در سالگرد فروهرها
نميشناسيم و در حالي كه تمام امور مملكت از طريق صدور فرمانها انجام ميشود و انتخاب نمايندگان ملت و انشای قوانين و تأسيس حزب و حتي انقلاب در كف اقتدار شخص اعليحضرت قرار دارد كه همه اختيارات و افتخارات و بنابر اين مسووليتها را منحصر و متوجه به خود فرمودهاند اين مشروحه را عليرغم خطرات سنگين.... تقديم حضور مينماييم. بنابراين تنها راه بازگشت و رشد ايمان و شخصيت فردي و همكاري ملي و خلاصي از تنگناها و دشواريهايي كه آينده ايران را تهديد ميكند ترك حكومت استبدادي، تمكين مطلق به اصول مشروطيت، احيای حقوق ملت، احترام واقعي به قانون اساسي و اعلاميه جهاني حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادي مطبوعات، آزادي زندانيان و تبعيدشدگان سياسي و استقرار حكومتي است كه متكي بر اكثريت نمايندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را طبق قانون اساسي مسوول اداره مملكت بداند.....»
شادروان فروهر، ۲۶ دي ۱۳۵۷ و همزمان با خروج شاه از ايران، براي ملاقات با آقاي خميني راهي پاريس شد و ۱۶ روز بعد همراه او به كشور بازگشت. او بلافاصله پس از انقلاب، در ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ در كابينه دولت موقت به رياست شادروان مهدي بازرگان شركت كرد و ابتدا وزير كار و سپس وزير سيار و نماينده دولت در امور كردستان شد.
در اسفند ۱۳۵۷ از او خواستند تا به وضعيت كارگران رسيدگي كند، وي در ۳۱ خرداد ۱۳۵۸ در يك كنفرانس مطبوعاتي جدايي خود و حزب ملت ايران را از جبهه ملي ايران اعلام كرد و در اولين دوره انتخابات رياستجمهوري كانديدا شد و با ۱۳۳ هزار رأي (۰،۹درصد) پس از ابوالحسن بنيصدر، احمد مدني و حسن حبيبي در رتبه چهارم قرار گرفت. فروهر در آغاز پاييز ۶۰ به زندان رفت و پنج ماه زنداني مجدد را به كارنامه سياسياش پس از انقلاب افزود. اين بازداشتِ پنجماهه به كاهش وزن شديد او انجاميد و برپايه برخي خبرها، فروهر به دستور مستقيم آقاي خميني آزاد شد، چون هم بند مصطفي خميني در زندان شاه بود. .....و شرح همراهيهاي او در زندان به گوش رهبر رسيده بود. در اوايل دهه هفتاد فروهر كوشيد با حزب مردم ايران، جنبش براي آزادي مردم ايران، حزب زحمتكشان ملت ايران (نيروي سوم- منشعبان از بقايي-گروه خليل ملكي) و حزب ملت ايران «اتحاد حزبها و نيروهاي ملي ايران» را تأسيس كند كه با توجه به شرايط روز توفيق نيافت.
در اول آذر ماه ۱۳۷۷ پروانه و داريوش فروهر در خانه شخصي خود «خيابان سعدي، خيابان هدايت، كه عصري از ساعت 16 مراسمي با حضور دخترشان «پرستو»كه همه ساله بدين منظور به وطنش ميآيد... برگزار ميشود ......» طي قتلهاي سياسي (موسوم به قتلهاي زنجيرهاي) با ضربات متعدد چاقو به قتل رسيدند.
قاتلان به عنوان «دانشجو-خبرنگار» و با عنوان «مصاحبه براي نشريه دانشجويي» به خانهشان رفته بودند..... روانشان شاد.