• 1404 چهارشنبه 18 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6076 -
  • 1404 سه‌شنبه 3 تير

ادامه از صفحه اول

آشتي با خرد جمعي

نظام مي‌تواند با بهره‌گيري از فرصت پيش‌رو، بار ديگر عقلانيت جمعي را به جريان فعال در مسير سياستگذاري كشور بدل سازد و جايگاه خود را به عنوان نگهبان هويت ديرپاي ايران بيش از پيش تحكيم بخشد. ايران - اين سرزمين ريشه‌دار و پرگنجينه - همچنان سرشار از انديشه‌ها و ظرفيت‌هاي نخبگاني است كه مي‌تواند موتور پيشرفت و عبور از دشواري‌ها باشد؛ به ويژه اگر عزم شنيدن، گفت‌وگو و تحول در سطح حاكميت تقويت شود. آينده همچنان مي‌تواند چشم‌انتظار فرداهاي روشن‌تري باشد.
تاريخ گواهي مي‌دهد كه هيچ ملتي در پيچ‌هاي سخت سرنوشت، جز با تكيه بر خرد جمعي و هم‌آوايي صداهاي گوناگون نخبگان خود، به قله‌هاي ثبات و پيشرفت دست نيافته است. ايرانِ ما، با سرمايه بي‌پايان فرهيختگان و دلسوزان خويش، همچنان از ظرفيت شگفت‌انگيزي برخوردار است تا در اين بزنگاه سرنوشت‌ساز، بار ديگر مشعل اميد و سازندگي را برافروزد. گفت‌وگو، مدارا و همفكري مي‌توانند سرآغاز فصلي نوين در تاريخ اين سرزمين باشند؛ فصلي كه در آن، اراده شنيدن و پذيرفتن گوناگوني انديشه‌ها، سنگ ‌بناي بازسازي اعتماد و شكوفايي ملي مي‌شود. آينده هنوز سراسر فرصت است؛ كافي است دست در دست هم، عزم عبور از اين تنگنا را به نيرويي ملي بدل كنيم.

جنگ ايران و اسراييل رخ نداده است

 (هوش شر يا معاهده شفافيت، ص ۲۳، مترجم: حسين محمدي، نشر مانيا هنر) كتاب پراهميت ديگر بودريار با نام «شفافيت شيطاني» (ترجمه پيروز ايزدي، نشر ثالث) با اين عبارت آغاز مي‌شود كه: اگر از من خواسته شود مشخصه وضعيت موجود را بيان كنم آن را دوران پسا افراط (پسا عياشي) مي‌نامم. زيرا او معتقد است: در دوران مدرن، ما به همه خواست‌هاي خود به حد افراط دست يافته‌ايم و همه آزادسازي‌ها صورت پذيرفته: اقتصاد آزاد، آزادي سياسي، جنسي و... ما به همه اميالمان نه تنها دست يافته‌ايم بلكه از آ‌نها جلوتريم.  حال سوال اساسي در اينجا اين است كه پس از اين چه بايد كرد؟  يعني پس از اين افراط‌ها (در پيروي از اميال) و به تعبير ديگر‌: پس از اين عياشي‌ها و خوشگذراني‌ها چه بايد كرد؟ پاسخ بودريار اين است كه در جهانِ پسا مدرن ديگر چيزي جز شبيه‌سازي، بازنمايي و وانمود برايمان نمانده و رسالت اصلي اين «شبيه‌سازي واقعيت» نيز عمدتا بر دوش رسانه‌هاست. بودريار در كتاب «در سايه اكثريت‌هاي خاموش» (ص ۱۳۲، ترجمه پيام يزدانجو، نشر مركز) رسانه‌هاي همگاني را بنا به علل پيش گفته «سخن‌هاي بي‌پاسخ»ي تلقي مي‌كند كه سازنده ناارتباطتند!  در نظر او رسانه‌ها پاسخ را غدغن كرده و فرآيند مبادله‌اي را مابين «كسي كه مي‌گويد» و شنوندگان ناممكن مي‌سازند، در نتيجه همين فضاي به وجود آمده و يكسويه است كه «نظارت اجتماعي» و «قدرت» پايه‌ريزي مي‌شوند. «جنگ خليج (فارس) رخ نداده است» مجموعه مقالات سه‌گانه اوست كه پيش، حين و پس از جنگ عراق، منتشر نموده و هم‌اينك در قالب يك كتاب ساماندهي شده است. توضيح آنكه نويسنده وقوع «جنگ خليج‌فارس» را كه منجر به سرنگوني صدام گرديد، انكار نمي‌كند اما معتقد است واقعيت، آن‌گونه كه بوده توسط رسانه‌ها بازنمايي نگرديده. از نظر او جنگ خليج‌فارس در واقع جنايتي آشكار بود. بودريار طي روايت‌هاي تكان‌دهنده‌اش از اين جنگ نشان داد كه تصاوير بازنمايي شده توسط اصحاب قدرت و رسانه جايگزين تجربه واقعي انسان‌ها شده‌اند.
اگر بودريار زنده بود شايد امروز هم مي‌گفت: «جنگ ايران و اسراييل رخ نداده است.» چراكه اين جنگ نيز نظير جنگ عراق بيشتر در صحنه رسانه‌ها رخ داده، زيرا ادعاي ساخت بمب اتمي توسط ايران كه بهانه‌اي براي حمله شده، از اساس ادعايي باطل بوده است، همچنين متجاوزي كه توسط دادگاه بين‌المللي لاهه به عنوان جنايتكار جنگي شناخته شده و در حال حاضر تحت تعقيب است، با ادعاي نژادپرستانه «جنگ وجودي» آشكارا و برخلاف همه قوانين بين‌المللي به تماميت ارضي و جان و مال و ناموس ايرانيان تعرض نموده و اين همه درحالي به وقوع مي‌پيوندد كه رژيم صهيونيستي توسط رسانه‌هاي مذكور عمدتا و در كليتش مُحِق جلوه داده مي‌شود!! جنگ اسراييل و از سحرگاه امروز امريكا عليه ايران نه فقط تجاوزي آشكار به كشورمان بلكه تقابل با همه قوانين و مقررات بين‌المللي و كليه دستاورد‌هاي اخلاقي و حقوقي بشر از رنسانس تاكنون است كه اگر بخواهيم در اين خصوص از اصطلاحات بودريار استفاده كنيم بايد گفت: «بسط ماكروسكوپي فروپاشي معنا در سطح ميكروسكوپي نشانه.» اين جنگ كه از ابتدا با حمايت اطلاعاتي و لجستيكي امريكا صورت گرفت اساسا به واقعيات معطوف نمي‌باشد و صرفا از ادعايي واهي مبني بر احتمال ساخت بمب اتمي توسط ايران تغذيه مي‌كند!!
همچنان كه جنگ خليج‌فارس نيز با ادعاي واهي «توسعه سلاح‌هاي كشتار جمعي و ديگر سلاح‌هاي ممنوعه توسط عراق آغاز گرديده بود.» با الهام از نظريات بودريار درخصوص رسانه و بازنمايي مي‌توان چنين نتيجه گرفت كه تطهير رژيم صهيونيستي و موجه جلوه دادن چهره جنايتكاري چون نتانياهو، «شبه رويدادي» است كه به جاي «واقعيت» نشانده مي‌شود و تبليغاتِ بنگاه‌هاي عظيم رسانه‌اي در اين خصوص به منزله و در راستاي هدفِ حاكميت بخشيدنِ تام و تمام همين شبه رويدادهاست. (ر. ك: جامعه مصرفي، مبحث فراسوي درست و غلط، ص۱۹۴، نشر ثالث) 
حال اگر نظريات بودريار را توصيفِي از عملكرد واقعي بنگاه‌هاي عظيم رسانه‌اي در جهان مدرن تلقي كنيم و بخواهيم از آن «بايد»ي استخراج كنيم، آن بايد اين است كه ما هم با تدقيق در امر رسانه و آگاهي نسبت به كاركردها و ظرفيت‌هاي آن، از اين ابزار در نبرد با دشمن به درستي استفاده كنيم. امري كه به اعتقاد نگارنده تاكنون مغفول واقع شده است. آري، همچنان كه نسبت به خواست‌هاي بسياري از مردم در عرصه‌هاي مختلف، خاصه هنگامه «انتخابات» بي‌توجهي شده و با منتقدين دلسوز كشور همانند معاند برخورد گرديده و بالطبع در اين فضا تنها چاپلوسان و متملقان رشد كرده‌اند (چنانچه امروز با قاطعيت تمام مي‌توان از مقوله «نفوذ» در رده‌هاي بالاي حاكميت سخن گفت) متاسفانه در امر رسانه و يارگيري‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي نيز دقت‌ها و زيركي‌هاي لازم به‌كار گرفته نشده‌اند. از منظر راهبردي، ورود امريكا به اين جنگ، داراي يك پيام روشن است و آن اينكه: اسراييل بدون حمايت نظامي مستقيم امريكا بسيار آسيب‌پذير و ضعيف است. كشورهاي عرب و مسلمان منطقه كه از هر سو اين غده سرطاني را احاطه كرده‌اند، اكنون بايد اين واقعيت را دريابند كه پروژه اسراييل، برخلاف تصويري كه در نيمه دوم قرن بيستم و اوايل قرن حاضر به نمايش گذاشته شده بود نه تنها شكست‌ناپذير نيست، بلكه بسيار شكننده است.
امروز بايد طعم تلخ شكست حاميان فلسطين در جنگ‌هاي شش روزه را به رخ آنان كشيد و اتفاقات روزهاي اخير و «ترس و لرز» اسراييل را به كشورهاي عرب و مسلمان منطقه گوشزد نمود. بايد به آنان گفت ايران همواره در كنارشان ايستاده و براي ثبات خاورميانه به اين جنگ وارد شده است. در برابر نظام سلطه جهاني كه به دنبال «تنهايي استراتژيك» ايران است بايد يارگيري كنيم و «قدرت و اهميت رسانه» را دست‌كم نگيريم.

چرخش ناگزير در موازنه قوا پس از حمله امريكا

۳- ابزارهاي واكنش و اهرم‌هاي قدرت ايران
پاسخ ايران به اين تجاوز، محدود به يك واكنش نظامي متقابل نخواهد بود. مجموعه‌اي از ابزارهاي قدرتمند در اختيار تهران است كه مي‌تواند هزينه اين ماجراجويي را براي واشنگتن و متحدانش به شكلي تصاعدي افزايش دهد: تسلط بر شريان‌هاي حياتي انرژي، تلاطم فوري در بازار نفت و هراس شركت‌هاي كشتيراني، يادآور تسلط ايران بر تنگه‌هاي هرمز و باب‌المندب است. اين اهرم اقتصادي-راهبردي به ايران اين امكان را مي‌دهد كه فشار را از ميدان نظامي به اقتصاد جهاني منتقل كرده و در صفوف متحدان غربي شكاف ايجاد كند. آسيب‌پذيري منافع و پايگاه‌هاي دشمن: پراكندگي پايگاه‌هاي نظامي امريكا در منطقه و آن هم در تيررس ايران، كه زماني نماد سلطه بود، امروز به پاشنه آشيل آن تبديل شده است. اشراف اطلاعاتي و توانايي‌هاي موشكي و پهپادي ايران، اين مراكز را به اهدافي قابل دسترس بدل كرده و هرگونه اقدام بعدي را با ريسكي غيرقابل قبول مواجه مي‌سازد. بازنگري در سياست راهبردي هسته‌اي: زماني كه معاهدات بين‌المللي قادر به تأمين امنيت يك كشور در برابر تجاوز آشكار نباشند، طبيعي است كه آن كشور در تعهدات خود بازنگري كند. ايران مي‌تواند با حركت به سمت شفافيت كمتر و توانمندي فني بالاتر، معادله امنيتي را به كلي تغيير داده و هرگونه فكر ماجراجويي در آينده را پرهزينه‌تر از هميشه سازد.
۴- چشم‌انداز آينده 
سه پرده از يك نمايش جديد تحولات پيش رو را مي‌توان در سه مرحله پيوسته پيش‌بيني كرد: 
پرده اول: كنترل تنش و پاسخ حساب‌شده (آينده نزديك) - ايران از يك جنگ تمام‌عيار پرهيز خواهد كرد، اما سكوت نيز نخواهد كرد. شاهد يك پاسخ هوشمندانه، دردناك و در عين حال كنترل‌شده خواهيم بود كه هدف آن نه آغاز جنگ، بلكه بازترسيم خطوط قرمز و نمايش قاطعيت است. اين پاسخ مي‌تواند در حوزه‌هاي سايبري، منطقه‌اي يا اقتصادي صورت گيرد. 
پرده دوم: دوران تثبيت واقعيت‌هاي جديد (ميان‌مدت) - اين حمله به ايران انگيزه و مشروعيت لازم را مي‌دهد تا با سرعت بيشتري، واقعيت‌هاي فني برگشت‌ناپذيري را بر روي زمين ايجاد كند. اين به معناي ورود به يك دوره «صلح مسلح» خواهد بود؛ دوره‌اي كه در آن غرب، ديگر نه با يك برنامه هسته‌اي قابل مذاكره، بلكه با يك توانمندي راهبردي تثبيت‌شده روبرو خواهد بود كه بايد آن را مديريت كند، نه مهار.
پرده سوم: پذيرش نظم نوين و ديپلماسي از موضع برابر (بلندمدت) - با آشكار شدن بيهودگي فشار، جهان به‌ناچار خود را با يك ايران قدرتمندتر تطبيق خواهد داد. در اين مرحله، زمينه براي شكل‌گيري يك ديپلماسي واقع‌بينانه فراهم مي‌شود كه نه بر اساس خواسته‌هاي يك‌طرفه، بلكه بر مبناي پذيرش موازنه قواي جديد و منافع متقابل استوار خواهد بود. اين، سرآغاز شكل‌گيري معماري امنيتي جديدي در منطقه بدون سلطه يكجانبه غرب خواهد بود. در پايان بايد گفت كه حمله اخير امريكا، يك نقطه عطف تاريخي بود كه ناخواسته به سود منافع بلندمدت ايران تمام شد. اين اقدام، پرده از محدوديت‌هاي قدرت سخت امريكا برداشت، دكترين بازدارندگي ايران را در عمل به اثبات رساند و روند افول نفوذ يكجانبه‌گرايانه واشنگتن در منطقه را شتاب بخشيد. از اين پس، جهان بايد بياموزد كه با يك ايران مقتدرتر، با اعتماد به نفس بالاتر و داراي ابتكار عمل راهبردي تعامل كند؛ واقعيتي كه ديگر نمي‌توان آن را ناديده گرفت.
كارشناس‌ارشد مطالعات فرهنگي و رسانه

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون