به مناسبت سالروز درگذشت رضا محجوبي
ويولنيست برجسته، مبدع كوكهای منحصربهفرد
بابك بختياري
سخن از هنرمندی است كه در مورد او روايتها و قصههاي بيشماري شنيدهام، به همين دليل دوران نوجوانی هم پيگير نوای سازش بودم و كنجكاو كه او چه كسي بوده و چه ميزده؛ آن روزها فقط نوار كاست بود و اولينبار زندهياد منوچهر همايونپور به من گفت كه صداي ساز رضا محجوبي را دارد. وقتی شنيدم دقيقه شماری ميكردم كه به منزلش بروم و نواي ساز رضا را بشنوم. بالاخره خدمت آقاي همايونپور رسيدم و او محبت كرد و همان جا برايم كارها را ضبط كرد. قطعهای در شور با همراهی پيانوی برادرش مرتضی خان و آواز اديب. مرحوم منوچهر همايونپور ميگفت اين كار را پنهانی ضبط كردند.
استاد عزيزم پرويز ياحقی ميگفت كه دو بار رضا محجوبي را در منزل دايیاش (حسين ياحقی) ديده است. پرويز ياحقي ميگفت همينطور كه رضا ساز ميزد، محو پنجههای او ميشده است. همين آشنايي هم در حقيقت مقدمهای بر ضبط صفحه سه گاه و دشتی با همراهی ضرب داريوش رفيعی شد كه اصلا به ياد رضا محجوبی در سال ۱۳۳۶ منتشر شد و زمان ضبط، آقاي نواب صفا هم حضور داشت. از همسر استاد حسين ياحقی هم در مورد رضا محجوبي زياد شنيدم. شاهی خانم ميگفت ايشان كنار باغچه مينشسته و ساعتها با مورچهها حرف ميزده! داستانهايي كه از رضا محجوبي شنيدهام بسيار جالب هستند و اغلب نشان روحيه لطيف و خاص او بوده است.
رضا محجوبی پايهگذار شيريننوازي در ويلن پر سوز و حال ايرانی بود. مرحوم استاد ابوالحسن صبا تمام سعی خود را سالها بر اصول صحيح تكنيك ويلن نوازی گذاشته بود و بر اساس استانداردهاي جهانی در موسيقی ايرانی. وزيری سعی بر اين داشت با تاسيس مدرسه عالی موسيقی و تدريس ساز، تكنيك ويلن نوازی را از كمانچه جدا كند و براي تمام هنرجويان آن زمان اين نكته را جا بيندازد كه تكنيك ويلن نوازی امری كامل جدا از كمانچهنوازی است. استاد ابوالحسن صبا راه وزيری را ادامه داد اما رضا محجوبی و حسين ياحقی هر كدام سبكی را با توجه به رديف و گوشههای موسيقی ايران، كوكهای مخصوص و افتاده، با حس و سوز و حال رنگ آميزیهای مينياتوری خاص موسيقی ايرانی به ارمغان آوردند. در حقيقت مكتبی كه رضا آغاز كرد، حسين ياحقی به آن تداوم بخشيد و پرويز ياحقی هم آن را به اوج رساند. از تعداد محدود نواختههای موجود رضا محجوبي و شنيدهها و اطلاعات و آموختههايم از استاد پرويز ياحقی كاملا متوجه شدم اشعاري كه در مورد رضا ساختهاند چندان با شيوه نواختنش، بيارتباط نبوده است.
هنرمندی شوريده، بهشدت آشفته حال كه تاب رسوايی و تحمل پيچيدگیهای زندگی را نداشت. انسانی با احساس و روحيه بهشدت شكننده كه از خودگذشتكی فراوان داشته است.
از نكات بارز سبك نوازندگياش ابداع كوكهای خاص و منحصر به فرد و كوكهای افتاده، ويبراسيونها، نالهها، كرشمهها و مالشهای خاص موسيقی ايران كه بار عاطفی بسيار در نوازندگی دارد و همچنين جملات شسته رفته، چه در بداههنوازی و چه در آثاری كه ساخته است.
مرحوم پيرنيا يك اثر او را در برنامه گلها با كلام كيومرث وثوقی (روشن) در دشتی با صدای الهه ضبط كرد. قطعه معروف «قهركرد» او در ابوعطا با همكاري استاد لطفالله مجد و ويلن رضا محجوبي به صورت خصوصی و همچنين با تار سولوی مجد در برنامه گلها به يادگار مانده است.
رضا از حسين خان اسماعيلزاده و ابراهيم آژنگ ويلن را آموخته بود. آژنگ به علم موسيقی و نت معتقد بود ولی رضا علاقه به آموختن سينه به سينه داشت به همين خاطر نزد اسماعيلزاده رفت تا به صورت سينه به سينه ويلن و رديف را بياموزد. هم او و هم حسين ياحقی هر دو رديف استاد را كاملا از بر داشتند و هر دو در حقيقت پيرو يك مكتب بودند، شيوهای كه پايهگذار ويلن ايرانی شد كه بعدها استاد پرويز ياحقی با پنجههای سحرآميزش با مطالب قوی و قدرت خلق جملات ماندگار در بداهه نوازی وارث آن شد. دقيقا همان شوريدگی و از هم گسيختگی كه در نسل بعد از رضا در آثار پرويز ياحقی پديدار شد؛ مكتبی بنيادين كه شايد قرنها ديگر نظيرش را نبينيم كه از ستونهای موسيقی ايرانی به شمار ميرود.
رضا محجوبی با علی اشتری متخلص به فرهاد، رهی معيری، امير فيروزكوهی، اسماعيل نواب صفا و ابوالحسن ورزی دوستی بسيار نزديك داشت. رضا سالها در لالهزار كوچه اتابك كلاس داشت مبصر كلاس مردانهاش، شاگرد او يعني مجيد وفادار بود و مبصر كلاس زنانهاش هم خانمی به نام بتول. زندهياد استاد روحالله خالقی و دكتر حسن فرشاد از ديگر شاگردان برجسته او بودند كه فن ويلن نوازی را پيش او آغاز كردند. او به چند شكل با جملات مختلف در گلها و تكنوازان نواخته است كه معروفترين آن چهار مضراب در ويلن نوازی ايرانی در تاريخ موسيقی ايران است. رضا اواخر تير ماه سال ١٣٣٣ از دنيا رفت و در ظهيرالدوله كنار ايرج ميرزا به خاك سپرده شد.
چندی پيش مطلبی از ديوان علی اشتری متخلص به فرهاد به وسيله دوست عزيز، خانم زهرا موسوی به دستم رسيد. پرويز ياحقی ميگفت؛ در شب اول فوت رضا، علی اشتری در نيمه شب با يك دنيا غم، بر سر مزار رضا محجوبي اين دو بيت را سرود: «ای مه زچه بر خاك رضا ميخندی/ هر چند نگويمت چرا ميخندی/ تو خنده به صد هزار مجنون زدهای/ اكنون كه رضا رفته به ما ميخندی»