نگاهي به تاريخچه موسيقي ريتماند بلوز
شور جمعي در موسيقي سياهپوستان
لونكا ويلكينسون بتايست
ترجمه: فرزام كريمي
گروه هنر و ادبيات| لونكا ويلكينسون بتايست كارشناسي آموزش (گرايش موسيقي) خود را از دانشگاه ديلارد لوئيزيانا اخذ كرد و سپس موفق شد تا مدرك كارشناسي ارشد موسيقي خويش را در رشته آواز از دانشگاه اوكلاهما دريافت كند، وي همچنين مدرك دكتراي خويش را در رشته آموزش موسيقي از دانشگاه لوئيزيانا اخذ كرده است. او سالها استاديار آموزش موسيقي در دانشگاه تنسي ناكسويل بوده است و از تجربه بيست ساله تدريس موسيقي در مدارس برخوردار بوده است، علاوه بر اين او مدير سابق كر كودكان اپراي ناكسويل هم بوده است و تمركز پژوهشي وي روي زيباييشناسي موسيقي سياهپوستان و پژوهش درباره سنتهاي موسيقي آفرو و برزيل بوده است، آنچه در ادامه ميخوانيد بخشهايي از مقاله او درباره زيباييشناسي موسيقي سياهپوستان است.
در اواخر دهه ۱۹۳۰ و اوايل دهه ۱۹۴۰، مهاجرت گسترده سياهپوستان امريكايي از مناطق روستايي جنوب به شهرهاي صنعتي شمال (مانند شيكاگو، ديترويت، كليولند و نيويورك) شكل گرفت. اين مهاجرت باعث شد سنتهاي موسيقايي سياهپوستان -مانند بلوز، گاسپلوجز- درشهرهاي بزرگ دگرگون شوند و با نيازهاي جديد فرهنگ شهرنشيني و سرگرمي مردم تركيب شوند. در اين دوره، موسيقياي با ضرباهنگي سريعتر از بلوز و روحيهاي پرنشاطتر پديد آمد كه هم ريشه در دلتا بلوز داشت و هم تحتتاثير سوئينگ بود. اين سبك ابتدا توسط رسانههاي امريكايي با عنوان «موسيقي نژادي» شناخته ميشد، اما بعدها اين اصطلاح به دلايل نژادي كنار گذاشته شد و ريتماند بلوز جاي آن را گرفت. اين تغيير واژگان نخستين نشانههاي شكلگيري زيباييشناسي نوين بود: آميختگي موسيقي با هويت، طبقه و نژاد. موسيقي«آر اند بي» در دهه ۴۰ و ۵۰ از ويژگيهايي نظير بيس سنگين و درامهاي كوبنده (براي همراهي با رقص و شور جمعي در كلوپها)، خطوط ملوديك ساده ولي احساسي: برگرفته از بلوز و گاسپل، آوازهايي با احساسات عاطفي ژرف: بهويژه درباره عشق، فقر، خيانت يا اميد و همراه با ساختاردوازده ميزاني بلوز اما با تمپوي سريعتر بود. در دهه ۱۹۴۰، با ظهور ايستگاههاي راديويي محلي كه موسيقي سياهپوستان را پخش ميكردند، «آراند بي» به يك صداي عمومي تبديل شد. برخلاف موسيقي جز كه در ابتدا در كلوپها يا محافل خاص شنيده ميشد، موسيقي «آراند بي» از همان ابتدا تودهمحور بود و براي پخش در راديو و مكانهاي عمومي ساخته ميشد. زيباييشناسي موسيقي ريتماند بلوز (آراند بي) با مفهوم در دسترس بودن گره خورده است: موسيقياي كه براي شنيدن، رقصيدن، همذاتپنداري و... براي تحليل پيچيده موسيقايي نظير موسيقي كلاسيك برخي از فرمهاي موسيقي جز به كار رود. آراند بي نه تنها يك سبك موسيقي بود، بلكه «فضايي را براي بيان تجربه زيسته سياهپوستان در امريكاي پس از جنگ جهاني دوم» فراهم كرده بود. در نتيجه، زيباييشناسي آن با راستگويي عاطفي، بدنمندي و بيان رنج و سرزندگي همراه شده است. موسيقي آراند بي الهامبخش شكلگيري راكاند رولو بعدها سول، فانك و هيپهاپ شد. آنچه كه امروزه باعث كمرنگتر شدن موسيقي ريتماند بلوز شده است نحوه تدريس آن و سيستم آموزش موسيقي كنوني ايالاتمتحده امريكا است، ما بايد به نقد زيباييشناسي غالب در كلاسهاي موسيقي عمومي ايالات متحده امريكا بپردازيم، اين سيستم بيش از حد به «زيباييشناسي اروپايي» وابسته است، اين رويكرد روي مواردي مانند ريتم، گام، هارموني و نتنويسي تمركز ميكند، اما در عين حال هنر موسيقي سياهپوستان - كه ريشه در فرهنگ آفريقايي-امريكايي دارد- را يا ناديده ميگيرد يا تنها به معرفي سطحي آن ميپردازد. اما موسيقي سياهپوستان زيباييشناسي بسيار گستردهتري دارد كه شامل تفكرات و احساساتي پيچيده درباره «كيفيت صدا»، «بيان شخصي و بداهه» و «ارتباط بدن -صدا- جمعيت» است. آموزش موسيقي عمومي بايد اين رويكرد متفاوت را به رسميت بشناسد و بخشي از برنامه آموزشي شود. در زيباييشناسي اروپاي غربي سه ويژگي نقشي پررنگ دارند: ريتم (توالي زماني دقيق)، گام/ملودي (شدت نُتها) و هارموني (هماهنگي چندصدايي)، بنابراين يادگيري موسيقي برمبناي اين ساختارها صورت ميگيرد؛ دانش تئوري و تمرين نوازندگي هم بر اين اساس بنا ميشود. در اين رويكرد، نتنويسي مهمترين ابزار براي ثبت و انتقال موسيقي است، چراكه آموزگاران معتقدند يادگيري و اجراي موسيقي بدون مراجعه به نُت امكان ندارد. بنابراين يكي از اهداف اصلي آموزش موسيقي عمومي، تقويت توانايي خواندن و اجراي دقيق از روي نت است. در اين سيستم، موسيقي صرفا «صدا و ساختار صوتي» شناخته ميشود. اين تمركز اگرچه توانايي فني را افزايش ميدهد، اما ابعاد اجتماعي، فرهنگي و عاطفي موسيقي را پنهان ميكند. درحالي كه ميتوان با تدريس پويا و معرفي تكنيكهايي نظير ندا و پاسخ (در اين تكنيك خواننده يا ساز جملهاي موسيقايي را اجرا ميكند و بلافاصله توسط گروه، كورس يا ساز ديگري پاسخ داده ميشود)، بداههنوازي و حركات همراه با موسيقي، آموزش تـُن (كار با منابع صوتي و تمركز بر رنگ صدا) و تجربههاي عملي مانند بازيهاي دستي، رقصهاي خطي، حركات گروهي كه با موسيقي سياهپوستان مرتبط هستند به دانشآموزان كمك كرد تا با تجربه واقعي زيباييشناسي موسيقي سياهپوستان درگير شوند. زيباييشناسي موسيقي سياهپوستان هم شامل چهار ويژگي بنيادين است: كيفيت صدا (در موسيقي سياهپوستان اهميتي ندارد كه صداي هنرمند تا چه اندازه صافيا زيباست بلكه صداي فردي با لحن طبيعي، خام و حتي لرزان اهميت دارد. اين صدا، حامل احساسات واقعيتري نسبت به صداي كنترلشده كلاسيك است)، رنگ صوتي (در موسيقي سياهپوستان نشاندهنده تجربه و معاني عاطفي خاصي است -گاهي درد، گاهي شور، گاهي آرامش- و اين بخشي از هويت فرهنگي اجراست)، سبك اجرا (موسيقي سياهپوستان عموما روي بداههنوازي، كشش ريتمي، ندا و پاسخ و حركات بدني تاكيد دارد)، بيان شخصي (اجراي اين موسيقي همراه با شخصيت صدايي، بيان عاطفي عميق و حتي ارتباط بصري يا حركتي با شنونده است) تفاوت زيباييشناسي موسيقي سياهپوستان با سيستم اروپاي غربي در اين است كه كيفيت تجربه و ارتباط ارايهشده از اجرا نيز هموزن يا حتي مهمتر از تلفظ دقيق نُت يا ريتم است.