محمد ابراهيمترقينژاد/ پس از دستيابي به برنامه جامع اقدام مشترك از سوي ايران و گروه 1+5، به نظر ميرسد كه جامعه جهاني اهتمام ويژه خويش را متوجه حل و فصل بحران سوريه كرده است و در همين راستا شاهد دور جديدي از تحركات بينالمللي براي حل اين بحران پس از توافق هستيم. جمهوري اسلامي ايران نيز پس از دستيابي به برجام، تلاش خويش را براي پايان دادن به بحران سوريه شدت بخشيده و در همين چارچوب، دستگاه ديپلماسي كشورمان تلاشهاي خود را مضاعف كرده است. از سويي، مقامهاي سران كشورهاي غربي در ماههاي گذشته با سفر به تهران به نقش ايران در حل و فصل بحرانهاي منطقهاي و به ويژه سوريه اشاره كردهاند و از كشورمان درخواست همكاري داشتهاند. ايالات متحده امريكا نيز در همين راستا از چندي پيشدرخواستهايي را براي رايزني دوجانبه در اين باره با مقامهاي ايران داشته كه در آخرين مورد، باراك اوباما رييسجمهور امريكا اين درخواست را در مجمع عمومي سازمان ملل مطرح كرد. از طرف ديگر، مقامهاي روسي در روزهاي اخير از تشكيل يك گروه بينالمللي تماس براي حل بحران سوريه خبر دادهاند كه ايران، امريكا، روسيه، عربستان و تركيه از جمله اعضاي آن هستند. در اين باره گفتوگويي با عليرضا آيتي، كارشناس ارشد غرب آسيا داشتهايم كه در ادامه ميآيد:
آياتشكيل يك گروه تماس بينالمللي درباره سوريه متشكل از روسيه، ايران، امريكا، عربستان، تركيه و مصر امكانپذير است؟
نفس اينكه امريكاييها در نهايت به اين نتيجه رسيدهاند كه حل مشكلات در سوريه صرفا با راهحل سياسي امكان دارد، مهم است. در اين فضا و ذهنيت كه نسبت به چند سال قبل مثبتتر است قطعا اقدامات مثبت بروز خواهد يافت. شما شاهد بوديد كه از سال 2011 تا همين چند ماه قبل طرفهاي مقابل به هيچوجه توصيهها و نصيحتهاي ايران در سوريه را مدنظر قرار نميدادند و تمام تمركز آنها راهحل نظامي و ساقط كردن حكومت سوريه بود. وقتي ديدند در قلب شامات يك دولت تروريستي تشكيل شده و بحران مهاجران گريبان مرزهاي اروپا را گرفته است، به اين نتيجه رسيدند كه بايد در سوريه آنگونه كه ايران و عراق و روسيه و حزبالله ميگويند عمل شود. رويكرد ما از اول سياسي و بر اساس احترام به راي مردم سوريه بود. انتخابات در سوريه نشان داد كه مردم سوريه، تروريستها را نميخواهند و خواهان اصلاحات در كشور تحتنظر حكومت فعلي هستند. اعضاي گروه تماس بينالمللي اختلافات زيادي در خصوص سوريه دارند و بايد اول بين خودشان به يك جمعبندي برسند. روي حكومت فعلي سوريه بايد توافق كنند. واقعبينانه اين است كه كنار گذاشتن بشار اسد يك خطاي راهبردي است و تروريستها بهره ميبرند. تركيه، عربستان و امريكا به خوبي ميدانند كسي به جز بشار اسد نميتواند سوريه را از فروپاشي برهاند. همه گونه توطئهاي عليه سوريه شد و اگر بشار اسد نبود سوريهاي ديگر وجود نداشت و هر بخشي دست يك گروه تروريستي بود. من شخصا معتقدم بشار اسد در سوريه محبوبيت دارد به اين خاطر كه در كنار سيد حسن نصرالله و لبنانيها در مقابل اسراييل ايستاده است. بشار اسد همچنين در بين بخشهايي از جامعه عرب محبوبيت دارد به اين دليل كه در كنار مقاومت ضدصهيونيستي است. ما اگر بگوييم بشار اسد نامحبوب است به جهان عرب توهين كردهايم. عربها از اسراييل ضربه خوردهاند، تحقير شدهاند و در جنگها از اسراييليها شكست خوردهاند. لذا جامعه عربي از مرداني چون سيد حسن نصرالله و بشار اسد حمايت ميكند. نبايد در فضايي كه رسانهها ايجاد ميكنند و به واسطه پولهاي سعودي و قطري مسموم شده، بازي بخوريم. در بطن ملتهاي عرب، كراهت از اسراييل و دوستان اسراييل موج ميزند ولي متاسفانه برخي احزاب و رسانههاي عربي فضا را مسموم ميكنند و دشمن را به جاي دوست به خورد جهان عرب ميدهند.
البته حكومت سوريه مشكلاتي دارد و بايد با اصلاحات درست شود. البته بعيد ميدانم مردم سوريه به اصلاحات امريكايي و صهيونيستي تن دهند. آيا معارضي كه در هتلهاي اروپايي بزرگ شده و پر از فساد مالي است، ميتواند اصلاحگر سوريه باشد؟ معارض حقيقي داخل سوريه است كه من معتقدم اين معارض ميتواند در كنار حكومت فعلي سوريه در آينده نقش مهمي ايفا كند. گروه تماس بينالمللي بر اساس واقعيات ميداني بايد در خصوص سوريه نقش كمككننده داشته باشد نه تحميلي. كساني كه به تروريستها سلاح و پول ميدهند مشخص هستند. اين كشورها اول رويكرد خود را عوض كنند و سپس در نشستهاي گروه تماس شركت كنند. آن گاه ميتوان اميدوار بود كه گروه تماس به نتايجي برسد. اولويت گروه تماس اول بايد مبارزه با تروريسم باشد. داعش و تروريستهاي خارجي بايد از سوريه بيرون بروند آنگاه جوانان سوري كه فريب خوردهاند به آغوش وطن برگردند. كمك كنند كه آشتي ملي صورت گيرد. انتخاباتي برگزار شود و بازسازي سوريه شروع شود. اينها ايده آل است ولي بايد هدفگذاري شود. هر كمكي به مردم سوريه در اين مسير مقدس بوده و به ضرر اسراييل تمام خواهد شد.
تهران ومسكو در اين باره هماهنگ هستند؟
تهران و مسكو در خصوص سوريه از ابتداي بحران هماهنگ بوده و همواره در مشورت و تبادل نظر بودهاند. محور اين هماهنگي، معاونان وزراي امور خارجه دو كشور يعني آقايان حسين اميرعبداللهيان و ميخاييل باگدانف نماينده پوتين در امور خاورميانه هستند. خوشبختانه جبهه مقاومت هماينك در منطقه محدود نشده و به چين و روسيه و امريكاي جنوبي و آفريقا هم كشيده شده است. اين ائتلاف، قطب مهمي است كه تاثيرات بزرگ منطقهاي و بينالمللي دارد. اين قطب معتقد است كه بايد سوريه و حتي يمن و بحرين با راهحل سياسي نگريسته شود. امريكا و متحدانش هم در وضعيتي نيستند كه بخواهند اين معادله و درخواست را متاثر سازند. با چندين سال خرابكاري، سوريه را تخريب كردند و به هيچ نتيجهاي نرسيدند. در اين معادله، البته نقش حزبالله و ايران بسيار مهم است كه روسيه و چين را نيز ترغيب كرد در اين مسير حركت كنند. روسها نتيجه صبر استراتژيك و مقاومت را ديدند و براي همين در اوكراين اين الگو را پياده كردند. اكنون هم به صورت متفاوتتري نسبت به گذشته از حكومت سوريه دفاع ميكنند.
آيادستيابي به توافق هستهاي ميان ايران وشش قدرت جهاني موجب ترغيب قدرتهاي جهاني براي استفاده ازمدلي مانند مذاكرات هستهاي درخصوص سوريه شده است؟
پرونده هستهاي بزرگترين معضل بينالمللي نبود. امريكا و اسراييل مرتب القا ميكردند كه اين بزرگترين معضل است ولي حقيقتا بزرگترين معضل بينالمللي حمايت امريكاييها از تروريسم صهيونيستي و دركنار آن بياحترامي به دموكراسي در منطقه است كه در روابط امريكا با امراي منطقه شاهد هستيم. بزرگترين مشكلات منطقه نتيجه رويكرد غلط امريكاييها است. مداخلات امريكا در منطقه باعث شده ايران و اعراب دچار تنش و چالش باشند. اختلافات سياسي ايران و اعراب به خاطر فتنهگري امريكا و اسراييل است. آتش در فلسطين، جنگ صدام با ايران و خرابكاريها در منطقه همواره متاثر از فتنهگري غربيها بوده است. هم اينك غرب به اين نتيجه رسيده كه با ايران نميشود مثل گذشته رفتار كرد و بايد توافق شود. اينكه اين توافق معضلي به نام ايران را رفع كند از نگاه غربي است. من معتقدم اين توافق بايد بتواند معضلي به نام دخالتهاي امريكا در منطقه را كنار بزند و از اين زوايه ميتواند الگوي خوبي براي همكاري و ايجاد آرامش در منطقه باشد. البته نه با محوريت امريكا بلكه با محوريت ايران و همسايگان و بدون فتنهگري امريكا و غرب. ما مشكلات بحرين يمن و سوريه را ميتوانيم در بيت اسلامي و با همسايگان حل كنيم اگر امريكا اجازه بدهد. عربستان اگر خشمگينانه رفتار ميكند به اين دليل است كه متاثر از سياستهاي امريكا است. امريكا اگر سعودي را رها كند، عربستان به سمت ايران خواهد آمد ولي تا وقتي امريكا عقبه سعودي باشد من بعيد ميدانم عربستان بتواند استقلال عمل داشته باشد و آزادانه تصميم بگيرد.
در اين مدت مسوولان امريكايي ازايران براي حل مساله سوريه درخواست كمك كردهاندولي كشورمان اعلام كرده كه درمسائل منطقهاي به صورت مستقيم رايزني نخواهدكرد. آياتشكيل چنين گروهي كه هم ايران وهم امريكادرآن حضور دارد، اين تابوي موجود در مورد همكاري ايران و امريكا در مسائل منطقهاي را خواهند شكست؟
تغيير نگاه امريكا به سوريه در نتيجه مقاومت و صبر و شكست دادن تروريستها است. برجام تاثير دارد ولي اصل كار را مقاومت بنا نهاد. شما در ميدان تروريستها را عقب زدهايد الان امريكا به اين نتيجه رسيده كه راهحل سياسي بايد دنبال شود. برجام به اين وضعيت كمك ميكند. قبل از امضاي برجام غربيها براي حل بحران سوريه معتقد بودند كه نظرات ايران و روسيه كه به نظرات حكومت و مردم سوريه نزديك است بايد مدنظر قرار گيرد. بعد از برجام قطعا فضايي ايجاد خواهد شد كه مشكلات منطقه مورد بررسي مشترك قرار گيرد. در اجرا كه مثلا امريكا و ايران مستقيم در خصوص سوريه بنشينند بحث كنند بعيد است ولي به صورت غيرمستقيم و در چارچوب مذاكرات چندجانبه ميتوان كار سوريه را پيش برد. براي ايران حل مشكل مردم سوريه و نابودي تروريستها مهم است. اگر امريكا برود همين رويكرد را دنبال كند نيازي هم به جلسه و گروه تماس نخواهد بود. بنده مشكل سوريه را در امريكا و رويكرد صهيونيستها ميبينم كه با برخورد دوگانه و تقسيم تروريستها به خوب و بد، بحران سوريه را تداوم بخشيدهاند.
باتوجه به اختلافات ميان تهران و رياض درباره سوريه، آيا حضورايران وعربستان ميتواند منجر به رسيدن به نتيجه ازسوي اين گروه شود؟
البته اختلافات رياض و تهران سياسي و به دليل تحولات سوريه است و با تغيير رويكرد عربستان نسبت به سوريه خود به خود حل ميشود. عربستان راهكار نظامي در يمن و سوريه و حتي بحرين دنبال ميكند و به نتيجه هم نرسيده است. اگر اين رويكرد را به سياسي تبديل كند مشكلاتش به خودي خود با ايران حل ميشود چون ما هم همين نظر را داريم و ميگوييم بايد راهحلهاي سياسي در منطقه دنبال شود. هيچ كشوري با جنگ به نتيجه نميرسد همچنانكه كه اسراييل در غزه گرفتار شد و در مقابل حزبالله زانو زد، صدام در مقابل ايران و سپس كويت به نتيجهاي نرسيد و امريكا در عراق به مشكل خورد و عربستان در يمن و بحرين به بن بست رسيد.
واكنش اسراييل چيست؟
اسراييليها جز تخريب و برهم زدن روابط بين ايران و همسايگان كاري ندارند. هرگونه توافق، همكاري و تقويت همگرايي در منطقه و حل بحرانهاي كشورهاي عربي و اسلامي به ضرر اسراييل است. اسراييل تخريب ميكند ولي اگر اراده ايران و همسايگان باشد كه مسائل جهان اسلام و عرب را خودمان حل كنيم، اسراييل راه به جايي نميبرد. هماكنون اسراييل از روابط سرد ايران و عربستان خوشحال است و ما اين را نميخواهيم.
جان كري گفته است كه واشنگتن مايل است درخصوص پروندههاي منطقهاي ازجمله سوريه با ايران گفتوگو داشته باشد، به نظر شما باتوجه به اينكه پرونده هستهاي نخستين تجربه مذاكرات مستقيم ميان ايران و امريكا بوده است اكنون امكان تكراراين تجربه درپرونده جنجالي سوريه وجود دارد؟
مشكل ما نيستيم. با لفاظي كري هم اقدامي نميتوان انجام داد. بايد در عمل امريكاييها را ببينيم. من اعتقاد دارم كه امريكاييها بايد برخورد دوگانهشان را با تروريسم كنار بگذارند. امريكا بايد عربستان، تركيه و قطر را مجاب كند كه به تروريستها سلاح و پول ندهند و مرزهاي تركيه را روي تروريستها ببندند. در عراق فتنه نكنند آن گاه به خودي خود مشكلات منطقه حل ميشود و هيچ نيازي ديگر به گفتوگوي مستقيم بين امريكا و ايران براي حل بحرانهاي منطقه نيست چون ديگر بحراني نيست كه بخواهيم حل كنيم. امريكا اگر رويكردش را عوض كند اثرات مثبتي در منطقه خواهد داشت. نفس صحبت و اظهارنظر فايدهاي ندارد. خوب است اول امريكاييها برخي اقدامات عملي مثبت در قبال عراق و سوريه از خود نشان دهند، در يمن از سعودي حمايت نكنند، در بحرين از حقوق مردم بحرين بگويند آن گاه ميشود گفت كه امريكا رويكردش را عوض كرده و خواهان حل مشكلات منطقه است. البته من بعيد ميدانم امريكا هماكنون بخواهد مشكلات منطقه را حل كند مگر اينكه داعش به قلب اروپا و واشنگتن بزند. داعش در عراق و سوريه عمل ميكند و محور مقاومت را مشغول كرده و مطلوب امريكا عمل ميكند و امريكا هم نيازي نميبيند اين معادله را عوض كند. امريكا ميخواهد از گروه تماس و مذاكرات با ما در خصوص سوريه، يك بشار اسد ضعيف خارج شود كه اسراييل سود ببرد. ما دقيقا برعكس اين نگاه امريكا را داريم.
در ماههاي گذشته شاهد اين بودهايم كه مقامات كشورهاي اروپايي در هنگام سفر به تهران از كشورمان درخواست همكاري در حل مسائل منطقهاي داشتند. آيا اروپا ميتواند به عنوان واسطه منجربه مذاكره غيرمستقيم ايران و امريكا درخصوص سوريه شود؟
اروپاييها زودتر از امريكا از عوارض جنگ سوريه و عراق متاثر شدهاند و اكنون با بحران مهاجران مواجه هستند. ولي اروپاييها خيلي نميتوانند آزادانه رفتار كنند و امريكا ميزان بازيگري اروپا را سقف ميگذارد. تا آنجايي كه منافع امريكا تامين شود امريكا اجازه ميدهد اروپا و خانم موگريني ايفاي نقش كند. به نظرم روسيه بيش از اروپا تاثيرگذار است و بايد به نقش روسيه در سوريه توجه شود. اروپا هم نقش مكمل براي تقويت رويكردهاي ايران و روسيه ميتواند داشته باشد. البته اگر امريكا اجازه دهد. هرچه منافع اروپا به واسطه تحولات عراق و شامات بيشتر به خطر بيفتد، اروپاييها فشار بيشتري به امريكا خواهند آورد.