تسليتگويي از نوع سوم
رضا شكراللهي
اگر روزي از كارتان استعفا كنيد، چه جور متني مينويسيد؟ اين چه طور است؟
«احترما اينجانب... كه افتخار همكاري با شما عزيزان را در آموزش و پرورش... را با سمت معاونت... را داشتم. حال كه در سنگر ديگري جهت خدمت به كليه همكاران محترم فرهنگي نصيب اينجانب گرديد، بدينوسيله از كسب كليه تجارب، همكاري و پيشنهادات شما همكاران محترم تشكر و قدرداني مينمايم. در ضمن چنانچه بنا به ضروريات اداري باعث تالم خاطر همكاران محترم را گرديدم حلاليت مطالبه مينمايم.» سرگيجه نگيريد، بهخصوص از اين همه «را» كه دستودلبازانه در اين چند خط ريخته است. روزانه هزاران نامه با انشايي چپرچلاق از اين دست نوشته ميشود، اما خب فرق است ميان اينكه نامه را «دفتر هماهنگيهاي فلان ارگان» بنويسد با اينكه يك معاون وزارتخانهيي آن را بنويسد و عينا منتشر هم بشود.
بحث من اما اين جور انشا و اين همه «را»ي بلاتكليف هم نيست. اين نامه مطلعي هم دارد به مناسبت محرم با اين عبارت: «ايام سوگواري سالار شهيدان بر همه تسليت باد. » عبارت «تسليت باد» را اين روزها بر در و ديوار شهر و روزنامه و خبرگزاري و تلويزيون ميبينيم و از دهان مبارك گويندگان رسانهها هم بسيار ميشنويم. چيزي شبيه و به قياس «مبارك باد». اين «باد» چيست كه از قديم با آن تبريكمان را ميگفتيم و حالا تسليت را هم به جاي بدهيم يا بگوييم، ميباديم؟
اديبان به «باد» ميگويند فعل دعايي كه مخفف «بواد» است يعني فعل بودن با الف دعا. از فردوسي است اين: «دي و فرودينت خجسته بواد / در هر بدي بر تو بسته بواد» سادهاش ميشود «باشد». مبارك باد يعني اميدوارم مبارك باشد. همخانواده آن هم «بادا» ست كه ميگويند از تخفيف «بُودا» به دست آمده و كاربرد آن در زبان و ادبيات كهن بسيار بوده است. در قديم براي فعلهاي ديگر هم اين كار را ميكردند. مثلا كناد، شواد، مرواد، نميراد، بماناد و نماناد. بيت معروف حافظ را كه به ياد داريد: ساقيا آمدن عيد مبارك بادت / وان مواعيد كه كردي مرواد از يادت
اين جور فعل دعايي در زبان گفتار امروز ما هم كاربرد دارد. مثل همين «مباد» و «مبادا». فقط سعدي نبود كه ميگفت: «دل زيردستان نبايد شكست / مبادا كه روزي شوي زيردست» امروزه حتي كساني كه در كار شكستن دل زيردستاناند، در امر و نهيهاي هر روزه خود از «مبادا» زياد استفاده ميكنند. با اين وصف، استفاده از «باد» براي «مبارك» مفهوم است. مبارك يعني خجسته، همايون و فرخنده. اما تسليت به چه معناست؟ تسليت را هم ما از زبان عربي گرفتهايم در معناي دلداري، اندوه بردن، دلآسايي و خاطرنوازي. حالا خودتان قضاوت كنيد كه «فلان عزا را تسليت باد گفتن» دقيقا چه معنايي دارد. دلداري باد؟ يعني اميدوارم دلداري باشد؟
خيلي از گرفتوگيرهاي ما در نوشتن و نيز در فهم نوشتهها و مطالب، برميگردد به فكر نكردن و دقيق نشدن ما در خود واژهها. ذهن انسان در درك زبان، بيش از تفكر عادت دارد به ذخيره كردن قالبي واژهها. از همينرو است كه كودك تازهزبانبازكرده چون به زباني كه درگير آموختن آن است ميانديشد، در كنار ذخيره كردن، بسيار بيشتر از ما با واژهها بازي ميكند و مثلا به جاي «پختي» ميگويد «پزوندي». ذهن اين كودك بسيار بيشتر از ما درگير درك واژهها و ساخت و ساز بيشتر آنهاست. اما هر چه بزرگتر ميشويم، ذهن ما در فكر كردن به واژهها تنبلتر ميشود و روزي ميرسد مثل امروز كه معلم ما به جاي نامه نوشتن، سينهخيز ميرود و از همه جاي شهر و رسانهها هم به ما تسليت باد ميگويند، بيآنكه بدانند و بدانيم كه نسبت اين «باد» با «تسليت» چيست.