جنگي براي اصلاح باورها: چرا منازعه ايران و اسراييل آغاز شد و چه زماني پايان مييابد؟
سيد محمدعلي سيدحنايي
علی صادقی همداني
در فضاي ژئوپليتيك ملتهب منطقه، پرسشي كه اين روزها بار ديگر ذهن تحليلگران را به خود مشغول كرده، اين است: آيا ما وارد جنگي فرسايشي با اسراييل شدهايم؟ و اگر بله، اين جنگ كي و چگونه به پايان خواهد رسيد؟ در پاسخ به اين پرسش، شايد بهتر باشد به جاي تحليلهاي سنتي مبتني بر نيتخواني يا موازنه قدرت، سراغ نظريهاي برويم كه جنگ را نه يك خطاي فاحش يا محصول جنون، بلكه يك فرآيند عقلاني مبتني بر اطلاعات ناقص ميداند. نظريهاي كه بهويژه در مقاله كلاسيك «مدل چانهزني جنگ و صلح» اثر Derren Filson و Suzanne Werner (۲۰۰۲) صورتبندي دقيقتري يافته است.
جنگ، زماني آغاز ميشود كه چانهزني شكست بخورد
در اين مدل، جنگ مرحلهاي از بازي چانهزني بين دو بازيگر عقلاني است كه بر سر منافع متضاد رقابت ميكنند، اما درباره قدرت و ظرفيت واقعي يكديگر اطلاعات ناقصي دارند. طرفين ابتدا با پيشنهاداتي وارد چانهزني ميشوند. اگر اين پيشنهادها به دليل خوشبيني بيش از حد، تصور نادرست از قدرت خود يا بدفهمي در مورد طرف مقابل رد شود، جنگ آغاز ميشود يا به قول مشهور در علم روابط بينالملل؛ زماني كه درهاي ديپلماسي بسته شود، جنگها آغاز ميشوند. اما مهمتر آنكه، جنگ در اين مدل، صرفا ادامه چانهزني با ابزار ديگر است؛ ابزاري براي اصلاح باورها و يادگيري درباره طرف مقابل و البته تحميل خواستهها با ابزار سخت.
جنگ ايران و اسراييل: تلاقي ادراكها، نه فقط ارتشها
اگر از اين زاويه به وضعيت ايران و اسراييل در يك سال اخير بنگريم، درمييابيم كه حمله ۲۵ فروردين ۱۴۰۳ ايران به اسراييل (پاسخ به حمله به كنسولگري ايران در دمشق)، بيش از آنكه هدف نظامي خاصي داشته باشد، پيام روشني براي بازتنظيم معادله بازي بود: ما در صورت عبور از خطوط قرمز، فقط از طريق نيابتي پاسخ نميدهيم. در طرف مقابل، واكنش اسراييل- ضربه محدود در اصفهان، بدون تلفات -تلاشي براي حفظ اعتبار بازدارندگي با حداقل تشديد بود. اين دقيقا همان بازياي است كه Filson و Werner توصيف ميكنند: هر كنش، بخشي از فرآيند آزمون فرضيهها درباره اراده و ظرفيت طرف مقابل است. همچنين عمليات وعده صادق ۲ و پاسخ متقابل اسراييل نيز در همين چارچوب تحليل ميشود.
چرا جنگ ادامه دارد؟ چون باورها هنوز اصلاح نشدهاند
ادامه تنش در جبهههاي نيابتي، حضور پهپادهاي ايراني در آسمان اسراييل، حملات محدود و همزمان بازيگران ثالث و تهديدهاي علني، همه نشانههايي از ادامه فرآيند يادگيري بودند. ماداميكه يكي از دو طرف نپذيرد كه هزينههاي جنگ از منافع مورد انتظارش فراتر رفته و به آنچه در نظريه Filson «تغيير در باورها» گفته ميشود، نرسد، جنگ ادامه مييابد.برخلاف تحليلهاي رايج كه بر توازن سختافزاري يا تصميمات شخصي رهبران متمركزند، اين نظريه نشان ميدهد كه جنگ نه در ميدان نبرد، بلكه در ذهن بازيگران و باورهايشان خاتمه مييابد.
جنگ چه زماني پايان خواهد يافت؟
مدل نظري به ما ميگويد: جنگ زماني پايان مييابد كه يكي از طرفين (يا هر دو) به اين جمعبندي برسند كه ادامه بازي نظامي، احتمال موفقيت را كاهش ميدهد و بهتر است به يك راهحل چانهزني جديد تن دهند. به بيان ديگر، پايان جنگ نه زماني است كه موشكها تمام ميشوند، بلكه آنگاه است كه باور به امكان پيروزي نظامي، جاي خود را به پذيرش واقعيت ميدهد تا جايي كه بررسي بيطرف نويسندگان پيرامون اخبار واصله از واقعيات ميداني نشان ميدهد، به نظر ميرسد برآوردهاي اسراييل از توان موشكي، قدرت واكنش سريع و بازدارندگي نسبي نيروهاي مسلح ايران بسيار كمتر از ميزان واقعي بوده و همين مساله زمينهساز آغاز جنگي تحميلي عليه كشور ايران شده است. هنگامي كه ذهنيت تصميمگيران اسراييل از قدرت بازدارندگي و توان نظامي ايران اصلاح شود، آنگاه به اين نتيجه خواهند رسيد كه زيان ناشي از اين جنگ براي آنان بيشتر از منافع آن است و ديگر انگيزهاي براي ادامه آن نخواهند داشت. از اين منظر به نظر ميرسد توقف جنگ وابسته به محاسبات ذهني و راهبردي تصميمسازان دو طرف از هزينه-فايده ادامه جنگ خواهد بود. اين نتيجه حاوي پيامي مهم براي تصميمگيراني است كه در پي توقف جنگند. همچنين به نظر ميرسد سياستگذاران اسراييل سطح كمتري از ميزان موجود سرمايه اجتماعي در ايران را متصور بودند كه پس از حمله به خاك ايران روندي صعودي به خود گرفته و اجماع كم سابقهاي بين گروههاي مختلف سياسي و مدني در ايران عليه متجاوزين به تماميت ارضي شكل گرفته است.
جمعبندي
منازعه ايران و اسراييل، بهويژه پس از گسترش آن به عرصه رودررويي مستقيم، را ميتوان از منظر نظريه بازي به عنوان جنگي براي اصلاح باورها فهميد. هر حمله، هر پاسخ و هر عقبنشيني، بخشي از يك بازي پيچيده چانهزني است. بازياي كه پايان آن، نه به ضرورت با پيروزي يك طرف، بلكه با تغيير ادراك طرفين از هزينهها و منافع ادامه جنگ رقم خواهد خورد. بنابراين با وجود چالش ايدئولوژيك، تضاد هويتي و فلسفي بين جمهوري اسلامي ايران و اسراييل، به نظر ميرسد اين كشمشها در سالهاي آتي نيز كمافيسابق به اشكال مختلف ادامه خواهد داشت، ولي بر اساس اين نظريه، جنگ فعلي فقط در صورتي ميتواند به پايان برسد كه كشور متجاوز و متحدان آن بياموزند زيان ناشي از ادامه وضعيت جنگي موجود براي آنها بيشتر از منافع آن است. فهم اشتباه محاسباتي قبلي و اصلاح آن، آنها را وادار به عقبنشيني و بازگشت به ديپلماسي خواهد كرد. اتفاقي كه نشانههايي از رخ دادن آن در روزهاي اخير عيان شده و تداوم آن در روزهاي پيش رو بسيار حايز اهميت است. زمان پايان جنگ به مدت زماني بستگي دارد كه طول ميكشد باور و ذهنيت تصميمگيران طرف متجاوز اصلاح شود. زمان آموزش! ميزان تسلط جمهوري اسلامي بر تنگههاي راهبردي بابالمندب و تنگه هرمز حتما بر احتمال توقف جنگ موثر خواهند بود. ادامه اين جنگ ميتواند مخاطراتي جدي براي زنجيره جهاني كالا در تنگه بابالمندب داشته باشد و شوكهايي سنگين به بازار جهاني نفت وارد كند. در شرايطي كه صحنه رقابت اقتصاد جهاني به سنت-سنت قيمت محصولات وابسته است، بعيد است اقتصاد جهاني به خلق چالشهاي بيشتر لجستيك و نا امن شدن آن علاقهمند باشد، چراكه مستقيما بهاي تمام شده محصولات را براي مصرفكنندگان غربي افزايش خواهد داد. با توجه به شواهد ميداني موجود به نظر ميرسد ورود مستقيم طرف ثالث به جنگ، تنها موجب افزايش مخاطرات و تكانههاي موصوف شده و ممكن است تاثيرات قابل توجهي بر اقتصاد جهاني داشته باشد.
به اميد پيروزي ايران و ايرانيان!
٭ رييس هيات امناي انديشكده ديپلماسي ملل
٭ ٭ رييس مركز پژوهشهاي اتاق بازرگاني