• 1404 شنبه 28 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6095 -
  • 1404 شنبه 28 تير

« اعتماد» در گفت‌وگوي اختصاصي با رحمان قهرمانپور بررسي می‌کند

سايه سنگين ماشه و ماموريت جديد اروپا

 نوشين   محجوب

پرونده هسته‌اي ايران ميدان ديپلماسي بين‌المللي را وارد مرحله‌اي پرفشار و چندلايه كرده است.  اخيرا ماركو روبيو، وزير خارجه ايالات‌‌متحده در تماس تلفني با همتايان فرانسوي، انگليسي و آلماني‌اش پايان ماه آگوست را به عنوان ضرب‌الاجل نهايي جهت دستيابي به توافق نهايي با ايران مطرح كرده؛ بازه زماني كه در صورت عدم تحقق توافق ماشه فعال خواهد شد و تحريم‌هاي شوراي امنيت به شكلي خودكار بازخواهد گشت. با اين همه اين تهديد و ضرب‌الاجل ادعايي درحالي رسانه‌اي شده كه سايه ترديد بر آينده گفت‌وگوهاي تهران و واشنگتن همچنان سنگيني مي‌كند و همزمان فعل و انفعال‌هاي بازيگران حاشيه خليج‌فارس و حتي اسراييل افزايش يافته است.  در همين راستا كاخ سفيد اخيرا ميزبان نخست‌وزير قطر و وليعهد بحرين و يسرائيل كاتز و رييس‌جمهوري اسراييل بوده؛ ديداري كه گفته مي‌شود موضوع ايران و برنامه هسته‌اي كشورمان از محورهاي رايزني‌ها است. از آن‌سو، تحركات تل‌‌آويو بالاخص در جنوب لبنان و حمله بي‌سابقه اين بازيگر به قلب دمشق معادلات منطقه‌اي را پيچيده‌تر از هر زمان جلوه داده است. در همين راستا روزنامه اعتماد با هدف بررسي مهم‌ترين مولفه‌ها و متغيرهاي تاثيرگذار بر فضاي ديپلماسي و امنيت منطقه‌اي ايران، از تهديدات حقوقي و تنبيهي تا سناريوهاي محتمل در حوزه نظامي و اطلاعاتي، از بازتعريف احتمالي نقش چين به عنوان ميانجي صلح گرفته تا چشم‌انداز آينده گفت‌وگوهاي احتمالي، مصاحبه‌اي اختصاصي با رحمان قهرمان‌پور، تحليلگر مسائل سياسي و بين‌المللي انجام داده است.  قهرمانپور بر اين باور است كه اروپا در واكنش به مواضع ايران در جنگ اوكراين و نگراني‌هاي حقوقي پيرامون آينده برنامه هسته‌اي كشورمان، رويكردي چندجانبه اتخاذ كرده است؛ رويكردي كه نه‌تنها پاسخي به حمايت ايران از روسيه در جنگ اوكراين است، بلكه هدف از اتخاذ آن جلوگيري از رفع خودكار تعهدات ايران در چارچوب برجام از طريق فعال‌سازي مكانيزم ماشه نيز مي‌باشد.  به باور اين كارشناس مسائل بين‌الملل در كنار اين متغيرها، اروپا به دنبال حفظ جايگاه خود در روند مذاكرات آتي است؛ نقشي كه پيش‌تر با موفقيت در تعامل با دولت‌هاي ترامپ و پوتين ايفا كرده بود. در مجموع به باور قهرمانپور هدف اروپا از اين تحركات، افزايش فشار ديپلماتيك بر ايران و همراهي با امريكا براي شكل‌دهي به توافقي است كه خواسته‌هاي غرب را تامين كند. 

مشروح گفت‌وگو در ادامه آمده است: 

 تروييكاي اروپايي اخيرا ايران را با فعال‌سازي ماشه تهديد كردند، به باور شما اين گروه از بازيگران تا چه اندازه قادر به اجرايي كردن چنين تهديدي هستند، از منظري ديگر اساسا رويكرد اين سه بازيگر را بايد در چارچوب فشار حداكثري جديد تفسير كرد يا تلاشي براي احياي اهرم‌ها براي مذاكره؟
اروپا به سه دليل از اين رويكرد پيروي مي‌كند؛ نخست، چنين كنشي نوعي واكنش به مواضع ايران در جنگ اوكراين و خشم اروپا از اين موضوع است. از منظري ديگر، مساله ملاحظات حقوقي مطرح است، چراكه اگر مكانيسم ماشه فعال نشود و توافقي بين ايران و امريكا صورت نگيرد، بندهاي غروب برجام به پايان مي‌رسد و محدوديت‌هاي اعمال‌شده بر برنامه هسته‌اي ايران به‌صورت خودكار از نظر حقوقي رفع خواهد شد. گزاره سوم آن است كه اروپا مي‌خواهد در كنار امريكا نقش مهمي در مذاكرات درباره برنامه هسته‌اي ايران ايفا كند، اين همان رويكردي است كه اين گروه از بازيگران در برابر ترامپ و پوتين نيز بدان متوسل شده و در نهايت موفق شدند در مذاكرات نقش‌آفرين باشند و به نوعي مانع توافق ميان ترامپ با پوتين شوند. به باور من اروپا همان سياست را به شكلي ديگر در مورد ايران اعمال كرده تا بتواند سهم خود را در مذاكرات حفظ كند. از همين رو مي‌توان گفت هدف از اين اقدامات و تعيين ضرب‌الاجل در مرحله اول، اعمال فشار بر تهران جهت پذيرش توافق است و در مرحله دوم، همراهي با ايالات‌متحده جهت فشار بر ايران براي پذيرش شروط امريكا و اروپا خواهد بود.
 شما به تلاش‌هاي اروپا براي نقش‌آفريني در مسير مذاكرات احتمالي ايران با امريكا اشاره كرديد، در شرايطي كه هنوز چشم‌انداز روشني از آغاز مذاكرات جديد ميان ايران و امريكا وجود ندارد، ارزيابي‌تان از تاثير تنش‌هاي حاكم بر رايزني‌هاي احتمالي چه خواهد بود، از طرفي ديگر به باور شما در كنار غني‌سازي اورانيوم، آيا احتمال دارد واشنگتن و حتي تروييكاي اروپايي موضوع برد موشك‌هاي بالستيك ايران و رفتار منطقه‌اي كشورمان را روي ميز رايزني‌ها قرار دهند، در چنين شرايطي واكنش تهران به كنش اين گروه از بازيگران چگونه است؟
همان‌گونه كه پيش‌تر اشاره كردم، رويكرد اصلي اروپا تلاش براي اعمال فشار بر ايران به منظور كنار گذاشتن غني‌سازي است. همزمان به نظر مي‌رسد كه ايالات‌متحده نيز درباره موضوع هسته‌اي و مسائل موشكي و منطقه‌اي خواستار پذيرش شروطي از سوي ايران است، به همين دليل، اين مساله مي‌تواند روند رسيدن به توافق را دشوارتر از گذشته كند. با توجه به جنگ ۱۲ روزه‌اي كه رخ داد و حمله‌اي كه اسراييل به ايران انجام داد، محيط و شرايط كلي حاكم بر رايزني‌ها تغيير كرده است. به باور من عدم توازني كه حتي پيش از ۲۳ خرداد وجود داشت، تشديد شده و در نتيجه، احتمال دستيابي به توافق كمتر از گذشته محتمل است. از يك‌سو، مطالبات امريكا و اروپا افزايش يافته و از سوي ديگر، تمايل ايران به سرمايه‌گذاري استراتژيك يا به تعبيري اعتماد به روند ديپلماتيك كاهش يافته است. بالاخص آنكه در داخل ايران، گروهي به شكلي جدي بر اين باورند كه اگر قرار بود مذاكرات و رايزني‌ها (ديپلماسي) چالش‌ها و اختلاف‌ها را حل كند و از بروز جنگ جلوگيري شود، چنين وضعيتي به وجود نمي‌آمد. بنابراين، به باورم از آنجايي كه ديپلماسي و رايزني‌ها نتوانستند مانع جنگ شوند، در داخل ايران، برخلاف پيش از ۲۳ خرداد، نيروهايي كه نسبت به مذاكره خوش‌بين نبودند، بدبيني‌شان افزايش يافته است.
 در اين ميان نقش روسيه و چين را چگونه ارزيابي مي‌كنيد، آيا اين دو بازيگر در مسير مهار تنش‌ها گام برمي‌دارند يا با لحاظ كردن منافع خود در غرب آسيا و فراتر از آن در ارتباط با امريكا راهبردهاي‌شان رابازتعريف خواهند كرد؟
وضعيت روسيه و چين متفاوت است. روسيه يك قدرت در حال افول است و روند سياست خارجي اين كشور پس از حمله به اوكراين نشان‌دهنده كاهش مداوم قدرت اين بازيگر در عرصه بين‌المللي است؛ در همين راستا مي‌توان به ناتواني روسيه در كسب پيروزي زودهنگام در اوكراين تا تحولات قفقاز، شكست پوتين در حفظ بشار اسد در قدرت و رويكرد منفعلانه‌اش در حمايت از ايران در برابر حمله اسراييل اشاره كرد. اگر اين برداشت درست باشد، به نظر مي‌رسد اين روند در آينده نيز ادامه خواهد يافت و روسيه قادر به ايفاي نقش مهمي نخواهد بود. اما در مورد چين، وضعيت متفاوت است. چين، برخلاف روسيه، يك قدرت رو به رشد است و نوع كنشش متفاوت است. با اين حال، به نظر مي‌رسد خيز چين همچنان يك خيز آرام است و پكن تمايل چنداني ندارد كه از طريق درگيري و تنش، قدرت خود را افزايش دهد. بنابراين، در مورد روسيه، مساله بيشتر به ناتواني مسكو مربوط است، يعني اين بازيگر حتي اگر بخواهد، قادر نخواهد بود آن‌گونه كه انتظار داريم از ايران حمايت كند. اما در مورد چين، ظاهرا مساله بيشتر به عدم تمايل رهبران سياسي پكن مربوط است، يعني چين هنوز به نتيجه قطعي نرسيده كه بايد در سطحي حساس و استراتژيك از ايران حمايت كند. لذا بايد ديد آيا رويكرد ديپلماتيك ايران در هفته‌هاي آينده مي‌تواند چين را متقاعد سازد. علاوه بر اين مشخص خواهد شد كه ايران براي اين بازيگر ارزش استراتژيك دارد يا خير. ضمن اينكه نبايد فراموش كرد چين به دنبال اتحاد استراتژيك با هيچ كشوري نيست و صراحتا اعلام كرده كه در بهترين حالت به دنبال شراكت استراتژيك است. تعريف رهبران سياسي اين بازيگر از شراكت استراتژيك آن است كه در موضوعات و منافع مشترك همكاري مي‌كنند، اما اگر كشوري درگير جنگ شود، نبايد انتظار حمايت نظامي همه‌جانبه از چين را داشته باشد.
 بنابراين، بايد بين رويكرد چين و روسيه تفاوت قائل شد. آنچه ممكن است چين را وادار به بازنگري در رويكرد خود كند، اين است كه انفعالش در اين جنگ به ضررش تمام خواهد شد و اعتبارش در خاورميانه كاهش يافته و تحت‌تاثير قرار مي‌گيرد. اين مساله مي‌تواند به كاهش اعتماد كشورهايي مانند عربستان، امارات، ايران، تركيه و مصر به چين منجر شود. بايد منتظر ماند و ديد ارزيابي چين از اين موضوع چگونه است. هنوز ارزيابي روشني از رويكرد ديپلماتيك پكن در اختيار نداريم و مشخص نيست كه آيا آنها نيز بسان ما يا ساير پايتخت‌هاي كشورهاي خاورميانه فكر مي‌كنند يا معتقدند كه اتفاق خاصي رخ نداده است.
ذيل سوال بالا، همزمان با گمانه‌زني‌ها درباره برگزاري دور تازه رايزني‌هاي احتمالي در پكن، گروهي براين باورند كه چين تلاش خواهد كرد نقش سال 2023 خود درباره احياي رابطه ميان ايران و عربستان را بازتعريف كرده و نقش صلح‌ساز را در غرب آسيا ايفا كند، اين فرضيه تا چه ميزان قابل اعتنا است؟
همان‌گونه كه در پاسخ به سوال سوم اشاره كردم، قياس ميان وضعيت ايران و عربستان با مساله ايران و امريكا چندان دقيق نيست، زيرا ايران و عربستان دو قدرت منطقه‌اي بودند و چين به عنوان يك قدرت جهاني ميان دو بازيگر ميانجيگري كرد. هر دو كشور نيز به چين اعتماد داشتند و موضوع مورد بحث نيز چندان استراتژيك و مورداختلاف نبود. ايران به عادي‌سازي روابط با عربستان تمايل داشت و سياست عربستان نيز تغيير كرده بود. اما در مورد مساله هسته‌اي و ميانجيگري چين بين ايران و امريكا، شرايط متفاوت است. 
اين تفاوت به دليل بي‌اعتمادي حاكم ميان ايران و امريكا است؛ علاوه بر اين و اين احتمال جدي وجود دارد كه اگر چين خواستار عبور از خطوط قرمز ايران باشد، تهران به چنين كنشي رضايت ندهد. بنابراين، مساله نخست اين است كه چين خود بايد متقاعد شود كه ورود به تنش‌هاي حاكم ارزش سرمايه‌گذاري دارد و توجيه‌پذير است يا خير. براي تحقق چنين گزاره‌اي چين مي‌بايست اطمينان يابد در صورت ورود به چنين حوزه حساسي، قطعا با موفقيت از آن خارج خواهد شد، زيرا پكن اعتبار خود را براي هيچ كشوري، حتي روسيه، به خطر نمي‌اندازد. بنابراين، اگر چين به اين نتيجه برسد كه ميانجيگري نتيجه‌بخش نخواهد بود، به نظر من به آن ورود نخواهد كرد.
در اين ميان فعل و انفعال‌هاي اسراييل عليه ايران چگونه مي‌تواند گفتمان منطقه و بين‌المللي عليه كشورمان را متاثر كند، همزمان محاسبات راهبردي تهران در برابر تل‌آويو را چگونه ارزيابي مي‌كنيد، بالاخص آنكه به ادعاي گروهي از ناظران اسراييل به واسطه جاه‌طلبي‌هايش مي‌تواند به تهديدي بالقوه عليه پادشاهي‌هاي خليج‌فارس تبديل شود؟
نگراني‌هاي عربستان و امارات از هژموني اسراييل در منطقه واقعيت دارد و اين گروه از بازيگران حاشيه خليج‌فارس نگران تحركات تل‌آويو هستند اما اين به معناي آن نيست كه به دليل اين نگراني وارد روابط استراتژيك با ايران شوند. اين گروه از كشورها همان‌گونه كه بارها به صراحت اعلام كردند چنين برداشتي دارند كه تضعيف همزمان ايران و اسراييل به نفع آنهاست و فضاي تنفس بيشتري براي‌شان در منطقه ايجاد خواهد كرد. بنابراين، تلاش مي‌كنند تا حد امكان وارد منازعه ايران و اسراييل نشوند. كشورهاي حاشيه خليج‌فارس همان‌گونه كه در گذشته با افزايش قدرت ايران مخالف بودند و به نوعي در پروژه ايران‌هراسي مشاركت داشتند، اكنون نيز با افزايش قدرت و هژموني اسراييل در منطقه مخالف‌اند و به دنبال ايجاد توازن هستند. بخشي از اين رويكرد 
در راستاي منافع ما است، اما طبيعتا بخشي از آن نيز ممكن است به نفع ما نباشد.
درخصوص تحركات اسراييل و تاثير آن بر گفتمان منطقه‌اي و بين‌المللي بايد خاطرنشان كرد كه اهرم‌هاي اسراييل براي اعمال فشار بر ايران شامل دو مورد گزينه است. نخست، تكيه بر امريكا، بدين معنا كه اسراييل از طريق لابي‌هاي يهودي در ايالات‌متحده نظام تصميم‌گيري اين كشور را تحت فشار قرار مي‌دهد. از همين رو همان‌گونه كه در جنگ 12 روزه، اسراييل موفق شد امريكا را با خود همراه كند، اين احتمال وجود دارد كه تل‌آويو بار ديگر نيز از هم‌صدايي و همراهي امريكا برخوردار شود. دومين گزاره به ريسك بزرگي كه اسراييل پس از هفتم اكتبر پذيرفت و به گزينه نظامي متوسل شد مرتبط است. اكنون اسراييل ديگر هراس چنداني از به‌كارگيري ابزار نظامي ندارد. بنابراين، اسراييل دو اهرم اصلي دارد: يكي استفاده از لابي‌هاي طرفدار اسراييل در امريكا براي تاثيرگذاري بر تصميم‌گيري‌هاي اين كشور و ديگري پذيرش ريسك و خطرات اقدام نظامي.
در صورت فعال‌سازي رسمي مكانيسم ماشه، ايران در چارچوب حقوق بين‌الملل براي دفاع از منافع ملي خود چه گزينه‌هايي دراختيار دارد؟ بالاخص در شرايطي كه ايران همكاري با آژانس بين‌المللي انرژي اتمي را به حالت تعليق درآورده و شوراي عالي امنيت ملي وظايف ارتباط با نهاد پادماني را عهده‌دار شده است؟
به لحاظ حقوقي، شايد بتوان راه‌هايي يافت، اما اين گزينه‌ها نمي‌توانند به نتيجه مطلوب منجر شوند، زيرا بحث‌هاي تفسيري درباره چگونگي اجراي معاهدات حقوق بين‌الملل و شرايط حاكم بر خروج از آنها وجود دارد. با اين حال، به نظر مي‌رسد اگر اروپايي‌ها تصميم بگيرند پرونده مكانيسم ماشه را دوباره مطرح كنند، راه‌حل عملي براي جلوگيري از آن، متاسفانه، وجود نخواهد داشت و اين امر باعث تشديد تنش خواهد شد. ايران تاكنون تلاش كرده به واسطه اخطار به اروپا مانع از فعال شدن ماشه شود، اما در حال حاضر نشانه‌اي از عقب‌نشيني اروپا از موضع خود مشاهده نمي‌شود.
تحليل شما از سناريوهاي محتمل درباره واكنش تهران در صورت همزماني اقدامات تنبيهي غرب با تحركات نظامي يا اطلاعاتي رژيم صهيونيستي چيست؟
در مورد سناريوهاي پيش رو، يك سناريو، سناريوي توافق است و سناريوي ديگر، ادامه تنش و درگيري. اينكه كدام‌يك از اين سناريوها محقق خواهد شد، طبيعتا به كنش و واكنش بازيگران بستگي دارد. اگر امريكا به دنبال موفقيت ديپلماسي اجبار در قبال ايران باشد، ناگزير بايد امتيازاتي به ايران ارايه دهد. واضح است كه ايران در برابر آنچه ترامپ به‌صورت بي‌قيد و شرط مي‌نامد، مقاومت خواهد كرد و در اين صورت، ديپلماسي اجبار بي‌نتيجه خواهد ماند.  ازسوي ديگر، بايد ديد آيا كشورهاي منطقه، قدرت‌هاي جهاني و به‌ويژه چين، تمايل دارند به‌ صورت جدي به اين مساله ورود كنند يا خير. به نظر من، چين شايد پتانسيل جلوگيري از تشديد بحران را داشته باشد، اما همان‌گونه كه پيش‌تر اشاره كردم، اين مساله به تمايل و به تعبير برخي تحليلگران، به توانايي پكن نيز بستگي دارد. هرچند قدرت نظامي چين رو به افزايش است، اما اين كشور هنوز از قدرت عملياتي نظامي برخوردار نيست.
 به عبارت ديگر، كشوري كه بخواهد اراده خود را در سطح جهاني اعمال كند، بايد توان عمليات نظامي را نيز داشته باشد. بنابراين، تحقق هر يك از اين سناريوها به متغيرهاي متعددي بستگي دارد و بايد منتظر ماند و ديد كدام‌يك در نهايت غالب خواهد شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون