و يادش گرامي باد.