چرا ناطق نميآيد؟
افشين علاء
اگرچه نمايندگي و حتي رياست مجلس امتيازي براي چهرهاي چون ناطق نيست اما بيشك جواب رد ايشان به جناحهاي مختلف سياسي براي ورود به عرصه، به اين دليل نيست. چون امثال ناطق كه عمر خود را صرف انقلاب، امام، ملت، رهبري و نظام كردهاند، به شأن و پرستيژ نميانديشند و هر جا كه احساس تكليف كنند واردعرصه خواهند شد. پس دليل اين همه انكار آقاي ناطق در برابر آن همه اصرار عقلاي اصلاحطلب و اصولگرا چيست؟ آيا بهراستي آقاي ناطق قهر كرده است؟ من كه اينطور فكر نميكنم! بهنظر من سران و بدنه جناحين اگر بر اين خواسته بحق خود اصرار دارند قبل از هر چيز بايد در پارهاي رفتارها و نگاهشان به وقايع حال و قبل، تجديدنظر كنند. آقاي ناطق نيازي به ورود در فضاي پرتنش و شبههانگيز اجرايي ندارد. اين ما هستيم كه به ورود مجدد چهره پيشكسوت و مدبري چون او نياز داريم. اصولگرايان كه اين همه سنگ تعلق او به اردوگاه خود را به سينه ميزنند، آيا از ادبيات و رفتار ملالآور خود در سال 88 به بعد، نسبت به منتقدان دست برداشتهاند؟ از آنسو، اصلاحطلبان نيز جز ابراز ارادت و خضوع در برابر سعهصدر و جوانمردي ايشان اقدام چشمگيري براي جلبنظر شيخ معتدل قوم انجام دادهاند؟ مثلا تجديدنظري در ارزيابي اشخاص كارآمد و آرايش مبتني بر واقعنگري تركيب نيروهاي خود كردهاند؟ عرصه سياست جاي تعارف و قربان صدقه رفتن نيست. بايد با عمل به نحوه مشي مطلوب چهره مورد علاقه خود، نشان داد كه بهواقع خواستار ورود و ميدانداري او هستيم آن هم سياستمدار بادرايتي چون ناطق! خوب است عقلاي قوم ساعتي پاي درددل اين مجاهد نستوه و جوانمرد بنشينند و تاريخ بيمهريهاي چپ و راست در حق ناطق را مرور كنند آن هم در اوج اعتدال و ميانهروي ايشان در زمان تصديهاي اجرايي مختلف. هر چند ناطقنوري به همگان نشان داده كه اهل كينه به دل گرفتن و انتقام از رقيب نيست، اما اين حق را دارد كه با مشاهده عدم تغيير اساسي در نگرش و رفتارهاي كليشهاي فعالان سياسي، كنار بكشد و صرفا با حفظ حرمت و حمايت از اعتداليون، از حريم برازنده و ناشناخته خود حفاظت كند. ناشناخته از آن جهت كه متاسفانه در كشور ما به مشي بزرگاني چون ناطقنوري فقط با ديده تحسين نگاه ميشود نه درك صحيح و ارج نهادن عملي و بهرهگيري به موقع براي نفع همه جناحها و آحاد ملت!