• 1404 چهارشنبه 24 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3376 -
  • 1394 دوشنبه 4 آبان

چرا در فيلم‌ها و سريال‌ها و داستان‌هاي ما از عاشورا ردي از زينب نيست

اين راوي مادرانه را دوباره ببينيم

نازنين متين‌نيا / اگر از اكثريت ايراني‌ها بپرسيد، نخستين نشانه‌اي كه از كربلا و عاشورا و حسين و يارانش در ذهن دارند، چه چيزي است؟ قريب به اتفاق جواب مي‌دهند؛ آزادگي. عنصر مهمي كه مي‌شود براي آن مرثيه‌سرايي كرد و نشان داد، آن خواست مهمي كه حسين در طلب آن بود، چقدر اهميت داشت كه با يارانش در ميدان ايستاد. اگر هم بپرسيد كه مهم‌ترين تصوير داستان كربلا چيست؟ بازهم قريب به اتفاق جواب مي‌دهند؛ گلوي تشنه و پرعطش به ميدان ظلم زدن. وقتي اين سوال‌ها پرسيده مي‌شود و وقتي مي‌تواني خودت را جدا كني از ميراث آزادگي كه اين‌همه سال از حسين زنده مانده، نقش‌هاي ديگر داستان كربلا پررنگ مي‌شود. آنوقت است كه مي‌پرسي، چه چيزي، چه كسي توانسته اين حماسه بزرگ را اين‌همه سال كه نه، اين همه قرن زنده نگه دارد و به اين روزهاي ما برساند.

نقش‌ها و عنصرهايي كه اگر بگرديد، خيلي كم در داستان‌ها، فيلم‌ها و سريال‌هايي كه از عاشورا مي‌خوانيم و مي‌بينيم روايت مي‌شوند و انگار كه نيستند و ما را به اين واقعيت مي‌رسانند كه نقش راوي پرقدرت حماسه عاشورا، در داستان‌ها و فيلم‌هاي ما گم شده و انگار اين گم‌شدن هم طبيعي است. واقعيت اين است كه در داستان حسين و كربلاي آزادگي‌اش، ما يك نقش مهم و تاثيرگذار را فراموش كرده‌ايم. نقشي كه اگر نبود، احتمالا روايت اين حماسه هم به شكل ديگري رقم مي‌خورد و حتي ممكن بود در گذشت تاريخ، اين‌چنين پررنگ و عظيم باقي نماند. نقشي از وجود عنصر زنانه- مادرانه كه واقعيت را قصه كرد تا زنده بماند.

نقشي مثل نقش زينب كه عصر عاشورا و در صحراي كربلا ميان بدن‌هاي پرزخم برادر و فرزندانش ايستاد و به جاي همه آنچه مي‌توانست از آن تصوير بزرگ انتخاب كند، عطش را انتخاب كرد. «عطش» را انتخاب كرد تا نجات‌دهنده واقعيتي باشد كه آزادگي را زنده نگه مي‌دارد.

چه كسي جز زينب و مادرانگي‌اش مي‌توانست اين داستان را نجات دهد؟ چه كسي جز يك مادر مي‌توانست آنقدر لطيف و دوست‌داشتني واقعيت را به قصه‌اي پرشكوه تبديل كند تا نسل پشت نسل بماند و روايت شود و زنده بماند؟ اگر زينب نبود و روايت مادرانه‌اش، كربلا هم داستاني ديگر پيدا مي‌كرد. اما ما نقش زينب را ناديده گرفتيم، نقش مادرانه‌هاي روايت‌كننده را هم. ما در تكرار داستان كربلا، آنقدر كه به خود روايت و حماسه توجه كرديم، نقش راوي را گم كرديم.

ما نديديم كه داستان حسين و كربلا، چقدر مادرانه و زنانه روايت مي‌شود و اگر نبود اين قصه‌‌گويي‌هاي مادرانه، شايد اين واقعيت آزادگي حسين هم به شكل ديگري تعريف مي‌شد. ما گم كرده‌ايم چون از همان لحظه اول، نقش زينب، روايت‌كننده بود و انگار هيچ‌چيز بيشتر از همين زندگي كربلا هم نمي‌خواست. اما حالا كه قرن پشت قرن گذشته و حالا كه به اين روزها رسيده‌ايم، شايد وقتش رسيده كه اين نقش را دوباره بازخواني كنيم.

براي ما كه ميراث‌داران معاصر و مدرن عاشوراييم، روايت حسين و آزادگي‌اش، سزاوار داستان‌هاي بيشتر است. فيلم‌هاي ما، سريال‌هاي ما، داستان‌هاي نمايشي و همه آنچه در فرهنگ و هنر و به نام عاشورا رقم مي‌خورد، مي‌تواند روايتگر داستان زينب باشد. مي‌تواند قصه زني را روايت كند كه همه واقعيت و درد زندگي‌اش را قصه كرد تا زنده بماند. و چه داستاني گيراتر، خواندني‌تر و ديدني‌تر از همين مادرانگي كه در ميان خون و جنون، گلوي تشنه را بهانه مي‌كند تا پيام‌رسان جهاني باشد و جهانياني در خط زمانه.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون