• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3345 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۶ شهريور

گفت‌وگو با علي‌اصغر شعردوست، باني ثبت روز ملي شعر و ادب

شهريار بنيانگذار مكتبي نو در شعر آذري

روز ملي شعر و تجليل از شهريار هنوز ملي نشده است

زينب كاظم‌خواه / هر وقت كه درباره خصوصيت ايراني‌ها حرف زده مي‌شود، از شعر و روحيه شاعرانه هم سخن به ميان مي‌آيد. اين مساله هم به روحيه شاعرانه ما برمي‌گردد و هم تعداد زياد شاعران شناخته‌شده و ناشناس ما؛ شاعراني كه ميراث مكتوب گرانسنگي را از قرن‌ها پيش براي ما به يادگار گذاشته‌اند.

اين وجه فرهنگ ايران باعث شده تا شعر به عنوان هنر ملي اين سرزمين پايش به تقويم رسمي كشور باز و صاحب روز شود. خبر ساده و كوتاه بود. روز ٢٧ شهريور همزمان با سالروز درگذشت استاد شهريار به عنوان روز شعر و ادب فارسي و روز بزرگداشت استاد شهريار تصويب شد. باني اين اقدام «علي‌اصغر شعردوست» نماينده آن روز مردم تبريز در مجلس شوراي اسلامي و مخبر كميسيون فرهنگي بود. اين مصوبه با آنكه از نظر ساز و كار ارتباطي با مجلس شوراي اسلامي نداشت، اما چون طراح و به تصويب‌رساننده آن نماينده مجلس بود با واكنش‌هايي از سوي برخي نمايندگان شهرهاي ديگر همراه بود. در فرداي روز اعلام اين مصوبه، نماينده آن روز مردم شيراز در مجلس شوراي اسلامي طي نطق پيش از دستور به نامگذاري اين روز اعتراض كرد و نام‌هاي بزرگاني همچون سعدي و حافظ را براي روز بزرگداشت شعر و ادب فارسي مناسب‌تر دانست؛ موضوعي كه طي ١٥ سال گذشته همواره كم و بيش مطرح بوده است و در آستانه ٢٧ شهريور هر بار كه از روز ملي شعر و ادب سخن به ميان مي‌آيد، يك پاي ماجرا هم دليل انتخاب سالروز درگذشت شهريار براي اين روز است.

با گذشت ١٥ سال از آن روز به سراغ علي‌اصغر شعردوست مي‌رويم تا
يك بار ديگر اين مناسبت را با او مرور كنيم. او پس از گذراندن سال‌هاي زيادي در عرصه مديريت فرهنگي، انتشاراتي و مطبوعاتي در موسساتي چون انتشارات بين‌المللي الهدي، انتشارات سروش، موسسه نشرآوران اين روزها در انتشارات شهرياران مشغول به كار است.

 

ايرانيان به ملتي شعردوست شهره هستند، اما سال‌ها ما در تقويم‌مان روز ملي شعر و ادب نداشتيم، چه شد كه اين همه تاخير در اين موضوع اتفاق افتاد؟

موضوع نامگذاري روزي براي بزرگداشت شعر گويا ازبس بديهي و ضروري بود كه مورد تغافل قرار گرفته بود. ملت ما در جهان با شعر و شاعران خود مشهور است. اساسا حافظه تاريخي ما بيشتر به زبان شعر بيان شده است. البته در تقويم ما براي بزرگداشت شاعران بزرگي چون فردوسي، سعدي، مولوي روزهايي وجود داشته‌اند اما به شعر معاصر كمتر توجه شده بود. اين نقيصه‌اي بود كه نظر بنده را به خود جلب كرد كه بايد روزي را داشته باشيم كه به شعر و ادب معاصر اختصاص داشته باشد. ما براي بزرگداشت ساير وجوه فرهنگ و هنر كشور، در طول سال مناسبت‌هايي در نظر گرفته‌ايم، براي بزرگداشت هنر عالي سينما در سال چند جشنواره نظير جشنواره فجر را در سال‌هاي بعد از انقلاب داشته‌ايم، در مورد كتاب نيز هفته كتاب و كتابخواني، نمايشگاه بين‌المللي كتاب و مراسم كتاب سال جهت توجه به كتاب و كتابت و دست‌اندركاران آن از مولف و مترجم تا عواملي كه در حوزه سخت‌افزار در امر توليد كتاب دست‌اندركارند، وجود داشت. براي بزرگداشت موسيقي نيز علاوه بر جشنواره فجر چندين جشنواره هم در طول سال برگزار مي‌شود. همچنين درخصوص هنرهاي تجسمي و ساير وجوه فرهنگ و هنر به همين نحو است، اما در تقويم سالانه ما براي بزرگداشت شعر و ادب روزي ديده نشده بود؛ روزي كه در آن به شعر معاصر كشور و شاعران جوان توجه شود، شعر نمونه انتخاب شود و مورد تشويق قرار گيرد و به مناسبت آن روز، فرصت و امكان چاپ آثار شاعران معاصر، شاعران جوان و نوپرداز، فراهم شود و اصولا به مناسبت آن روز با طرح مقوله شعر معاصر چنين فرصت‌هايي به وجود آيد.

براي اين كار به نظرتان جشنواره شعر فجر مناسب نيست؟ جشنواره‌اي كه چند دوره از برگزاري‌اش مي‌گذرد و هدفش تجليل از شعر است؟

اگر جشنواره شعر فجر در زماني كه من اين پيشنهاد را مطرح كردم وجود مي‌داشت شايد نوع طراحي‌اش فرق مي‌كرد، اما عمر جشنواره شعر فجر چندان طولاني نيست. جشنواره شعر فجر در آخرين ماه‌هاي سال 1385 نخستين دوره‌اش برگزار شد. در حالي كه سال‌ها پيش از آن همايش‌هاي بين‌المللي نودمين سال و يكصدمين سال تولد استاد شهريار در سال‌هاي ١٣٧٥ و ١٣٨٥ در ايران و برخي كشورهاي منطقه برگزار شده بود. جشنواره شعر فجر مدت زيادي نيست كه جشنواره‌اي جدي و اثرگذار شده است و پيش از قوام يافتن اين جشنواره، روز ملي شعر و ادب فارسي و بزرگداشت استاد شهريار به تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي رسيده و در تقويم‌هاي رسمي كشور ثبت شده بود.

در آن زمان بحث‌هاي بسياري در‌گرفت كه چرا از ميان شاعران بزرگي كه ما داريم شهريار انتخاب شده است. به نظر شما شهريار چه ويژگي‌هايي داشت كه برتري‌هايي را براي روز ملي شعر و ادب درمقابل شاعران ديگر دارا بود؟

پس از پي بردن به لزوم اختصاص يافتن روزي در تقويم كشور براي بزرگداشت شعر و ادب، آنچه مورد بحث واقع شد زمان اين روز و همگام بودن آن با يكي از رويدادهاي فرهنگي و هنري مناسب و موافق با شعر معاصر ايران بود و طبيعي بود كه ‌بايد به سراغ شاعران مي‌رفتيم. اگر از ميان شاعران متقدم كه هركدام مانند ستون‌هاي استوار، كاخ رفيع ادب و شعر فارسي را همچنان بلند و پا‌برجا نگه داشته‌اند، انتخاب مي‌كرديم، باعث بحث و گفت‌وگوي فراوان مي‌شد. عده‌اي بر آن بودند كه بايد فردوسي را برگزينيم چراكه حماسه‌سراي بزرگ ايران‌زمين است و هزار سال پيش، شاهنامه را سروده؛ كتابي گرانسنگ كه همچنان در تاريخ ادب پارسي و در تاريخ ادبيات دنيا به عنوان يك شاهكار ادبي به‌شمار مي‌آيد. عده‌اي معتقد بودند كه ما بايد حافظ را انتخاب كنيم كه زبان تغزل ايران است و زيباترين آثار دل‌انگيز زبان فارسي از آن اين شاعر است. عده ديگر معتقد بودند كه بايد سعدي را انتخاب كرد. اشعار حكمت‌آميز و ماندگار زبان فارسي از زبان اين شيخ اجل جاري شده است. اما هر كدام از اين بزرگان را كه انتخاب مي‌كرديم، باز جاي بحث باقي مي‌ماند كه چرا آن ديگري نه؟

اما ما در انتخاب روز بزرگداشت شعر و ادبيات ايران به دنبال شاعران متاخر بوديم؛ شاعران امروزين، شاعراني كه مردمان ما با آنان زيسته باشند، آنها را ديده باشند و آنها نيز در دوران ما نفس كشيده باشند، با مردمان ما در زندگي شريك بوده باشند، در غم‌هاي مردم غمخوار و در روزهاي شادي آنها شاد بوده باشند. با اين نگاه در ميان شعراي معاصر من به عنوان كسي كه با شعر معاصر ايران آشنايي علمي و عملي داشته و دامنه آن را حتي فراتر از مرزهاي كشورمان دنبال كرده است و در مقايسه با شاعران بزرگ معاصر تفوق استاد شهريار را نسبت به شاعران بزرگ معاصر به وضوح مشاهده كرده است شهريار را پيشنهاد كردم.

اين پيشنهاد ربطي به مجلس داشت؟

خير، ساز و كار تصويب و نامگذاري روزها در تقويم سالانه كشور مربوط به شوراي عالي انقلاب فرهنگي است. من به عنوان شخص حقيقي طي نامه‌اي، سالروز وفات استاد شهريار را به عنوان روز بزرگداشت شعر و ادب فارسي به رييس‌جمهور محترم وقت پيشنهاد كردم و ايشان موضوع را جهت بررسي به شوراي‌عالي انقلاب فرهنگي ارجاع كرد. پس از بررسي كارشناسانه شوراي انقلاب فرهنگي و ارجاع نامه به شوراي فرهنگي عمومي كشور و پس از چندين جلسه بحث و بررسي، اين پيشنهاد به عنوان مصوبه از سوي شوراي فرهنگي عمومي تصويب و به شوراي‌عالي انقلاب فرهنگي بازگردانده شد و از سوي اين شورا تنفيذ شد و از آن سال به بعد همه ساله، روز 27 شهريور به عنوان روز بزرگداشت شعر و ادب فارسي و روز بزرگداشت استاد شهريار در تقويم‌ها درج وگرامي داشته مي‌شود.

بعد از آن سال چه برنامه‌هايي براي روز بزرگداشت شهريار برگزار شد. تا جايي كه مي‌دانيم قرار بود هر سال در اين روز برنامه‌هايي براي بزرگداشت شعر و ادب برگزار شود ولي جز چند برنامه محدود برنامه ديگري برگزار نشده است. چرا در اين روز بزرگداشت در خوري براي شهريار و روز ملي شعر و ادب برگزار نشده است؟

اين موضوع از دو زاويه قابل بررسي است؛ يكي مخالفاني كه از ابتدا همراهي نكوداشت استاد شهريار را با برگزاري و تجليل از مقوله‌اي به نام شعر به دليل آذري زبان بودن استاد يا دلايل ديگر كه بارها به آن پاسخ داده‌ام برنمي‌تافتند و از همان روزهاي اولي كه اين موضوع رسانه‌اي شد به گونه‌اي منتقد اين همراهي بودند و از زاويه‌اي ديگر متولي جدي‌اي كه فارغ از نگاه‌هاي سليقه‌اي يا شخصي به مقوله بزرگداشت شاعران معاصر بپردازد وجود نداشت. در اينكه شهريار شاعري ملي است شكي وجود ندارد، ليكن اينكه متولي چنين مراسمي بخش كوچكي از دولت باشد و بدتر از آن، اينكه تنها يك بخش دولتي از يك استان اينچنين بزرگداشت‌هايي را برگزار كند قابل تامل است. به نظرم در موضوعات ملي بايد نگاهي ملي و حتي بين‌المللي داشت، همان‌طور كه دامنه نفوذ اشعار استاد شهريار از مرزهاي كشورمان فراتر رفته و در بسياري از كشورهاي منطقه به ويژه كشورهاي ترك زبان شناخته شده است، براي مثال تنها براي سروده «حيدر بابايه سلام» استاد شهريار صدها نظيره در خارج از كشور سروده شده است. يا برخي موسيقيدانان تاجيكستان، تركيه و افغانستان روي اشعار استاد شهريار آهنگ‌سازي كرده‌اند يا متون نمايشي با الهام از آثار استاد شهريار نگارش يافته است. به اختصار بايد بگويم موضوع تجليل از اين استاد و روز شعر و ادب آن‌گونه كه بايد هنوز ملي نشده است.

قرار بود كه براي استاد شهريار در كشورهاي ديگر هم بزرگداشت‌هايي برگزار شود در اين زمينه آيا اقدامي صورت گرفته است؟ براي معرفي اين شاعر در كشورهاي ديگر چه كارهايي شده است؟

من به عنوان شخص طراح و به تصويب رساننده اين مناسبت بوده‌ام. طبعا متوليان فرهنگ كشور براي اين مناسبت بايد برنامه‌هاي درخوري طراحي و اجرا كنند. البته در سال‌هايي كه من دبيرهمايش‌هاي بين‌المللي بزرگداشت استاد شهريار بوده‌ام، به ويژه در مراسم مهم بزرگداشت نودمين سال و يكصدمين سال تولد استاد شهريار به اين موضوع توجه جدي شده است. مشهورترين شاعران و نويسندگان كشورهايي كه آثار شهريار در آن كشورها به چاپ رسيده بود، ميهمانان همايش بودند. همان‌طور كه مي‌دانيد افراد شاخص فرهنگي و هنري خارجي يا افرادي كه آثارشان با اقبال عمومي مواجه است براي شركت در اين‌گونه مراسم‌ها به شخص دعوت‌كننده يا ارگان برگزاركننده دقت مي‌كنند. علاوه بر اين، تعدادي از سفراي كشورهاي خارجي نيز كه علاقه‌مند حضور در مراسم آغازين يا اختتاميه بوده‌اند و در همايش‌ها شركت كرده‌اند. از سوي ديگر ساعت‌ها به عنوان دست‌اندركاران همايش و به همراه شاعران و مسوولان فرهنگي كشورهاي ديگر در روزهاي همايش خدمت مقام معظم رهبري رسيديم و جلسه‌اي طولاني با ايشان داشتيم و ايشان بارها مدت زمان جلسه را تمديد كردند، به نظرم اين موضوع اتفاق مباركي است. در آن سال‌ها علاوه بر تهران و تبريز به عنوان محور اصلي همايش‌ها، همايش‌هايي درسطح كشورهاي منطقه و حتي فراتر از آن برگزار شد. به عنوان مثال در تالار بزرگ فرهنگ آنكارا همايش بزرگداشت استاد شهريار با حضور روساي مجلس دو كشور برگزار شد. همچنين در باكو، مسكو، دوشنبه و حتي بعضي پايتخت‌هاي اروپايي، كنگره‌ها و همايش‌هايي برگزار شد.

در سال‌هاي اخير چه؟

همايش بين‌المللي لوازمي دارد. بايد به تصويب هيات دولت برسد. دستگاه متولي از همراهي ساير دستگاه‌ها بهره‌مند باشد. مثلا در مراسم نودمين و يكصدمين سال كه به ترتيب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و سازمان ميراث فرهنگي متوليان اصلي آن بودند، وزارت امور خارجه، وزارت علوم تحقيقات و فناوري، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، فرهنگستان‌هاي زبان و ادب فارسي و هنر و بسياري از دستگاه‌هاي مرتبط به عنوان همكاران دستگاه اصلي متولي در برگزاري همايش حضور و مشاركت داشته‌اند اما وقتي همايشي در سطح استاني برگزار مي‌شود طبعا اين مقدمات و لوازم در آن لحاظ نمي‌شود. در چند سال اخير هم ظاهرا به همين نحو بوده است. البته سپاسگزارم كه به عنوان ميهمان به اين همايش‌ها دعوت شده‌ام ولي از آنجايي كه سمتي در برگزاري و سياستگذاري بزرگداشت‌ها نداشته‌ام نمي‌توانم به اين سوال پاسخ دقيقي بدهم و بهتر است از مسوولان برگزار‌كننده پرسيد.

شما قبلا گفته‌ايد كه شهريار احياگر غزل فارسي و نيز پدر غزل نو است در مورد اين موضوع بايد گفت كه شهريار به شاعران گذشته خود نظر داشته و از سوي ديگر شيفتگي زيادي به حافظ داشت و تحت تاثير او بود به خاطر اين شيفتگي هم بود كه او در زمينه غزل دستيابي‌هاي بسياري داشت. به نظر مي‌رسد كه تاثيرپذيري شهريار از شاعران پيشين در شعرش نمود زيادي دارد. آيا به نظرتان اين‌گونه نيست؟

يكي از بزرگ‌ترين خدمات شهريار، ايجاد تحول در عرصه غزل فارسي است. جريان پويايي كه امروزه با عنوان «غزل نو» به موازات شعر نو به حيات خود ادامه مي‏دهد، در واقع با غزل‌هاي نوآيين استاد آغاز شده است. از همين روي، شهريار را مي‏توان پس از دوره بازگشت و دوره مشروطيت كه به اعتقاد بنده بايد از ادوار ركورد و فتور تاريخ غزل شمرد، احياگر غزل فارسي و نيز پدر غزل نو دانست. رويكرد ويژه شهريار به غزل باعث شد غزل دگرباره به عنوان پوياترين گونه شعر فارسي جايگاه خود را در اذهان و انظار باز يابد. اگر من در اينجا بخواهم به عناوين غزل‌هاي نوي شهريار اشاره كنم، فهرستي بلند بالا خواهد شد.

بي شك توانايي شگرف استاد شهريار در انواع قالب‌هاي شعري، خود مقوله‌اي بزرگ است. تبحر وي در اين زمينه تا آنجاست كه او را آخرين وارث خدايان غزل و به عنوان شاعري كه غزل نو را آفريده مي‌شناسند چراكه عده‌اي معتقد بودند بعد از دوران مشروطيت، ديگر دوران غزل به سرآمده و غزل سرايي ديگر به اوج خود رسيده است اما شهريار با نگاهي ديگر و با آفرينش غزليات نوآيين، علاوه بر اينكه سنت‌هاي ادب پارسي را پاس داشت و به شعراي متقدم خود توجه كرده، به موازات آن يك تحول جدي در عرصه غزل فارسي به وجود آورده است؛ جرياني كه امروزه با نام غزل نو به موازات شعر نو به حيات خود ادامه مي‌دهد. از همين رو شهريار را مي‌توان پس از دوره بازگشت و مشروطيت، احياگر غزل فارسي و نيز پدر غزل نو دانست. بي‌شك رويكرد ويژه شهريار به غزل موجب شد كه غزل دگرباره به عنوان پوياترين گونه شعر فارسي در اذهان راه پيدا كند.

از سوي ديگر غير از قالب غزل، ما در وجود استاد شهريار با شاعري ديگر مواجه هستيم كه با آفريدن برخي منظومه‌ها و قطعات نو، از يك سو آثار ارجمندي به گنجينه شعر ايراني افزوده و از سوي ديگر به جريان طبيعي و سالم شعر نو و تثبيت جايگاه آن كمك كرده است. درواقع مكتب شهريار كه در مجموعه ديوان‌هاي استاد با همين عنوان چاپ شده نيز با همين اشعار شكل گرفته است. به گونه‌اي كه هم خود شاعر و هم منتقدان اين بخش از آثار شهريار را از درخشان‌ترين سروده‌هاي استاد دانسته‌اند.

شهريار هم در زندگي شخصي و انساني خود به عنوان يك انسان مومن و معتقد و متدين بوده و هم در عقايد و نظرات خود از آغاز به مذهب توجه خاص داشته و خود از اركان شعر مذهبي است و در اين زمينه آثار بسيار دارد. نظيره‌ها و نوحه‌هاي مهمي به زبان تركي و فارسي كه در زبان مردم جاري است.

من در برخي نوشته‌هايم شهريار را به مانند يكي از اركان شعر تشيع ياد كرده‌ام. اكنون هم مي‌گويم كه كدام‌يك از شاعران هم‌عصر ما شعري به بلندي و لطافت مناجات سروده كه همگان با هر ميزان اعتقاد، ابياتي از آن را در ياد نداشته باشد؟!

علي ‌اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را

كه به ماسوي فكندي همه سايه هما را

دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين

به علي شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا كه در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علي گرفته باشد سر چشمه بقا را

مگر‌ اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوي را

برو‌ اي گداي مسكين در خانه علي زن

كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را...

شهريار اشعار تركي بسياري دارد كه مي‌تواند در كشورهاي ترك زبان همسايه گسترش پيدا كند اما به اين وجه او خيلي پرداخته نشده است.

در عرصه شعر تركي شهريار استاد بلندپايه‌اي است كه كسي را ياراي همانندي با وي نيست. در تاريخ ادبيات كمتر مي‌توان شاعري را يافت كه بر دو زبان احاطه داشته و توانسته باشد به هر دو زبان شاهكاري بي‌نظير بيافريند. شهريار در كنار اينكه در عرصه غزل شاعر بس بزرگ است، با سرودن «حيدر بابايه سلام» و «سهنديه» و اشعاري از اين دست در حقيقت در زبان تركي كه زبان مادري او است، اشعاري مي‌آفريند كه در زمره اشعار ناب به‌شمار مي‌آيند. به بيان ديگر استاد شهريار همچنان كه در زبان فارسي به عنوان شاعري بزرگ و بلندآوازه است، در زبان تركي نيز به عنوان ركني مهم به شمار مي‌رود و اين براي شاعري دو‌زبانه جاي مباهات بسيار دارد كه در هر دو زبان شعر شاهكار بسرايد و از حد طبع آزمايي در يك زبان فراتر رود.

استاد شهريار در روزگاري به شعر تركي توجه كرد كه در شعر فارسي غوغايي افكنده بود و به تعبيري ديگر آن هنگام كه استاد سرودن اشعار آذري را آغاز كرد، به اعتبار آثار فارسي خود در عرصه فرهنگ و ادبيات معاصر چهرهاي محبوب و شناخته شده بود و نخستين ديواني كه از شهريار منتشر شد، بزرگان ادب فارسي بر آن مقدمه نوشتند كه اگر شهريار اين‌گونه شناخته شده نبود، با وجود محدوديت‌هاي سياسي و امنيتي نظام ستمشاهي نمي‌توانست شعر تركي آذري را به اين شكل رواج دهد. وي در اين زمان در شعر تركي مسير ويژه‌اي را پيمود و به تعبير خود استاد، خنجر را به خرما تبديل كرد. در همان سال‌ها منظومه «حيدر بابايه سلام» كه فراز قله آثار تركي شهريار است را سرود كه نه تنها بر آثار شاعران تركي گوي ايران بلكه در شعر شاعران جمهوري آذربايجان، جمهوري‌هاي آسياي ميانه و تركيه اثر فراوان گذاشت.

از سوي ديگر رويكرد شهريار به شعر تركي در شرايطي صورت گرفت كه به گفته خود استاد در آن دوره اشعاري كه به زبان تركي در ايران چاپ مي‌شدند، نه از نظر كيفيت و نه از نظر كميت نمود چنداني نداشتند. ظهور شهريار در اين مقطع حساس به نجات شعر آذري منجر شد. پس از مدت طولاني كه شعر تركي در ايران با ايستايي مواجه بود تنها شاعر بزرگ چيره‌دستي مانند استاد شهريار مي‌توانست به شعر تركي آذري اينچنين رواج بخشد و طرحي نو دراندازد.

مطلب مهم ديگري كه باز در اين مورد قابل توجه است اين است كه با توجه به شرايط سياسي آن سال‌ها و گرايش برخي از نيروهاي فرهنگي به برخي ديدگاه‌هاي خاص، قصد سوءاستفاده از زبان آذري را داشتند. اينكه شهريار به عنوان يك شيفته مفاهيم ديني و خادم صادق زبان و ادبيات فارسي و همچنين چهره‌اي ميهن‌پرست از همه بازي‌هاي سياسي روزگار دور به ياري شعر تركي آذري شتافت خود يك قدم بسيار مهم و اثرگذار محسوب مي‌شود.

شهريار توانست به‌دور از هدف‌هاي سياسي، مكتبي نو در شعر تركي آذري بنيانگذاري و توجه شاعران آذري را به ارزش‌ها و معاني زيباشناختي شعر جلب كند و از سوي ديگر كساني كه شعر تركي آذري را به عنوان يك حربه سياسي به نفع بيگانگان استفاده مي‌كردند، خلع
سلاح سازد. اين كوشش شهريار حتي كرملين‌نشين‌ها را به صرافت تطميع شاعر انداخت تا آنجا كه براي شهريار پيشنهاد جايزه ادبي لنين را در آن روزگار مطرح كردند كه با هوشياري شهريار، به شكست انجاميد. البته بيان دلايلي از اين دست، خود ثابت مي‌كند كه در آن روزگار جز شهريار كسي ياراي ياري شعر تركي آذري را نداشت. هرچند كه شاعر حدود 20 درصد از سروده‌هايش را تنها به زبان مادري سروده اما با همين ديوان كوچك توانسته است جايگاه بسيار والا و شايسته را در شعر تركي آذربايجاني كسب كند. بر اساس اشعار تركي شهريار آثار بسياري در كشورهاي ديگر سروده شده و نيز پژوهش‌هايي كه درباره زندگي و شعر وي انجام يافته نشانگر آن است كه هنر شهريار چگونه از مرزها فراتر رفته است.

در باب اينكه در كشورهايي كه زبان، زبان تركي است و تمام آفرينش‌هاي ادبي به زبان تركي است و همه مطالعات به زبان تركي صورت مي‌گيرد، اما شعرها اين‌گونه مرزها را در مي‌نوردد و اين‌گونه در زبان عموم جاري مي‌شود، آنچه به ذهن من رسيده اين است كه علت نفوذ شعر تركي آذري شهريار از تركيه، قفقاز تا آسياي ميانه و تا فراتر از آن اين است كه شعر شهريار ريشه در ژرفاي اسلامي ايراني دارد و آثار او به اعماق سنت‌هاي مشترك مشرق زمين اشارت دارد. شعر شهريار چون مستحضر به فرهنگ اسلامي بود، چون مستحضر به فرهنگ ديرپاي اسلامي ايران بود اين‌گونه توانست همه مرزها را درنوردد و مي‌بينيم كه براي حيدر بابايه سلام ده‌ها نظيره در جمهوري آذربايجان، تركيه، آسياي مركزي و عراق و ديگر جاها سروده مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون