• 1404 چهارشنبه 24 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3376 -
  • 1394 دوشنبه 4 آبان

سرما در سرما

سيد علي ميرفتاح

امروز سوم آبان است. يعني از ماه دوم پاييز سه روز گذشته. هوا خيلي البته سرد نشده. هر چند گرم و تابستاني هم نيست. اما امروز كه به يكي از سازمان‌هاي دولتي مراجعه كردم، ديدم اسپيلت‌هايشان هنوز روشن است. به هيچ وجه سرمايي نيستم اما كولر در پاييز هم نوبر است. روم نشد به مديري كه مهمانش بودم بگويم «يك پتو مي‌شود به من لطف كنيد؟» جالب اينكه براي تعادل دماي اتاق پنجره‌هايشان را هم باز گذاشته بودند. من‌باب فضولي به چند اتاق ديگر آن سازمان دولتي سرك كشيدم. وارد هر اتاق كه شدم انگار در يخچال را باز كردم سر كوچه دفترمان يك وزارتخانه عريض و طويل است. موقع برگشت زودتر از تاكسي پياده شدم ببينم كارمندان اين وزارتخانه در چه حال و احوالي هستند. از كمپرسورهايشان كه رو به كوچه است فهميدم اينها هم در يخچال كار مي‌كنند. (اگر كار بكنند.) اينها قرار است به ما «اقتصاد مقاومتي» درس بدهند و يادمان بدهند كه چطور با تحمل اندكي سختي، انرژي كشور را ذخيره كنيم...

قديم يادم بود كه براي روشن كردن بخاري‌ها در پاييز و روشن كردن كولر در تابستان قواعد و ضوابط سفت و سختي وجود داشت. توي مدرسه معلم‌ها و شاگردها مثل سايه حلاج مي‌لرزيدند اما تا 15 آذر نمي‌شد مدير مدرسه اجازه نمي‌داد سرايدار بخاري‌ها را روشن كند... اما حالا وضع‌مان خوب شده و همين كه احساس سرما مي‌كنيم شوفاژ را زياد مي‌كنيم و همين كه گرم‌مان بشود كولر را مي‌زنيم روي تند. دو، سه سال پيش مهماني داشتم از تركيه. باورش نمي‌شد كه ما اين طور بي‌محابا شومينه روشن مي‌كنيم و بي‌عذاب وجدان كولر مي‌زنيم. فكر كرد ما كه شومينه داريم جزو پولدارهاي مملكتيم. توضيحش دادم كه اينجا به عنوان يارانه به هرخانه‌اي از جنوب شهر تا شمال شهر يك شومينه داده‌اند كه هر وقت هر كسي عشقش كشيد روشن كند. بيچاره همه محاسباتش به هم ‌ريخت. قبلش فكر كرده بود كه اينجا مملكت تحريم شده است. گفتم كه ما كه چيزي نيستيم اگر مي‌خواهي مصرف انرژي را ببيني بايد بروي سراغ ادارات دولتي. همين امروز كه از آن اداره دولتي بيرون آمدم با قطار پرشياهاي روشن روبه‌رو شدم كه راننده‌هايشان منتظر مديركل عزيز وگرامي بودند. باور مي‌كنيد مملكتي كه سرلوحه‌اش اقتصاد مقاومتي است ماشين وبنزين و راننده دراختيار مديركل‌هايش گذاشته باشد؟ مديركل‌ها با من بد نشوند. زيرآبشان را نمي‌زنم. نترسند. اين ستون و محتوايش را كسي جدي نمي‌گيرد و عكس‌العمل نشان نمي‌دهد. تا هر وقت دل‌شان خواست مي‌توانند كولر بزنند و از ماشين دولتي استفاده كنند. اما واقعيت اين است كه با اين دست و دلبازي شهر و اقتصادمان سامان نمي‌يابند قبل از هر چيز بايد فكري براي اين بي‌مبالاتي‌ها و اسراف‌ها بكنيم. طبق معمول نسنجيده و حساب‌نشده طرح مي‌دهم كه «چه مي‌شد اگر به مديركل‌ها موتورهاي برقي مي‌دادند تا آسوده و بي‌ترس از ترافيك و بي‌آنكه نگران آلوده كردن هواي شهر باشند در اين شهر شلوغ رفت و آمد كنند. موتور كه عيبي ندارد. 90 درصد مديركل‌هاي امروزي در ابتداي دهه 60 موتور سوار مي‌شدند، خيلي هم كيف مي‌كردند. حتي به بقيه فخر مي‌فروختند. آدم گذشته‌اش را كه فراموش نمي‌كند. حالا اما مي‌تواند جنبه نمادين داشته باشد كه وقتي مديركل مملكت موتور برقي سوار مي شود، چرا من روزنامه‌نويس نشوم؟

با تعارف و شعار نمي‌شود اقتصاد مقاومتي را پيش برد. نگوييد اين ميزان از صرفه‌جويي، رقمي نيست كه قابل توجه باشد؛ هست. در اقتصاد مقاومتي اتفاقا بايد ريال ريال بيت‌المال را صرفه‌جويي كرد. بايد نگران انرژي فوق‌العاده‌اي باشيم كه دولتي و خصوصي هدر مي‌دهيم. هنوز سرد نشده، خانه ما رادياتورها را گرم كرده‌اند. صاحب ملك ما به چه كسي بايد نگاه كند تا دلش براي نفت و گاز و انرژي مملكت بسوزد؟ ميزان مصرف بنزين ما از خط قرمز هم رد شده. آلودگي هوا هم پاييز نشده روي سر تهران ماندگار شده. دوباره بايددست به دامن طبيعت شويم بلكه باد بفرستد و گند وكثافت بالاي سرمان را بفرستد. قدم اولش همين است كه دولت ماشين‌هاي تك‌سرنشينش را جمع كند واجازه دهد تا مديركل‌هايش چهار قدم بردارند بلكه تناسب اندام‌شان بيايد سرجايش. پياده نمي‌توانند؟ سوار موتور برقي شوند.از يك جايي بايد شروع كرد. به خدا كافي است چهار تا وزير و كله‌گنده با موتور برقي اين طرف و آن طرف بروند تا بقيه هم به دست اينها نگاه كنند و موتور سوار شوند. وزير كه موتور سوار بشود، مديركلش قول مي‌دهم با دوچرخه بيايد سر كار. هرچه هست اين ولنگ‌و‌وازي تناسبي با شعارها و حرف‌هاي مربوط به اقتصاد مقاومتي ندارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون