• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3423 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۳ دي

سامانه عصبي جامعه فعال شده است

سيد محمد بهشتي

چندي پيش بر يكي از تابلوهاي اعلانات بزرگراه صدر، اعلاني ديدم از سازمان زيباسازي شهرداري كه نوشته بود «نماي ساختمان‌ها ديده مي‌شود.» اين اشاره از يك سو خيلي بديهي و بدين اعتبار تذكر آن بي‌معناست. اما از سوي ديگر به‌طور غيرمستقيم حاوي خبري مهم است. مي‌توان اين طور گفت كه نماي ساختمان‌ها هميشه وجود داشته اما به نظر كسي نمي‌آمده است. حال گويي تحولي رخ داده كه ديده مي‌شود. آگهي ديگري نيز گاه به چشمم مي‌خورد كه در آن فردي قوطي‌اي بر زمين گذاشته و به صداهايي گوش مي‌دهد و بر آن نوشته است «صداي شهر شنيده مي‌شود.» باز به همان ترتيب مي‌توان پرسيد چطور در اين شهر پر‌سر‌و‌صدا تازه گوش‌ها براي شنيدن فعال شده‌اند.
در خبرهاي هفته گذشته درباره كشيده شدن بخيه چانه طفل معصومي خوانديم. فارغ از قضاوت درباره آنچه در واقع رخ داده و گذشته از اغراق‌ها و كژنمايي‌ها، يك نكته در اين ميان قابل‌تامل است؛ جامعه دارد از خود واكنش نشان مي‌دهد؛ مساله‌اي كه اندك زماني پيش‌تر اصلا شاهد آن نبوديم. انگار سامانه عصبي جامعه دارد دوباره فعال مي‌شود.
در گذشته نه چندان دور و در هشت ساله دولت قبل تقريبا همه وقتي به هم مي‌رسيدند، مي‌پرسيدند چه خبر؟ گويي يقين داشتند اخباري هست كه به سمع‌و نظرشان نرسيده. شايد ديگري كنار پنجره‌اي بوده و چيزي ديده و مي‌تواند به ما هم از آن خبر دهد. اما اكنون فضا يكسر دگرگون شده و همه از اخبار باخبرند و نسبت به رخدادها واكنش نشان مي‌دهند.
البته بسياري دليل اين موضوع را ورود تكنولوژي‌هاي جديد مثل اينترنت و ماهواره و شبكه‌هاي اجتماعي و دسترسي سريع و بدون محدوديت به اخبار مي‌دانند. بي‌شك اينها بي‌تاثير نيست. اما علت اصلي هم نبايد باشد، چرا كه شاهديم اين ابزارها در سرتاسر دنيا عرضه شده‌اند، اما همه‌جا چنين بهره‌اي از آن برده نمي‌شود. اين موضوع به عبارتي تحولي است كه در احوال جامعه ما پديد آمده و در قالب اين ابزارها امكان ظهور سريع‌تر و كاراتر يافته است. اينكه وقتي يك واسطه مسدود مي‌شود همه طي يك توافق نانوشته به سراغ واسطه‌هاي ديگري مي‌روند خود نشان مي‌دهد آنها به معناي اصيل كلمه تنها ابزار هستند نه عامل. از طرف ديگر چون احياي سامانه عصبي جامعه عمر كوتاهي دارد و سابقه و تمرين چنداني روي آن صورت نپذيرفته است، طبيعتا آنچه حسگرهاي تازه فعال شده درمي‌يابند چون در شرايط نبود يك سامانه عصبي فعال شكل گرفته‌اند، بيشتر ظهور ناهنجاري‌هاست. مثل آواز خواندن برخي‌ درون حمام است كه همواره براي افراد بيرون از حمام عذاب‌آور و آزاردهنده است. پس حتما بايد انتظار داشت كه واكنش‌هاي اوليه بدان نيز تند باشد و نبايد آن را ناشي از بدبيني و سياه‌بيني نهادينه در جامعه دانست. بايد به مثابه پزشك معالجي كه انتظار دارد با احياي سامانه عصبي بيمار ابتدا دردها را حس كند و به تبع آن جيغ و فغان‌ سر دهد، بايد از مشاهده اين نخستين نشانه بهبودي خوشحال شد، چرا كه نخستين قدم اصلاح هر مشكلي، تشخيص وجود آن مشكل است. الزاما هر جمعي كه در يكجا زندگي مي‌كنند، جامعه تشكيل نمي‌دهند. جمعيت زماني جامعه مي‌شود كه برايش در مقياس‌هاي مختلف سرنوشت مشترك رقم بخورد و به تدريج احساس يكپارچگي بكند. اين تغيير احوال و حساسيت‌ها همه نشان‌دهنده آن است كه جامعه ايراني دوباره به سرنوشت مشتركي تقرب مي‌جويد. وقتي در اصفهان بر صورت بانويي اسيد پاشيده ‌شد يا بخيه از چانه طفلي كشيده شد در واقع جامعه نسبت به موضوع امنيت اجتماعي و طبي خود واكنش نشان مي‌دهد. اشتباه است اگر اين واكنش را رفتاري احساسي و قضاوتي زودهنگام بپنداريم يا آن را صرفا متوجه يك نفر پزشك خاص يا يك بيمارستان خاص بدانيم. معمولا آنان كه مسووليت دارند، تلاش مي‌كنند بگويند اين موارد معدود و محدود است و بايد دقيقا ببينيم چه اتفاقي افتاده است. اما جامعه در واقع به دنبال محكوم كردن فرد يا نهاد خاصي نيست بلكه اين‌گونه حوادث را بهانه‌اي قرار مي‌دهد براي ابراز نگراني‌هاي خود راجع به سرنوشت مشتركش. پس اين اخبار اغلب بد كه بهانه قرار مي‌گيرد، در واقع خبر خوبي است و بايد از سوي مسوولان مورد استقبال واقع شود.
ممكن است اين سوءتفاهم پيش بيايد كه بدين‌ترتيب فضاي دامن زدن به شايعات گسترش مي‌يابد. البته قابل انكار نيست. اما بايد توجه كرد كه جامعه به عبارتي در حال شكل دادن به يك عرصه عمومي و فضاي گفتماني است. در اين عرصه كه همراه با جدل و مباحثه است هر شايعه‌اي نيز بلافاصله مردود مي‌شود. فعل و انفعال جامعه در اين عرصه عملا مثل درياست كه در بازي امواج گاهي فراز و فرود نيز پديد مي‌آيد اما در نهايت تعادل دريا محصول غوغاي درهم‌آميختن امواج است. شايد هر روز و به هر بهانه‌اي افكار و نظرات گوناگون همراه با پرخاش و تندروي در دايره ريخته ‌شود ولي در نهايت جامعه دارد تمرين تعادل مي‌كند.
احياي سامانه عصبي جامعه بيش از هر چيز كساني را متضرر مي‌كند كه بقاي‌شان موكول به تداوم فضايي است كه سامانه عصبي جامعه تعطيل باشد؛ آنها كه فعاليت‌شان فقط در تاريكي ممكن است. بسياري از آنها هنوز متوجه نشده‌اند كه شرايط در حال دگرگوني است و با بازگشت سامانه عصبي اعمال زشت تقبيح خواهد شد و زيبايي‌ها تحسين. در اين حال همه به موزون شدن و رفتار متناسب با ادب اجتماعي فرا‌خوانده مي‌شوند و هر چيز كه نسبت به ساحت آن ‌ادب مراعات نشود، واكنش‌برانگيز خواهد بود. اين واكنش‌ها فقط به امور جزيي و مسائل امنيتي و بهداشتي محدود نمي‌شود بلكه حتي دامن كنگره امريكا را نيز ممكن است بگيرد. حتي ممكن است خيلي از معترضين در باب قانون ظالمانه تازه آنها
ذي نفع هم نباشند. اما اجمالا چون به سرنوشت جامعه ايران حساسند نسبت بدان بحث و سوال و چالش طرح مي‌كنند. به ياد داشته باشيم كه دوره‌اي طولاني از ندانم‌كاري و سردرگمي بر مديريت كشور حاكم بوده است. موج بي‌اخلاقي و بي‌تدبيري نيز نزديك به يك دهه بر كشور سايه افكنده بود. اگر محصول اين بلايا تمناي اخلاق در جامعه باشد حقيقتا چه بهتر از اين. البته نبايد فراموش كرد كه تمناي اخلاق داشتن با اخلاق داشتن يا با بي‌اخلاقي متفاوت است. پس از كسي كه تمناي اخلاق دارد نمي‌توان انتظار داشت خودش مظهر اخلاق باشد. دقيقا مثل تشنگي است كه اگر به مثابه مقدمه اتفاق نيفتاده باشد جستن آب و سيراب شدن (حاكميت اخلاق) نيز محقق نخواهد شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون