سرمايه اعتماد و اعتماد به سرمايه
شهين دخت ميان دشتي٭
بيترديد در فعاليتهاي جمعي رمز و راز نخست موفقيت در اعتماد نهفته است، تجارب بشري در طول تاريخ و تئوريهاي علمي جامعهشناسان و روانشناسان اثباتكننده اين ادعاست.
ارزيابيهايي كه توسط موسسههاي معتبر صورت گرفته است بر نقش و تاثير عنصر اعتماد در توسعه يافتگي تاكيد دارد به اين معنا كه جوامعي كه اعتماد عميق و گستردهاي به يكديگر دارند در مسير توسعه همهجانبه، متوازن و پايدار موفقتر بودهاند و در مقابل، بياعتمادي در جهان سوم و كشورهاي عقبمانده مانع بزرگي را در مسير پيشرفت و توسعه ملتها و دولتها قرار داده است.
نيروي انساني يا سرمايه اجتماعي در كنار امكانات و تجهيزات و سرمايه مادي دو بال پيشرفت و توسعه هستند كه در مقايسه با يكديگر، تجربيات بشري نشان داده است اولي بر دومي ارجحيت دارد چرا كه برخي از كشورها با كمترين امكانات و منابع به پشتوانه سرمايه انساني به پيشرفتهاي شگفتانگيزي دست يافتهاند.
نكته ديگر اينكه اين دو بال توسعه يعني سرمايه انساني و سرمايه مادي بايد مورد اعتماد باشند به اين معنا كه اگر اعتمادي به كيفيت و پايداري اين سرمايهها وجود نداشته باشد توسعه و پيشرفت به معناي واقعي محقق نخواهد شد.
اين قواعد در زمينه موسسات و بنگاههاي اقتصادي نيز قابل تعميم است يعني موسسهاي مانند صندوق ذخيره فرهنگيان كه به پشتوانه سرمايههاي اندك خيل عظيم معلمان تاسيس شده است بيش از هر چيزي موفقيتش در گروي جلب مشاركت و جذب منابع از اين طريق است.
از سوي ديگر بايد سرمايه و داراييهاي مادي صندوق براي اعضا اعتمادآفرين باشد يعني اينكه معلمان به عنوان اعضا و سهامدار اصلي صندوق به اين سرمايه براي آينده زندگي خود چشم اميد داشته و به آن اعتماد كنند كه بخشي از نيازهاي مادي آنها را برطرف سازد.
به نظر ميرسد در طول حدود دو دهه از عمر صندوق اين اعتماد دوگانه در حد مناسبي كه موتور محركه صندوق شود شكل نگرفته است، اينكه چرا اينگونه شده است را بايد در مجالي ديگر مورد بحث و بررسي قرار داد اما غرض اين نوشتار توجه دادن به اهميت و جايگاه اعتماد در يك بنگاه اجتماعي- اقتصادي است، بنگاهي كه پاشنه آشيل آن سرمايه اجتماعي معلمان است، سرمايهاي كه مانند يك تيغ دولبه است اگر به درستي مورد استفاده قرار نگيرد بهشدت خطرناك و آسيبزاست.
سرمايه اعتماد به سختي به دست ميآيد ولي بهآساني و يك شبه ممكن است از دست برود، جلب اعتماد معلمان كه از اقشار كم توقع و تحصيلكرده و منصفي هستند به نسبت آسانتر است فقط كافي است با نگاهي منزلتي آنها را ديد و حرفهايشان را شنيد اين يعني برقراري يك تعامل اعتمادساز مبتني بر اطلاعرساني شفاف و حق پرسشگري و وظيفه پاسخگويي، امري كه متاسفانه تاكنون مغفول مانده است و اين غفلت تاكنون زيانهاي جبرانناپذيري را وارد ساخته است.
سرمايه نيز ماهيتي دوگانه دارد هم ميتواند اعتمادساز باشد و هم ميتواند نااميدي و بياعتمادي را به دنبال داشته باشد، مجموعه سرمايهها و داراييهاي صندوق ذخيره فرهنگيان اگر در چرخه مطلوبي قرار گيرد كه چشمانداز روشن و اميدواركنندهاي را براي معلمان شاغل ترسيم كند موجب سرازير شدن سرمايه انبوه اين خيل عظيم به سوي صندوق خواهد شد و آنگاه پشتوانهاي قابل اتكا براي مديران جهت ورود به پروژههاي بزرگتري خواهد شد.
بهطور كلي سرمايه اعتماد در دووجهي معنوي و مادي ميتواند اميدبخش و تحركآفرين باشد به اين معنا كه وقتي اين دو بال حركت وجود داشته باشد از يك سو سهامداران و اعضا به آينده خود و صندوق اميدوار خواهند شد و از سوي ديگر مسوولان و مديران صندوق به حركت خواهند افتاد تا به پشتوانه سرمايه اجتماعي و معنوي و با ابزار سرمايه مادي نوآوريهاي سودآوري داشته باشند.
در دور جديد فعاليت صندوق و با توجه به آغاز تعامل اعتمادساز مديران و مسوولان صندوق و معلمان اميد ميرود در دور تازه حيات اين موسسه شاهد رشد و رونق عملكرد آن باشيم. ٭مسوول گروه صفحه مدرسه اعتماد