• 1404 سه‌شنبه 27 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3341 -
  • 1394 يکشنبه 22 شهريور

فلسفه و زندگي روزمره

موسي اكرمي

 

1- من در آثار ذي‌ربط خود از پنج گونه «دستگاه باور مدعي شناخت» سخن گفته‌ام: علم، فلسفه، دين، عرفان، و اسطوره. اين پنج دستگاه باور اولا موضوعات و روش‌ها و اهداف و ارزش‌هاي خاص خود را دارند، و ثانيا در برخي از اين زمينه‌ها همپوشاني‌هايي اندك يا بسيار يا تمايزهايي اندك يا بسيار با يكديگر دارند، ثالثا در مواردي كه به موضوع يكساني مي‌پردازند ممكن است مراتبي از همسازي يا ناهمسازي را نشان دهند چنان كه ممكن است ميان زيرگونه‌هاي يك گونه دستگاه باور مدعي شناخت يا در درون خود يك دستگاه باور مدعي شناخت همسازي‌ها يا ناهمسازي‌هايي وجود داشته باشند.

2- فلسفه، با هر تعريفي كه از آن داشته باشيم، با بهره‌گيري از روش‌شناسي عقلاني (به معناي گسترده) به همه موضوعاتي كه عقل آدمي علاقه و توان پرداختن بدان را دارد مي‌پردازد: از كوچك‌ترين تا بزرگ‌ترين مسائل و مباحث نظري و عملي. چنين است كه گونه‌هاي فلسفه‌هاي خاص يا، بنابر آنچه نزد برخي مصطلح است، فلسفه‌هاي مضاف شكل مي‌گيرد تا به موضوعات خاص بپردازد. بدين سان فيلسوفان يا فلسفه ورزان يك يا چند موضوع را، مستقل از هم يا در پيوند با هم از ديدگاه فلسفي ويژه بررسي مي‌كنند.

3- فلسفه در معناي عام به معناي تامل ويژه در باره چيزي، از هستي تا اعمال سليقه در انتخاب يك پيرهن يا چگونگي قرار دادن يك گلدان روي ميز. فلسفه در معناي آكادميايي به آموزاندن و آموختن مفاهيم و اصول و مكتب‌ها و تاريخ سير و تحول فلسفه و فيلسوفان بزرگ مي‌پردازد. قطعا اين فلسفه در اختيار متخصصان و فلسفه آموزان است و ضرورت خاص خود را دارد ولي تقليل فلسفه به اين معنا، و تقليل چند باره فلسفه به مباحث نظري يا به انديشه‌هاي فيلسوفان و نام فيلسوفان يا به بحث در باره هستي محض و... به‌راستي حذف بخش زيادي از فلسفه‌ورزي و ابترسازي آن و آسيب‌رساني به فلسفه و انسان و جامعه است. بخش مهمي از فلسفه مباحث تخصصي آن در سطح آموزش دانشگاهي است ولي بخش مهم ديگر كار بست آن در همه بخش‌هاي زندگي و در همه رشته‌ها و فعاليت‌هاي آموزش نظري و عملي (از همه انواع فن‌شناسي و كشاورزي و پزشكي و هنري و علمي و ديني و عرفاني و...) است.

4- كار فلسفه در پيوند با يك موضوع يا مساله كاري است كه دين يا علم (مثلا فيزيك يا زيست‌شناسي يا كيهان‌شناسي فيزيكي يا جامعه‌شناسي يا روان‌شناسي) يا عرفان يا اسطوره نمي‌توانند در بررسي آن موضوع يا مساله انجام دهند. نه تنها موضوع مي‌تواند مهم باشد بلكه روش و غرض نيز مهمند كه ما را وا مي‌دارند از فلسفه بهره‌گيريم نه از ديگر صور باورمدعي شناخت يا مدعي تغيير. همچنين بايد توجه داشته باشيم كه فلسفه در معناي عام خويش بيشتر ماهيتي بينامتني، يعني در پيوند با رشته‌هاي ديگر انديشگي، دارد و وجوه گوناگوني از معارف گوناگون در آن‌گونه‌اي تجلي دارند بي‌آنكه از جنس خود آن معارف باشند.

5- چنين است كه انسان چونان يك موجود انديشه‌ورز را از فلسفه گريز و گزيري نيست، به گونه‌اي كه مي‌توان انسان را «موجودي فلسفه ورز» خواند تا بدانجا كه مي‌توان در پيوند با اهميت همه‌جانبه فلسفه در همه ساحات عملي و نظري زندگي گستراي فلسفه را چنان ديد كه با ارسطو همراه و هم‌سخن شد و گفت اگر بخواهيم فلسفه نورزيم، باز هم بايد فلسفه بورزيم.

6- يكي از حوزه‌هاي مهم زندگي آدمي زندگي روزمره او، با همه بخش‌هاي گوناگون كوچك و بزرگ و ساده و پيچيده آن است كه در آن مي‌توان از فلسفه ورزي در پيوند با آن سخن گفت؛ فلسفه و زندگي روزمره؛ فلسفه در زندگي روزمره؛ فلسفه زندگي روزمره؛ زندگي روزمره در فلسفه؛ زندگي روزمره فلسفه.

7- من بي‌آنكه بخواهم درگير بحثي آكادميك در باره فلسفه زندگي روزمره يا بررسي روشمند آن بشوم نكته هايي را در باره پيوند فلسفه و زندگي روزمره يادآور مي‌شوم. در نگاه خود به اين پيوند ضروري است تعريف و برداشت كليشه‌اي از فلسفه را نفي كنيم و پيوند تنگاتنگ و ناگسستني انديشه‌ورزي اصيل فلسفي با همه ساحات زندگي همگان را بپذيريم و به ديگران نشان دهيم.

8- با چنين برداشت گسترده و زنده‌اي از فلسفه است كه به راستي مي‌توان گفت فلسفه جهان من است؛ زيست‌بوم من است؛ خانه من است؛ فضا و هواي تنفس و زندگي من است. هر كس در تامل ژرف مي‌تواند تا بدانجا پيش برود كه بگويد «فلسفه من است؛ من فلسفه‌ام». چنين است كه به راستي مي‌توان نه تنها از فلسفه زندگي بلكه از «زندگي فلسفي»، از «فلسفه‌اي كه زندگي است»، و از «زندگي‌اي كه فلسفه» است سخن گفت.

9- اگر در نخستين نگاه بحث را به تمايز امور انضمامي در مقابل امور انتزاعي فروبكاهيم بازهم در زندگي روزمره و در پيوند با زندگي روزمره بسا امور انتزاعي وجود دارند كه تامل در باره آنها چه بسا فلسفي است هم در بحث نظري و توصيفي و تحليلي و تبييني هم در بحث سنجشي و انتقادي.

10- جنس بخش عظيمي از انديشه‌ورزي ما، در هر سطح از انديشه‌ورزي، در باره مسائل نظري يا عملي، فلسفي است، چه بدانيم چه ندانيم. متخصصان فلسفه بايد اين انديشه‌ورزي را شناسايي و توصيف و تحليل و تبيين و ارزيابي و نقد كنند و با اقشار و گروه‌هاي گوناگون انساني (گروه‌هاي مخاطب گوناگون، از كودكان و عقب مانده‌هاي ذهني تا زنان و مردان و افراد متعلق به اديان و نژادها و اقوام و مليت‌ها و فرهنگ‌ها و گونه‌هاي معرفتي و سطوح معرفتي).

11- كافي است يك روز به همه فعاليت‌هاي خود بينديشيم يا آنها را فهرست كنيم و كسي كه درك درستي از فلسفه دارد به ما كمك كند تا دريابيم كه فعاليت‌هاي گوناگون ما، با هر درجه از پشتوانه فكري، داراي مولفه‌اي فلسفي‌اند. البته آشنايي با فلسفه به معناي دقيق‌تر و دانشگاهي به ما كمك مي‌كند تا فعاليت‌ها را بهتر سامان بخشيم تا از كارايي و سودمندي بيشتري برخوردار شوند و كيفيت بالاتري را كسب كنند.

12- هر تصميم‌گيري و انتخاب هر كنش و انديشه درباره هر چيز، از عادي‌ترين امور و اشيا تا پيچيده‌ترين و كلي‌ترين انديشه‌ها، رنگي، كم يا زياد، از فلسفه دارد. از اين رو هيچ انساني را نمي‌توان يافت كه درباره هر موضوعي فلسفه خاص خود را نداشته باشد. تفاوت فيلسوفان حرفه‌اي و ديگر آدميان در گستره و ژرفاي مسائل و پيچيدگي و دقت در تامل در باره آنها و به هم پيوستگي تاملات او (بر پايه تدقيق و تحليل و ارزيابي و نقد هماره) است.

13- پس فلسفه با همه‌چيز، از جمله با زندگي روزمره، پيوند دارد. يكي از موضوعات مهم آن، هم نزد همگان هم نزد خواص فلسفه، خود زندگي روزمره و مسائل مرتبط با آن است. زندگي روزمره چه در سطح گذران عادي و چه در سطح برون رفت از زندگي عادي نياز به فلسفه دارد: از فلسفه عملي تا فلسفه نظري، با تقدم و تاخر ويژه آنها... البته پذيرفتن اهميت زندگي روزمره و مسائل آن براي فلسفه از يك سو و فلسفي بودن عناصر مهمي از نظر و عمل افراد عادي منافاتي با نقد زندگي روزمره و ترجيح دادن نوع زندگي ويژه‌اي بر زندگي روزمره ندارد.

14- اگر بپذيريم پرسش از اينكه «از كجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود؟به كجا مي‌روم آخر...» فراگيرترين و مهم‌ترين پرسش است آنگاه درمي‌يابيم كه اين پرسش با جنبه‌هاي گوناگون زندگي روزمره و مردمان عادي پيوند دارد. همه مردمان مي‌توانند و حق دارند و بايسته يا شايسته است كه فزون بر پرسش‌هاي كلان‌نگرانه‌اي چون پرسش‌هاي بالا در باره كم و كيف زندگي خود، در باره دراز زيستي از يك سو و به ويژه، نيك‌زيستي از سوي ديگر پرسش كنند و در پي يافتن بهترين پاسخ باشند. زندگي بي‌گمان نعمت شگرفي است كه بايد آن را ارج نهاد و بهترين راه را براي دراززيستي همراه با نيك‌زيستي يافت. اين وظيفه فرد و جامعه، هر دو، است در دستيابي به بهترين روش و امكانات بكوشند. بر اين اساس است كه برخي فعاليت‌هاي ويژه فردي و اجتماعي و سياسي و فرهنگي و اقتصادي ضرورت مي‌يابند.

15- در اينجاست كه پرسش بزرگ دوبخشي زير براي همگان، هر كي به‌گونه‌اي پديد مي‌آيد: 1) چگونه زيستي 2) چرايي آن چگونگي. پرسش از چرايي خود در دو تراز مطرح مي‌شود: 2-1) چرا اصولا بايد زندگي كنم و به زندگي ادامه دهم، 2-2) چرا بايد اين‌گونه يا آن‌گونه زندگي كنم. برحسب اهميت و دقت در طرح اين پرسش‌ها و كوشش براي يافتن پاسخ براي آنها زندگي فلسفي‌تر مي‌شود يا بيشتر از «خودآگاهي فلسفي» برخوردار مي‌شود. چنين است كه انسان در فراروي از تراز حيواني بي‌درنگ با پرسش‌هاي مرتبط با زندگي، از چرايي تا كم و كيف، روبه‌رو مي‌شود.

16- بدين سان زندگي فلسفي يا زندگي فيلسوفانه يا زندگي يك فيلسوف راستين مطرح مي‌شود. زندگي فيلسوفانه را در مراتب گوناگون آن مي‌توان ديد: از زندگي ديوژن و زندگي سقراط تا زندگي يك فرد معمولي در يك قبيله پيشاتاريخي، كه هم تامل فلسفي در باره مسائل بنيادين مرتبط با خاستگاه جهان و زندگي و مرگ دارد هم انديشه‌ورزي در سطح فلسفه عملي براي حل مسائلي كه در زندگي عملي با آنها روبه‌رو است.

17- فلسفه در بعد تامل نظري خود در باره جهان و انسان كاركردي دوگانه دارد: هم دغدغه برانگيز است هم آرامش‌بخش. هم آب در خوابگه مورچگان است هم نسيم فرحبخش خرسندي و خشنودي و آرامش حاصل از گونه‌اي پاسخ استوار بر آگاهي. چنين است كه فراروي از يك تراز به تراز بالاتر، و انديشه‌ورزي در سطح بالاتري از پرسشگري و پاسخ يابي شايد خطرناك باشد و از اين رو شايد فرد را اين اندرز درخورتر باشد كه از سطح زندگي روزمره فراتر نرود. اين سطخ از زندگي نيز خود آميخته با گونه‌هاي گوناگون پرسش و پاسخ عملي از نوع فلسفي در كنار ديگر انواع انديشه‌ورزي است.

18- همچنين بايد گفت كه تكرار و پيش پاافتادگي و ملالت زندگي هر روزه ممكن است فرد را به پوچي برساند، به ويژه اگر فرد به گونه‌اي از جمع دور باشد و... در اينجاست كه انديشه‌ورزي فلسفي مي‌تواند كمك كند. البته مي‌تواند خطرناك نيز باشد، چونان تيغي دولبه ولي خطربرانگيزي تامل فلسفي دليل درخوري براي بازداري افراد از انديشه‌ورزي فلسفي در باره خود و جايگاه خود در ميان ديگران و جهان نيست.

19. بدين سان در چارچوب توانايي فلسفه براي پرداختن به مسائل كوچك و بزرگ جهان و انسان، هم تك تك افراد در مقام موجوداتي فلسفه ورز، هم فيلسوفان حرفه‌اي مي‌توانند و شايسته بلكه بايسته است كه مسائل گوناگون نظري و عملي زندگي روزمره را جدي گرفته آنها را نيز بخشي از انديشه‌ورزي فلسفي خود بدانند و در حد ضرورت به آنها بپردازند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون