گفتوگو با «كن لوچ»
سيستم فعلي يكي از عاملان ظلم و ستم آگاهانه است
بهار سرلك/ «كن لوچ» فيلمساز مطرح انگليسي را براي شيوه فيلمسازياش كه از عناصر ناتوراليستي و رئاليست اجتماعي بهره ميبرد، ميشناسيم. همچنين نگرش او در مورد مسائل اجتماعي مانند بيخانماني، كه در نمايشنامه تلويزيوني «كتي به خانه ميآيد» (١٩٩٦) و حقوق كارگري، كه در فيلمهاي «ريف-رف» (١٩٩١) و «ماموران قطار» (٢٠٠١) به وضوح ثابت ميكند كه او يك «سوسياليست» است. كمتر پيش ميآيد وقتي لوچ در حال ساخت فيلم باشد مصاحبهاي بدهد. لوچ 79 ساله در حال ساخت فيلم «من، دنيل بليك»، فيلمي كه ممكن است آخرين اثر او باشد، است. اين فيلم براساس فيلمنامه «پاول لاورتي» است كه به خاطر نگارش اين داستان به جستوجو در مراكز شغلي و بانكهاي غذا و سياستهاي دولت در تحريم سود پرداخت.
همانطور كه از اسم فيلم برميآيد داستان فيلم حول زندگي «دانيل بليك» ٥٩ ساله ميچرخد. بليك بيشتر عمر خود را در شمال شرقي انگلستان به نجاري مشغول بوده اما حالا در بستر بيماري است و براي نخستينبار از دولت تقاضاي كمك دارد. مسير زندگي او با مادري مجرد «كيتي» و دو دخترش گره ميخورد. اين مادر كه قصد دارد از زندگي در اتاقي كه بنياد بيخانمانها به آنها داده خلاص شود تنها چارهاش اين است كه به آپارتماني در ٣٠٠ مايلي لندن بروند. دانيل و كيتي حالا در سرزميني زندگي ميكنند كه قوانين بروكراسي و شهري آنها را محدود نميكند و به دور از سختكوشي ميتوانند در دنياي مدرن شهري به زندگي خود ادامه دهند. هنگامي كه لوچ بر سر صحنه فيلمبرداري اين فيلم بود «ديان تيلور» خبرنگار روزنامه گاردين با او و فيلمنامهنويس فيلم مصاحبهاي را ترتيب داد.
لوچ معتقد است مردم بايد براي سياست تحريم سودها و وابستگي مردم به بانكهاي غذا
كاري بكنند؛ لوچ ميگويد: «سيستم فعلي يكي از عاملان ظلم و ستم آگاهانه است. اين سيستم آنهايي را تحت فشار ميگذارد كه حداقل توان رويارويي با چنين فشاري را دارند. ناكارآمدي ادارات به كينهجويي بدل شده و از گرسنگي به عنوان سلاح استفاده ميشود. مردم وادار ميشوند دنبال كارهايي بروند كه وجود ندارد.»لوچ از ديدن آدمهاي گرسنهاي كه در بانكهاي غذا بودند حيرت كرده است و ميگويد: «اين اتفاق مانند يك زخم روباز در جامعه ما است. ما چشمهايمان را روي اين آدمها بستهايم. شرايط بدتر از زماني است كه در فيلم «كتي به خانه ميآيد» به تصوير كشيدهام حداقل در آن زمان مردم اگر دادوستد ميكردند ميتوانستند تمام عمرشان شغلي داشته باشند. اين جور شغلها ديگر وجود ندارد و مردم طبقه كارگر نميتوانند زندگي خودشان را كنترل كنند.»
«كتي به خانه ميآيد» نمايش تلويزيوني بود كه از شبكه بيبيسي1 روي آنتن ميرفت و داستان زندگي زوجي را نشان ميداد كه خانهشان را از دست ميدهند و وقتي بيكاري هم سر راهشان قرار ميگيرد با بيخانماني رو در رو ميشوند. كن لوچ از «جرمي كوربين»، رهبر حزب كارگر ميخواهد اقداماتي انجام دهد تا وضعيت اين افراد برجستهتر شود: «حيرتآور است كه فردي در دستگاه دولتي تصميم بگيرد كه تو ميتواني غذا بخوري يا نه. پس حزب كارگر چهكار ميكند؟ بايد حزب «توريها» سر كار بيايند تا در اين مورد كاري انجام دهند. زود باش جرمي، ميخواهيم هر چه زودتر از تو در اين باره خبرهايي بشنويم. مردم احساس سرخوردگي ميكنند، در هم
خرد شده و ضعيف شدهاند. اگر نميخواهيم صداي اين آدمها را بشنويم پس هدف از جنبش كارگري چيست؟»لاورتي فيلمنامهنويس فيلم، ميگويد: «يك تصميم اداري ميتواند فرد و خانوادهاش را محكوم به گرسنگي كند. ديگر چه كسي در جامعه چنين قدرتي دارد؟ مردم بايد بين گرما و غذا يكي را انتخاب كنند و همين موضوع باعث آسيب بلندمدت ميشود و اين مردم جدا از شهروندان بومي شهر حساب ميشوند. تحريمها به سر كار رفتن مردم كمكي نميكند و باعث ميشود آشفتگي زندگيشان بيشتر شود.»