ميزگرد دانشگاه تهران درباره روز جهاني فلسفه
فلسفه در بحران
سياستنامه| حال فلسفه در ايران دستكم در دانشگاهها خوب نيست. اين را لازم نيست كسي بگويد، شواهد و مدارك اظهرمنالشمس است، ماجراي انتحالهاي گسترده چند استاد درجه يك دانشگاه در سال گذشته تنها يكي از شواهد است. اينكه در ايران آثار فلسفي توليدي، نوشته و منتشر نميشوند و كل ماجرا به ترجمه خلاصه شده است، اينكه فارغالتحصيلان فلسفه با معضل بيكاري مواجهند، اينكه ميان مباحث فلسفي انتزاعي در دانشگاهها با آنچه در جامعه رخ ميدهد هيچ ربط و نسبتي برقرار نميشود، اينكه در ژورنالهاي بينالمللي فلسفي يا در داير\المعارفهاي معتبر فلسفي حتي وقتي به مباحث فلسفه اسلامي برميخوريم، نشاني از ايرانيان نيست، به خوبي نشاندهنده وضع اسفبار فلسفه در ايران هستند. امسال در سال روز جهاني فلسفه انجمن علمي دانشجويي دانشجويان فلسفه دانشگاه تهران با همكاري جهاد دانشگاهي كوشيدند به اين پرسشها پاسخ دهند. به همين مناسبت موضوع روز جهاني را به بررسي وضعيت فلسفه در دانشگاهها اختصاص دادند و از استادان فلسفه در دانشگاههاي مختلفي چون تهران، شريف، پژوهشكده فلسفه تحليلي، انجمن حكمت و فلسفه ايران، تربيت مدرس، پژوهشگاه علوم انساني و... دعوت كردند تا به اين پرسش اساسي دانشجويان پاسخ دهند كه چرا وضع فلسفه در دانشگاههاي ما اينچنين ناگوار است؟ در روز نخست اين همايش شركتكنندگان در اين ميزگرد عبارت بودند از: حميد طالبزاده، رييس گروه فلسفه دانشگاه تهران، محمد سعيدي مهر عضو گروه فلسفه دانشگاه تربيت مدرس، امير صائمي عضو هيات علمي پژوهشكده فلسفه تحليلي و ابراهيم آزادگان عضو هيات علمي گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتي شريف. البته در اين نشست چهرههاي ديگري چون احسان شريعتي، محسن زماني، حسين مصباحيان و... نيز حضور داشتند:
كميتگرايي مديران
محمد سعيديمهر از دانشگاه تربيت مدرس نخستين سخنران اين ميزگرد بود كه در اشاره به موضوع ناكارآمدي پژوهشهاي فلسفي گفت: متاسفانه تفاوت و تمايز محسوسي بين رشته ما و ساير رشتههاي فني وجود دارد كه اين تفاوت بسيار دردآور است حتي از لحاظ تجهيزات هم تجهيزات رشتههاي ما پايينتر و كمكيفيتتر است. وقتي از مسوولان دلايل اين تفاوت و تمايزها را ميپرسيم آنها استدلالهايي ارايه ميدهند كه اكثرا قابل قبول نيست. مثلا يكي از استدلالهاي آنها اين است كه معتقدند رشتههاي فني، ثروت آورند ولي در علوم انساني اين طور نيست. آنها از ما ميپرسند آورده شما براي دانشگاهها چيست و چه درآمدي براي دانشگاهها داريد. با اين وضعيت وقتي در سطح كلان اين تبعيض و تمايزها وجود دارد توقعي نيست كه در بخشهاي جزيي تمايزات بيشتر شود. مشكل ديگري كه خيلي برجسته است اصرار مديران كلان در جهت كميتگرايي و دور شدن از كيفيت است، يعني وقتي شما آييننامهها را نگاه ميكنيد ميبينيد كه همه توضيحات كمي و پر از عدد و رقم است. مثلا اينكه فلان استاد بايد فلان تعداد كتاب و مقاله داشته باشد و خب اين كميتگرايي افراطي حواشي ناشايستي مثل كتابسازي، مستندسازي و... را به وجود ميآورد. به نظر من اختلاف نگاه اصلي ما درباره ماهيت فلسفه است. به عقيده من اگر فلسفه بخواهد وضعيت سنتي خودش را حفظ كند ديگر نبايد وارد حوزه دانشگاه، دپارتمان و ديسيپلين شود ولي اگر وارد اين بازيها شديم بايد به اينها تن بدهيم. يكي از مشكلاتي كه در حال حاضر وجود دارد اين است كه تعريف موجود از فلسفه با تعاريفي كه ما در قديم داشتهايم فرق دارد، علاوه بر اين ما در گذشته فقط يك تعريف از فلسفه داشتيم اما امروزه تعاريف متفاوتي از فلسفه وجود دارد.
اول بايد بدانيم از دانشگاه چه ميخواهيم
سيد حميد طالبزاده، مدير گروه فلسفه دانشگاه تهران سخنران بعدي اين ميزگرد بود كه بر لزوم ايضاح مفاهيم اساسي تاكيد داشت و گفت: ما وقتي ميتوانيم به مساله پژوهش فلسفي در دانشگاهها بپردازيم كه يك نظريه درباره دانشگاه داشته باشيم، بنابراين خوب است كه از خودمان بپرسيم دانشگاه براي ما چه معنايي دارد. يك زماني دانشگاه بر اساس حقيقت عمل ميكرد و بنا بود حقيقت پايه و اساس آن باشد ولي الان شرايط فرق كرده است بنابراين ما اول بايد تكليفمان با دانشگاه روشن شود. وي افزود: اگر قرار باشد به دانشگاه به چشم ماركتينگ نگاه كنيم پس فلسفه به چه درد ما ميخورد و در اين صورت بايد فلسفه را كنار بگذاريم. اين در حالي است كه اگر فلسفه نباشد صلاح كار از دست ميرود و سياست، اقتصاد و منفعت مختل ميشود. بنابراين اگر ميبينيد كه دانشگاهي در ماركتينگ موفق است حتما يك پشتوانه فلسفي دارد. اين پژوهشگر و استاد فلسفه در بخش ديگري از اين ميزگرد به تلقياي كه از فلسفه بايد داشته باشيم اشاره و تاكيد كرد: تلقي بنده از فلسفه همان تلقي افلاطون، ابن سينا و شيخ اشراق است. من اينها را الگو قرار ميدهم و مثل آنها فكر ميكنم. آنها معتقد بودند فلسفه علم زندگي است. افلاطون ميگفت تمام مساله فلسفه انسان و زندگي است. به عقيده افلاطون زندگي دنيوي مقدمه زندگي معنوي است. يا مثلا نيچه ميگويد همه مساله فلسفه زندگي است. بنابراين اساس فلسفه، رسيدن به زندگي به عنوان يك جريان متحرك و دايمي است. به همين دليل خود فلسفه هم بايد جريان و حيات داشته باشد. نكته مهم اينكه فلسفه وقتي حيات دارد كه ريشه در سنت داشته باشد.
مشكل اصلي كمخواني است
ابراهيم آزادگان از گروه فلسفه دانشگاه شريف سومين سخنران اين ميزگرد بود كه به تعدادي از مشكلاتي كه رشته فلسفه در دانشگاهها دارند اشاره كرد و افزود: به نظر من اصليترين مشكل دانشجويان و اساتيد دانشگاهها كم مطالعه كردن است يعني درست است كه ما وضعيت دانشگاهي و ساختاري خوبي نداريم ولي واقعيت اين است كه خودمان هم كم كار هستيم. اين در حالي است كه سنت مطالعه در بين علماي ما رايج بوده است. علاوه بر اين مشكل كم خواندن، ارتباط ما با آكادميهاي جهاني خيلي كم است و به نوعي ارتباط ما با دنيا قطع است. اين مشكل در رشتههاي فني كمتر ديده ميشود و مثلا ما ميبينيم كه دانشگاه شريف يا دانشكده فني دانشگاه تهران هر ساله تعدادي همايش مشترك با آكادميهاي مختلف دنيا برگزار ميكند. مزيت اين ارتباط اين است كه پروژه مشترك ما را وارد سوالاتي ميكند كه در دنيا روي آنها مطالعه ميشود. بنابراين ما از تازهترين اخبار كشورهاي ديگر مطلع ميشويم. سومين مشكل جدي رشته فلسفه در دانشگاههاي ايران اين است كه كلاسهاي درس فلسفه ما بر اساس متون و مقالات امروزي نيستند و اين موضوع باعث ميشود كه دانشجويان مقاطع مختلف ما عليالخصوص دانشجويان مقطع دكتري سوال نداشته باشند يا اگر هم داشته باشند سوالاتشان قديمي است.
مشكلات ساختاري است
امير صائمي از پژوهشكده فلسفه تحليلي ديگر سخنران اين همايش بود كه انتقادهاي جدي به وضع فلسفه در دانشگاههاي ايران داشت و گفت: به نظر من اصليترين مشكل ما اين است كه ما نميتوانيم خودمان و داشتههايمان را به خوبي ارايه و نمايش دهيم. ما فلسفه غرب بلد نيستيم، زبان فلسفه معاصر هم بلد نيستيم لاجرم نميتوانيم سنت فلسفيمان را هم ارايه دهيم. براي موفقيت در فلسفه بايد زبان فلسفه علم امروزي را درك و حرف متخصصان فلسفه اسلامي را كه داريم، منتشر كنيم. به عقيده من برخلاف نظر دكتر آزادگان و دكتر طالبزاده مشكل ما فقط با خواندن حل نميشود، ما مشكلات ساختاري بسيار زيادي هم داريم كه در بدشدن اوضاعمان موثر است. عضو هيات علمي پژوهشگاه دانشهاي بنيادين با اشاره به انتقاد از اينكه در جريان موضوعات دنيا نيستيم، ادامه داد: وقتي در ژورنالها و همايشهاي بزرگ نگاه ميكنيم اكثر كساني كه درباره فلسفه اسلامي صحبت ميكنند مسلمان نيستند و من سوالم اين است كه ما چرا متخصص فلسفه اسلامي نداريم؟ چرا وضعيت ما در سطح بينالمللي آن قدر بد است؟ چرا ما نبايد درباره پژوهشها و تحقيقاتي كه درباره كانت شده است بدانيم و توجه كنيم؟ به طور خلاصه چرا ما متوجه مسائل جهاني و نگران پژوهش نيستيم. برخلاف نظري كه جناب سعيدي مهر در خصوص كميگرايي داشتند من معتقدم كه ما در رشتههاي فلسفه حتي دچار كميگرايي هم نشدهايم و در چاپ مقاله در آي اسآي و مراجع ديگر بسيار ضعيف عمل كردهايم.