• 1404 چهارشنبه 18 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6076 -
  • 1404 سه‌شنبه 3 تير

اميد و ايستادگي چگونه به روايت ادبيات داستاني جهان درمي‌آيد؟

نويسندگان، باورمندان به امكانِ فردا

جنگ به موازات جسم و جان انسان‌ها زبان، فرهنگ و ادبيات را هم متحول مي‌كند

شبنم كهن‌چي

اميد به ما داده نمي‌شود، ساخته مي‌شود. ادبيات داستاني، ابزاري براي ساختن است؛ اين شخصيت‌ها هستند كه در برابر بحران‌هاي بزرگ زندگي دست به خلق معنا  مي‌زنند.
وقتي جهان به ظاهر درهم شكسته مي‌شود، وقتي درد و نااميدي بر دل‌ها سنگيني مي‌كند، اين داستان‌ها هستند كه به ما يادآوري مي‌كنند هنوز مي‌توان نفس كشيد، هنوز مي‌توان ايستاد، هنوز مي‌توان اميدوار بود. ادبيات داستاني، نه فقط روايتگر زندگي كه زاينده آن است. در دل تاريكي‌ها و رنج‌ها، ادبيات داستاني همواره روشنايي كوچكي براي انسان‌ها بوده است؛ نوري كوچك اما نافذ. در دل اين نور، دو نيروي بنيادي جانمي‌گيرند: اميد و مقاومت. اميد به معناي باور به امكان ِ فردا و مقاومت يعني ايستادگي در برابر شكست و ظلم. 
وضعيت جنگي، همان‌گونه كه بر جسم و جان انسان‌ها تاثير مي‌گذارد، زبان، فرهنگ و ادبيات را هم متحول مي‌كند. در شرايطي كه خشونت، فقدان و نابودي در حال تسخير سرزمين‌هاي درگير در جنگ است، پرسش «چگونه مي‌توان اميدوار ماند؟» و «ايستادگي چه صورتي دارد؟» به يكي از مهم‌ترين مسائل ادبي و فرهنگي بدل مي‌شود. ادبيات داستاني،  به ويژه رمان‌هايي كه در برهه‌هاي حساس تاريخي نوشته يا ترجمه شده‌اند، گاه نه فقط روايتگر زوال، بلكه سازنده اميد و ايستادگي‌اند؛ دو نيروي دروني انسان‌ كه از دل همين داستان‌ها، همين روايت‌هاي زندگي و مبارزه، برمي‌خيزند. آنها به ما نشان مي‌دهند چگونه مي‌شود در مواجهه با ظلم و تباهي، به بازسازي زندگي پرداخت و چگونه حتي در تاريك‌ترين شب‌ها، نوري‌زاده مي‌شود كه راه را روشن مي‌كند.
اين گزارش، روايت سفري است در دل ادبيات جهان؛ جايي كه نويسندگان با قلم خودبه ما مي‌آموزند اميد چگونه ساخته مي‌شود و ايستادگي به چه شكل‌هايي مي‌تواند جلوه كند.
 
اميد؛ نيروي زنده‌كننده زندگي
اميد در ادبيات داستاني هميشه بيش از يك مفهوم بوده است؛ اين نيرو نه هديه‌اي‌ از بيرون كه ساخته دست خود انسان‌هاست؛ در زبان، در رابطه، در روايت دوباره زندگي.
يكي از نمونه‌هاي برجسته، رمان «سرگذشت نديمه» نوشته مارگارت اتوود است.
داستان در جهاني سركوبگر و تاريك اتفاق مي‌افتد، جايي كه زنان تحت سلطه شديد قراردارند و حق انتخابي ندارند. اين رمان تصويري ترسناك از فقدان آزادي و حقوق‌بشر‌ ارائه مي‌دهد. در دل اين ستم، شخصيت اصلي داستان هنوز هم به اميد تغيير و آينده‌اي بهتر مي‌انديشد هرچند رنج مي‌كشد و تلاش مي‌كند اميد و ايستادگي را در خود زنده نگه دارد اما هيچ‌وقت رنج و درد را انكار نمي‌كند: «اما چه كسي مي‌تواند درد را پس‌ از به پايان رسيدنش به ياد بياورد؟ تنها اثري كه از آن به‌جا مي‌ماند فقط سايه‌اي در جسم است و هيچ اثري در روح به‌جاي نمي‌گذارد. اثر درد با انسان مي‌ماند، اما آنقدر عميق كه نمي‌تواند آن  را  ببيند.»
اميد در اين رمان نه ساده‌لوحانه كه عميق و مبارز است، نوري است كه درون ظلمت وجود دارد و باعث مي‌شود هر روز ادامه بدهيم؛ نه يك احساس ساده و بي‌خطر كه نيرويي سركوب نشدني.
تاب‌آوري؛ شكل‌هاي مختلف يك اراده تاب‌آوري در ادبيات، تنها مبارزه فيزيكي نيست، بلكه در زبان، سكوت، روايت و حفظ هويت و ايستادگي نيز به چشم مي‌خورد. رمان «ماليخولياي مقاومت» نوشته لسلوكراسناهوركاي، نويسنده مجارستاني داستان جامعه‌اي است كه در برابر قدرت‌هاي استبدادي قرار گرفته است. شخصيت‌ها با تمام وجود مقاومت مي‌كنند، اما اين مقاومت نه هميشه به شكل خشونت، بلكه گاه در سكوت و ماندن، در تلاش براي حفظ هويت خود و يادآوري گذشته است. كراسناهوركاي مي‌گويد: «حتي اگر سوسوي نوري هم ديده شود، نور قطاري است كه در تونلي تاريك  به سوي ما  مي‌آيد.»
مقاومت او در رمان ماليخولياي مقاومت، صامت و در عين حال پرتوان، جلوه‌اي از ايستادگي انسان‌ها در برابر سياه كردن تاريخ و ناديده گرفتن رنج‌هاي مردم است.
در رمان «بادبادك‌باز» نوشته خالد‌حسيني، نيز مقاومت در برابر آسيب‌هاي رواني و اجتماعي روايت مي‌شود. داستان پسر جواني است كه در ميانه جنگ و خشونت، تلاش مي‌كند خود را نجات بدهد و اميد را در دل ديگران زنده نگه دارد و مي‌گويد: «خب، مردم به داستان نياز دارن تا در دوران سختي‌اي مثل اين، به اون‌ها پناه ببرن.» در اين رمان، ايستادگي نمادي است از تلاش براي حفظ انسانيت در شرايط ويرانگر.
 
ادبيات جنگ؛ بازسازي اميد و انسانيت
ادبيات جنگ هميشه تصويري دوگانه از زندگي ارايه داده است: هم رنج و درد و هم بازسازي و اميد. در رمان «شب» كه معروف‌ترين كتاب الي ويزل است، خاطرات بازمانده‌اي از اردوگاه‌هاي كار اجباري، تنها روايت رنج نيست، بلكه تلاشي است براي زنده نگه داشتن حقيقت و يادآوري گذشته تا از فراموشي نجات يابد: «تنها راه مبارزه با تاريكي اين است كه چراغي روشن نگه داريم، حتي اگر كوچك  باشد.»
روايت خاطره، خود مقاومت است؛ پرهيز از سكوت، زنده نگه داشتن تاريخ و يادآوري آن براي آيندگان. ويزل در سال ۱۹۸۶ برنده‌ جايزه‌ صلح نوبل شده و در اسلو، هنگام دريافت جايزه گفت: «بايد موضع بگيريم. خنثي‌بودن به سركوبگر كمك مي‌كند نه قرباني...
هرجا مردان و زناني به‌خاطر نژاد، مذهب يا ديدگاه‌هاي‌سياسي‌شان مورد اذيت‌وآزارقرار مي‌گيرند، همان‌جا -  در همان لحظه -  بايد كانون جهان شود... مادامي كه حتي يك معترض در زندان است، آزادي ما حقيقي نيست. مادامي كه كودكي گرسنه وجود داشته باشد، زندگي ما لبريز از اندوه و شرمساري است. همه‌ اين قربانيان بيش از هرچيز نياز دارند كه بدانند تنها نيستند و ما آنها را از ياد نبرده‌ايم؛ وقتي صدايشان خاموش شده، ما صداي آنها هستيم. بدانند كه آزادي آنها به آزادي ما گره خورده و كيفيت آزادي ما به آزادي آنان بستگي دارد... زندگي ما ديگر تنها مال خودمان نيست. زندگي‌ما به كساني تعلق دارد كه شديدا  به ما  نياز دارند.»
در رمان «اگر اين خيابان‌ بيل مي‌توانست حرف بزند» نوشته جيمز بالدوين كه به‌ شرح زندگي سياه‌پوستان امريكايي مي‌پردازد، مقاومت به شكل تلاش روزمره‌ براي ادامه‌ دادن زندگي و حفظ شرافت جلوه مي‌كند؛ نه مبارزه فيزيكي دائمي، بلكه ايستادگي در برابر تبعيض و بي‌عدالتي: «نه عشق و نه‌وحشت، هيچ كدام آدم را كور نمي‌كند؛ بي‌تفاوتي آدم را كور مي‌كند.»
اين نوع مقاومت، نرم، مداوم و پايدار است و در بازتعريف هويت و حفظ ارزش‌ها نمود مي‌يابد. اين رمان يكي از آثار برجسته ادبيات آفريقايي-‌  امريكايي است. داستاني‌درباره عشق، نژادپرستي، ناعدالتي در نظام قضايي امريكا و قدرت خانواده و پيوندهاي انساني است. جيمز بالدوين در اين اثر با زبان شاعرانه و صادقانه‌اش، روايتگرمقاومت روزمره در دل ظلم و تبعيض است.
رمان «فرانكشتاين در بغداد» نوشته احمد سعداوي، داستاني است گوتيك و پست‌مدرن كه در دل جنگ و ويراني بغداد، ماجراي خلق موجودي ساخته شده از قطعات بدن قربانيان جنگ را روايت مي‌كند. اين موجود نمادي است از تلاش براي بازسازي هويت و عدالت؛  نمونه‌اي از مقاومت روايي كه از دل ويراني‌ها، انساني تازه مي‌آفريند و اميد را دردل جامعه‌اي خسته و جنگ‌زده زنده مي‌كند. اين اثر تركيبي از روايتگري حقيقت و اسطوره‌سازي براي نشان دادن مقاومت در برابر خشونت و بي‌عدالتي است. سعداوي جايي‌ از اين رمان نوشته: «هر روز به خاطر ترس از مرگ مي‌ميريم.» و جايي ديگر: «يقينا جنگ يك وضعيت اجتماعي و انساني مطلوب نيست و نبايد تا اين حد در زندگي جاري باشد.ادبيات، هنر و تمام اين مقوله‌هاي خلاق وظيفه دارند به سوي ديگر زندگي، كه حتي در زمانه جنگ نيز آن را از ياد نبرده‌ايم، اشاره كنند. بايد به زندگي‌اي بپردازند كه‌ دلتنگ آنيم. ما هر روز در حال از دست دادن فرصتي براي زنده  ماندن، بناي خوشبختي  و تعامل  سودمند مشترك با هم‌نوعان‌مان  هستيم.»
 
زبان و روايت، امكانات ايستادگي
زبان و روايت در آثاري كه پيشتر اشاره كرديم، نه فقط وسيله انتقال پيام كه خودبخشي از مقاومت و ساختن اميد هستند. روايتگري، سخن گفتن از حقيقت، بازخواني خاطرات و بازآفريني داستان‌ها،  همه  ابزارهايي هستند  براي  ساختن  آينده.
ادبيات داستاني جهان با صدها روايت مختلف به ما مي‌آموزد كه اميد و مقاومت، مفاهيمي زنده و جاري هستند. آنها در دل زبان، ساخته مي‌شوند، در پناه روايت، در بطن روابط انساني. داستان‌ها همواره بيش از آنكه صرفا روايت‌گر وقايع باشد، نقش‌آينه‌اي از روح و روان بشري را ايفا مي‌كنند. اين آينه وقتي در برابر فجايع بزرگ،  جنگ‌ها، سركوب‌ها و تبعيض‌ها قرار مي‌گيرد، نه‌تنها  بازتاب درد و رنج  است  بلكه بيانگر  نور اميد و نيروي مقاومت  نيز  هستند.
در روزگاري كه جهان پر از ناامني و آشوب است، داستان‌ها به ما يادآوري مي‌كنند كه حتي در تاريك‌ترين لحظات، نور كوچكي وجود دارد؛ نوري كه به ما قدرت مي‌دهد باوركنيم، ايستادگي كنيم و راهي براي زندگي بهتر بسازيم. اميد و مقاومت در ادبيات دو نيرويي هستند كه به هم گره خورده‌اند، در هم تنيده‌اند و در شكل‌هاي گوناگون در دل  روايت‌ها‌  زاده  مي‌شوند.
ادبيات داستاني جهان، از طريق داستان‌هاي مختلف به ما مي‌آموزد كه اميد و مقاومت مفاهيمي زنده و در حال رشد هستند؛ داستان‌ها چراغ‌هايي هستند كه در تاريكي راه را روشن مي‌كنند و به ما مي‌گويند: بله هنوز مي‌توان  ايستاد.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون