عليه فراموشيِ پيرانِ بيتاثير
نسيم خليلي
گاهي هنرهاي تجسمي وقتي در قاب فرهنگ مكتوب مينشينند كه قرار باشد به متني، شور و شكوه يا معنا و هويت ببخشند، اين هنر ميتواند نقاشي باشد يا عكاسي يا هر هنر تجسمي ديگري كه قابليت گنجانده شدن در يك متن را دارد. از نمونههاي موفق و تاثيرگذار اينچنيني، كتاب كوچك شيريني را ميتوان نام برد به نام «صد پيرمرد تاثيرنگذار» كه عباس يزدي آن را در وصف پيرمردان و ميانسالاني نوشته است كه از دوران كودكي خود به ياد دارد، پيرمرداني عموما زيسته در كوير، يزد و مهريز، سقا و مقني و بقال و باغدار و شعرباف كه با نقل شرح حالشان با زباني ساده و خودماني و به طنزآكنده، نويسنده در واقع تاريخ اجتماعي نوشته و از مردمشناسي، جامعهشناسي و اقتصاد و انسانشناسي سخن گفته است. اما براي اينكه اين كتاب هويت واقعي و تاثيرگذارش را پيدا كند، هر روايتي آراسته شده است به يك عكس، شماري از اين عكسها متعلق به نويسندهاند مخصوصا در آن روايتهايي كه خواسته است قصه را مستند به دست خواننده بسپارد و برخي را هم با عكسهاي حرفهاي و زيباي مريم كتيرايي همراه كرده است؛ نويسنده در شبهمقدمهاي كه در ابتداي كتاب قلمي كرده، در باب اهميت انضمام اين عكسها به كتاب و عكاسشان چنين مينويسد: «مريم كتيرايي، عكاس تصاوير اين كتاب، جوان و تحصيلكرده معماري است. او ساكن يزد است. عكسهايش را در صفحه اينستاگرامش ديده بودم. زماني كه اولين يادداشتها را نوشتم، احساس كردم ميتواند با عكسهاي او تركيب خوبي به وجود بياورد. يادداشتها را برايش فرستادم و او تصاويري از آلبومش براي من فرستاد، نتيجه كتابي است كه در دست شماست. چندتايي از عكسها كار من است كه كاملا مشخص است و نيازي نيست شماره صفحههاي آن را بگويم.» اما نكته تاملبرانگيز در تاثيرگذاري اين عكسها در بافت اثر مكتوب آن است كه عكاس خود به جهت نسب خانوادگي با نويسنده در بخشي از اين خاطرات مشترك از گذشتههاي نوستالژيك كتاب زيسته است و اين برقراري ارتباط عاطفي با متن مكتوب بدون ترديد در گزينش عكسهاي مناسب با محتوا از يكسو و اساسا تمايل هنرمند به مشاركت در اين پروژه موثر بوده است؛ او خود در گفتوگويي با سايت نقد و معرفي كتاب وينش در اين زمينه ميگويد: «قبل از ارايه عكسها، كتاب را خواندم البته نه در اندازه و ويرايش فعلي و چون خودم نتيجه دختري آجواد، يعني پدربزرگ نويسنده هستم و در آن محله بزرگ شدم يكسري از خاطرات قبلا و از طريق اقوام برايم تعريف شده بود. وقتي كتاب را خواندم، انگار پرت شدم به آن سالها و خاطرات. به همين دليل يكي از لذتبخشترين كارهايي بود كه انجام دادم و قطعا اين تعاريف و مكتوبات، جذابيت بيشتري برايم به همراه داشت.» و اين ارتباط عاطفي با متن و نويسنده و گفتماني كه روايت كرده چنان اهميتي براي هنرمند داشته كه در ادامه اين گفتوگوي پيشگفته و درباره پروژههاي مشابه بعدي چنين پاسخ قاطعي ميدهد: «اگر عباس يزدي باز هم بنويسد و در اين زمينه كاري داشته باشد انجام ميدهم ولي با شخص ديگري در اين مورد مشابه، گمان نميكنم.»