• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3411 -
  • ۱۳۹۴ سه شنبه ۱۷ آذر

تأملاتی در روشنفکری (3)

موسی اکرمی

1-مبانی روشنفکری پژوهی (2)
4.  معنای پژوهش. پژوهش در عام‌ترین معنای خود جستجو و بررسی و مطالعه، و در معنای خاص‌تر معادل واژه عربی «تحقیق» است، که یکی از معانی آن «بررسی درستی یا راستی یک امر» یا «راست‌آزمایی»، و معنای دیگر آن مطالعه برای دستيابی به فهمی از امور است که، حتی المقدور، به امور آن گونه که (برای خود) هستند نزدیک و نزدیک‌تر، و حتی، در بهترین حالت، مطابق با امور آن گونه که (برای خود و هر فاعل شناسای برخوردار از توانایی شناخت کامل) هستند باشد.
بدین‌سان پژوهش خود گونه‌ئی فعالیت معرفتی برای دستیابی به شناخت (یعنی، تقریباً، باورِ صادقِ موجّه) است، شناختی که می‌‌تواند و باید به کار بسته شود و بر پایه آن تبیین و پیش‌بینی رویدادهای ذیربط، و کنشگری برای ایجاد تغییرات احتمالی دلخواه در امری که مورد پژوهش است صورت گیرد.
5. گونه‌های پژوهش. برحسب موضوع مورد پژوهش از یک سو، و بر حسب دیدگاه معرفتی اتخاذ شده از سوی دیگر می‌‌توان گونه‌های گوناگونی از پژوهش را تشخیص داد. نظر به این که از میان پنج دستگاه باور مدعی شناخت (علم و فلسفه و دین و عرفان و اسطوره) تنها علم و فلسفه‌‌اند که اولاً از توانایی معرفتیِ مستقیماً انسانی بهره می‌‌گیرند (یعنی تجربه و عقل)، ثانیاً بیشترین شمار انسان‌ها در تواناییِ معرفتی مورد استفاده آن‌ها مشترک‌‌اند و در این زمینه توافق و تفاهم بین الاذهانی در میان انسان‌ها وجود دارد، من در این تأملات تنها به دو گونه پژوهش، با کارایی و سودمندی خاص، توجه دارم: پژوهش علمی، و پژوهش فلسفی. این دو گونه پژوهش با رویکردهای معرفتی ویژه خود به موضوع پژوهشی خود، که ممکن است در مواردی میان هر دو دستگاه باور مدعی شناخت مشترک باشد، می‌‌پردازند.
6. پژوهش علمی و پیشفرض‌های آن. پژوهش علمی در چارچوب نگرش و روش‌شناسی علمی، به منظور دستیابی به شناخت در خور علمی درباره  موضوع مورد نظر، صورت می‌‌گیرد. این موضوع در واقع یک هستومند یا رویداد یا پدیده یا ویژگی در یکی از جهان‌های زیر است:
1) جهان فیزیکی: کل جهان فیزیک یا جهان طبیعت و اندرونه آن که از ماده و/یا انرژی است؛
2) جهان فرافیزیکی: کل جهان نافیزیکی احتمالی که به گونه‌ئی محیط بر جهان فیزیکی یا حالّ در آن یا موازی با آن است و خود از ماده و/یا انرژی فیزیکی تشکیل نشده است؛ این جهان می‌‌تواند گونه‌ها و زیرگونه‌های گوناگونی داشته باشد مانند جهان الهیات، جهان ارواح، جهان انگاره‌های افلاطونی، و ...)؛  
3) جهان ذهنی: جهان درون ذهن فاعل شناسا (در اینجا انسان) و همه اندرونه آن از ادراک حسی تا اندیشه و تخیل و ...؛ این جهان دارای دو بخش فردی و جمعی است؛ جهان ذهنی فردی خاص هر فرد است که البته می‌‌تواند، در فضای بین الاذهانی، مشترکاتی با جهان ذهنی جمعی داشته باشد؛ جهان ذهنی جمعی اندرونه‌های ذهنی مشترک دو یا چند فرد است است که در پیوند مستقیم یا نامستقیم با یکدیگراند؛ این جهان دارای زیرجهان‌های کوچک و بزرگ، از سطح دو فرد (مثلاً دو دوست یا زوج زن و شوهر) تا گروه‌های گوناگون کوچک وبزرگ قومی و نژادی و جنسیتی و حزبی و صنفی و ملی و جهانی، است؛
4) جهان اجتماعی: کل جهان پدید آمده از روابط انسان‌ها با هم و زیست جمعی آنان، که خود به گونه‌ها و زیرگونه‌های گوناگون بخش می‌‌شود (جهان اقتصادی، جهان سیاسی، جهان ایرانی، جهان روستایی، جهان اسلام، جهان غرب، جهان سینما، و ...)؛
5) جهان آفریده‌های انسانی: کل جهان پدید آمده از آفریده‌های فردی یا جمعیِ مادی و معنوی انسان که خود به گونه‌ها و زیرگونه‌های گوناگون بخش می‌‌شود (جهان هنر، جهان فلسفه، جهان سینما (نه به معنای اجتماعی فوق)، جهان داستان، جهان شاهنامه، جهان اسطوره، جهان فناوری، و ...)
پژوهش علمی درباره جهان‌های فیزیکی و ذهنی و اجتماعی و، تا اندازه‌ئی، جهان آفریده‌های انسانی کاربست و کارایی دارد.
این گونه از پژوهش بر پیشفرض‌هائی، در چارچوب بحث‌های نظری فلسفه علم، استوار است:
1) پیشفرض هستی‌شناختی: قائل بودن شأن هستی‌شناختی برای آنچه مورد پژوهش است. پژوهشگر حوزه علم پیش از پرداختن به پژوهش به واقعیت موضوع مورد نظر خود در جهانی ویژه باوری کمابیش مبهم یا روشن دارد. بدون باور به برخورداری موضوع از واقعیت، یا برخوردار بودن مفهوم مورد پژوهش از گونه‌ئی مصداق در جهانی خاص (جهان فیزیک یا جهان ذهن یا جهان جامعه یا جهان داستان یا جهان مجرد یا ...)، پژوهش درباره آن بی‌معنا و بیهوده است.
2) پیشفرض معرفت‌شناختی: قائل بودن به امکان دستیابی به گونه‌ئی یا مرتبه‌ئی از شناخت، به مثابه باور صادق موجه، درباره موضوع مورد پژوهش. پژوهشگر حوزه علم پیش از پرداختن به پژوهش به توانایی انسان در شناخت نسبی موضوع مورد نظر خود باور دارد. بدون باور به امکان دستيابی به گونه‌ئی شناخت پذیرفتنی و سودمند و کارا پژوهش درباره آن بی معنا و بیهوده است.
3) پیشفرض معناشناختی: قائل بودن به امکان دستيابی به گزاره‌ها و نظریه‌های صادقی که از واقعیت حکایت دارند به گونه‌ئی که عناصر آن گزاره‌ها و نظریه‌ها به مدلول هائی چونان عناصر واقعیت در جهان مورد نظر اشاره و دلالت دارند و کمابیش متناظر با آن‌ها هستند. پژوهشگر حوزه علم پیش از پرداختن به پژوهش به امکان دستيابی به گزاره‌ها و نظریه‌های صادق درباره موضوع مورد نظر خود باوری دارد. بدون باور به ارجاع نسبی عناصر گزاره‌ها و نظریه‌های دریافتی نهایی به مدلول هائی در جهان ذیربط (جهان فیزیک یا جهان ذهن یا جهان جامعه یا جهان داستان یا جهان مجرد یا ...)، پژوهش درباره آن بی‌معنا و بیهوده است.
4) پیشفرض روش‌شناختی: قائل بودن به وجود روش پژوهشی درخور در پژوهش درباره موضوع مورد نظر. پژوهشگر حوزه علم پیش از پرداختن به پژوهش به وجود یا امکان ابداع روش درخور برای پژوهش و دستیابی به معرفت و گزاره‌ها و نظریه‌های درخور درباره موضوع مورد نظر خود باور دارد. بدون باور به وجود یا امکان ابداع روش مناسب و کوشش برای بهره‌گیری از آن روش به گونه‌ئی هر چه بهتر پژوهش درباره موضوع مورد نظر بی معنا و بیهوده است.
5) پیشفرض ارزش‌شناختی: قائل بودن به ارزشمندی پژوهش درباره موضوع مورد نظر. پژوهشگر حوزه علم پیش از پرداختن به پژوهش به ارزشمندی علم و پژوهش علمی به طور عام و ارزشمندی پژوهش ویژه خود درباره موضوع مورد نظر خود به طور خاص باور دارد. بدون باور به ارزشمندی علم و پژوهش علمی به طور عام و ارزشمندی پژوهش ویژه درباره موضوع مورد نظر به‌طور خاص، پژوهش درباره آن موضوع بی‌معنا و بیهوده است. در این زمینه بحث ارزش و ارزش‌شناسی و ارزشمندی بحثی درازدامن است که شاید در جائی بدان بپردازم.
7. هدف پژوهش: در پژوهش قرار است که پژوهشگر به جستجو درباره موضوع مورد بررسی پرداخته و به مرتبه‌ئی از شناخت درباره آن موضوع یا، به بیانی دقیق تر، درباره یک یا چند وجه موضوع پژوهش، دست یابد. این موضوع مورد پژوهش معمولاً یک هستومند یا یک رویداد یا یک پدیدار یا ویژگی‌ئی از آن‌ها، در جهان فیزیکی یا جهان ذهنی یا جهان اجتماعی یا، تا اندازه ئی، جهان آفریده‌های انسانی است، که از این پس هر گونه موضوع پژوهش به طور کلی هستومند (= هر آنچه از گونه‌ئی هستی برخوردار است) می‌‌نامم. شماری از این وجوه هستومند مورد پژوهش عبارتند از:
1) توانش معرفتی و روش‌شناسی شناخت آن هستومند،
2) چیستی آن هستومند،
3) سازمایه‌های تشکیل دهنده آن،
4) ویژگی‌های آن،
5) چرایی پدیدآیی آن،
6) فرایند پدیدایی آن،
 7) روند تحول و دگرگونی آن،
8) جلوه‌های گوناگون آن،
9) میانکنش و پیوند آن با هستومندهای دیگر،
10) گذشته و آینده آن.
در پیوند با هر یک از وجوه بالا، پژوهشگران گذشته و حال نظریه‌هائی داشته‌‌اند. هر پژوهشگر جديد، با دارا بودن فرضیه‌هاي خاص خود، به پژوهش علمی هر چه دقیق‌تر در واقعیت‌های ذیربط می‌‌پردازد تا با کسب اطلاعات یا شناخت‌های درخور لازم و کافی درباره وجه یا وجود مورد نظر یا1) فرضیه‌ها و نظریه‌های موجود را تأیید کند، یا  2) فرضیه‌ها و نظریه‌های موجود را نفی کند، یا   3) پرسش‌هائی را پاسخ دهد و مسائلی را حل کند، و/یا  4) فرضیه‌ها و نظریه‌های تازه‌ئی را طرح کند.
8. معنای روشنفکري پژوهی: بر پایه آنچه درباره معنای پژوهش گفته شد، روشنفکری پژوهی عبارت است از فعالیتی پژوهشی که موضوع آن روشنفکری است، تا، درنتیجه پژوهش راستین، تأیید یا تکذیب فرضیه‌ها و نظریه‌ها یا طرح فرضیه‌ها و نظریه‌های جدید یا پاسخ دهی به پرسش‌های آشکار و پنهان درباره مباحث مرتبط با روشنفکری، مانند مباحث زیر، صورت گیرد:
1) بررسی امکان شناخت روشنفکری و چگونگی دستیابی به این شناخت،  2) چیستی روشنفکری،  3) عناصر و ویژگی‌های روشنفکری،  4) چرایی پدیدآیی روشنفکری، 5) چگونگی پدیدآیی روشنفکری، 6) عوامل دخیل در پدیدآیی روشنفکری، 7) چگونگی تحول روشنفکری و عوامل این تحول،  8) جلوه‌های گوناگون روشنفکری، 9) میانکنش و پیوند روشنفکری با پدیده‌های دیگر، 10) خاستگاه و پایگاه و جایگاه روشنفکری، 11) گذشته و آینده روشنفکری 12) رابطه روشنفکری با نهادهای گوناگون جامعه، 13) ... و  14) بسا پرسش‌های دیگری که من در فهرست اجمالی این تأملات آنها را گنجانده‌ام.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون