آن سوي مرز زندگي
پرويز نوري
بيترديد يكي از معدود بازيگران صاحب استعداد و ذوق است كه توانست در آثار بينالمللي هم حضور پيدا كند. آخرين بار او را هنگام مراسم يادبود ژيلا مهرجويي - خواهر داريوش مهرجويي - ديدم و در كنار هم نشستيم. بسيار با وقار و باشخصيت بود. خوش برخورد و بسيار مهربانانه. از سينماي آن موقع حرف زديم و خودش زياد راضي از كارش در سينما نبود و گله داشت از اينكه موقعيت قابل توجه و چشمگيري وجود ندارد تا بتواند راضي به بازي در فيلمي شود. البته حق هم داشت. كسي كه در فيلم برنده نخل طلاي كن «طعم گيلاس» عباس كيارستمي، خوش درخشيده بود و بعد از آن هم در فيلم داريوش مهرجويي «درخت گلابي» نقشي دروني و مفهومبرانگيز را برعهده گرفته بود. ميدانستم كه در خارج از ايران -بيشتر در ايتاليا- درس خوانده و به زبان ايتاليايي مسلط است. به همين جهت هم بود كه توانست در فيلمهاي بينالمللي ظاهر شود.
همايون ارشادي به سال 1326 در اصفهان چشم به جهان گشود. دوره دبيرستان را در آبادان طي كرد و پس از اخذ ديپلم، عازم ايتاليا شد. در آنجا به تحصيل رشته معماري در دانشگاه ادامه داد. حدود يازده سال از زندگي جواني خود را در آن ديار گذراند و سپس تصميم گرفت كه به ايران بازگردد. به دليل تحصيل در رشته معماري موقعيتي دست داد تا در يك شركت ساختماني در اهواز مشغول به كار شود. خودش آن دوره را زياد جدي نميگيرد و بنابراين به همراه خواهرش يك گالري مبلمان را راه انداخت و اداره آنجا را برعهده گرفت. كار اين گالري شامل بازسازي مبلمان قديمي و البته ساخت مبلمان جديد بود. با آغاز فعاليت در سينما نتوانست به آن حرفه ادامه دهد و در حقيقت عمده وقت خود را مصروف بازي در فيلمها كرد.
ارشادي اولين نقش خود را در فيلم تهمينه ميلاني «كاكادو» (1373) عهدهدار شد و البته نقش چندان مهم و قابل توجهي نبود. شانس زماني به او روي آورد كه در سال 1376 عباس كيارستمي او را براي نقش نخست فيلم «طعم گيلاس» خود برگزيد. نقش عجيب و غيرمنتظره. مردي ميانسال به نام آقاي بديعي (همايون ارشادي) كه قصد خودكشي دارد و قبرش را كنار درختي كنده و درون آن ميخواهد دفن شود و حالا به دنبال كسي است كه رويش خاك بريزد... فيلم «طعم گيلاس» نخل طلايي كن را دريافت كرد و باعث شهرت ارشادي شد. همين موفقيت داريوش مهرجويي را واداشت تا نقش فيلم بعدي خود يعني «درخت گلابي» را در همان سال 1376 به عهده او بسپرد. نقش نويسندهاي كه براي نگارش دنباله داستان كتاب خود زير درختي كهنسال گلابي كه ميوه نداده، مينشيند تا درخت به بار بنشيند... اين فيلم هم در جشنواره فجر با تحسين روبهرو شد و جوايز متعددي به دست آورد. همين دو فيلم بود كه نام همايون ارشادي را در رديف چهرههاي صاحبنام سينماي ما قرار داد.
ارشادي پس از «درخت گلابي» در فيلم «پارتي» (1379) ساخته سامان مقدم، نقش كوچكي عهدهدار شد و در آن فيلم علي مصفا و هديه تهراني نقشهاي اصلي را بازي ميكردند. در دهه 1380 در بسياري فيلمهاي گوناگون ظاهر شد از جمله در «بوي گل سرخ» (1380)، «مزاحم» (1380)، «واكنش پنجم» (1381) و «سيماي زني در دوردست» (1383) و سپس عليرضا رييسيان نقش حساسي از فيلم «پرونده هاوانا» (1384) را به عهده او سپرد، اما فيلم مدتها توقيف بود. پس از بازي در چندين فيلم بار ديگر مهرجويي او را در فيلم «آسمان محبوب» (1388) شركت داد ليكن فيلم آنگونه كه بايد از كار درنيامد و با شكست مواجه شد. در اواخر دهه 80 در يكسري فيلمها متفاوت بازي كرد كه آخرين آن «ما همه گناهكاريم» (1389) بود. او نقش قابل توجهي نداشت ولي رل اصلي در دست امير آقايي بود. در دهه 1390 در شش فيلم نقشهايي كم و بيش متوسط در كارنامه هنري خود داشت از جمله سه فيلم براي مهرجويي، يكي «نارنجيپوش» (1390) و ديگري «چه خوبه كه برگشتي» (1391) و فيلم سوم «اشباح» (1392) كه متاسفانه هيچ كدام برايش موفقيتي به همراه نياورد.
اما توفيق بزرگ ارشادي در فيلم بادبادكباز (2007) بود كه در آن نامزد بهترين بازيگر انجمن منتقدان «دالاس فورت ورث» شد. فيلم را مارك فورستر ساخته بود و ميدانيد كه رمان آن نگارش خالد حسيني بود. «بادبادكباز» در همان سال نامزد دريافت جايزه اسكار شد در حالي كه به علت وجود صحنه تجاوز جنسي و نگاه به اختلافات قومي، به وسيله دولت مركزي افغانستان در محاق توقيف افتاد. در سال 1394 هم نقشي در فيلمي از رمان صمد بهرنگي «ماهي سياه كوچولو» برعهده گرفت كه با تحسين مواجه شد. در طول سالهاي دهه 90 بهترين موقعيتها براي ارشادي به وجود آمد. جز «بادبادكباز» - كه اولين تجربه بينالمللي و هاليوودي او بود - و البته برايش تجربه بسيار موفقيتآميزي بود، منتقدان و كارگردان فيلم مارك فورستر بازي ارشادي را مورد تمجيد و ستايش قرار دادند و پارهاي هنر بازيگريش را حيرتانگيز به حساب آوردند. منتقد لسآنجلس تايمز بازي ارشادي را در «بادبادكباز» طبيعي و روان بودن آن شناخت و اظهار داشته بود: «بسياري از بازيگران به تكنيك خود تكيه ميكنند ولي او تنها به دل خود متكي است.» همين توفيق غيرمنتظره ارشادي را به سلك بازيگران بينالمللي درآورد و در سال 2009 توانست نقش آسپاسيوس را در فيلم «آگورا» برعهده بگيرد. در اين درام تاريخي ساخته آلخاندرو آمنابار، در حقيقت دومين تجربه بينالمللي ارشادي در فضاي سينماي بينالمللي بود و در مقابل ستاره مشهور ريچل وايتس - كه نقش هيپاتيا را داشت- او در قالب برده يا غلام و همچنين همكار هيپاتيا برپرده ميآمد. در همين دهه 90 در بسياري از فيلمها با نقشهاي متعدد و گوناگون به فعاليتهايش ادامه داد. شايد بتوان از بين بهترين كارهايش «خون به پا ميشود» (1393)، «هتتريك» (1395)، «سرو زير آب» (1396)، «حكم تجديدنظر» (1398) و دو فيلم آخرين «ماهان» (1400) و «عطرآلود» (1401) را نام برد.
همايون ارشادي در چند فيلم مستند هم حضور پيدا كرد. از جمله «آبي به رنگ آسمان» (امير رفيعي/1396) و چند مجموعه تلويزيوني كه آخر بار در فيلم «سايهباز» (علي ياور/1402) را ميتوان ذكر كرد. او پس از يك دوره بيماري در 20 آبان ماه 1404 به علت بيماري سرطان با زندگي وداع گفت. ارشادي نه تنها بازيگر توانايي بود، انساني با وقار، هوشمند و بسيار دوستداشتني بود. يادش هميشه با ماست.