• 1404 يکشنبه 23 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3459 -
  • 1394 شنبه 17 بهمن

برهمگان مبارك‌باد

سيد علي ميرفتاح

در هر امري پيشرفت كرده باشيم و قوي شده باشيم در جشن گرفتن و شادي كردن حسابي عقبيم، بلكه بدسليقه و ناوارد و بي‌تجربه‌ايم. 36سال است كه از پيروزي انقلاب اسلامي مي‌گذرد، اما هيچ بلد نيستيم چنان‌كه شايسته اين اتفاق است جشن بگيريم و به قول روابط‌عمومي‌ها سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي را گرامي بداريم. مدرسه‌ها، شركت‌ها، ادارات، تلويزيون، ارشاد و هرجاي ديگري كه دلش مي‌خواهد كاري بكند، جز اينكه روزنامه‌هاي آن ايام را عين رخت روي بند پهن كند و چهارتا سرود خجسته‌باد پخش كند و نصف پياده‌رو را اشغال كند كار ديگري بلد نيست و چيز ديگري هم به ذهنش نمي‌رسد. جشن‌هاي ادارات دولتي را تا به حال ديده‌ايد؟ كلمه «فاجعه» نمي‌تواند معني واقعي اين جشن‌ها را بيان كند. قصد جسارت به روابط‌عمومي‌ها را ندارم. آنها به دلايلي از نوآوري مي‌ترسند و به صرافت پيگيري ايده‌هاي نو نمي‌افتند و اصلا خلاقيت و نوآوري را از دستور كار خود حذف مي‌كنند تا به دست خود ضريب ماندگاري‌شان را پايين نياورند. اكثر مديران به تجربه دريافته‌اند كه اگر كار خاصي نكنند و صرفا برنامه‌هاي تكراري و روتين خود را پيش ببرند به مصلحت كاري‌شان نزديك‌تر است. بيشتر مديراني كه عمر صدارت‌شان كوتاه بوده و معزول شده‌اند همان‌هايي بوده‌اند كه خواسته‌اند كار نو كنند و اتفاقي خارق‌العاده را باعث شوند. عادت همين بند رخت‌هاي روزنامه‌اي و همين ريسه‌هاي دمده و همين جملات مكرر در مكرر «بر همگان مبارك‌باد» است كه خرق‌شان ممكن است هزينه‌هاي سنگيني روي دست مديران بگذارد. بحث بدسليقگي و كج‌سليقگي نيست. بحث اين است كه اصلا كسي دنبال سليقه نيست كه حالا بخواهيم ببينيم خوش و راست است يا بد و كج. شما نگاه كنيد ببينيد فرانسوي‌ها در جشن‌هاي مربوط به انقلاب‌شان چه كار مي‌كنند؟ منظورم اين نيست كه از روي دست آنها، جشن‌ها و سرورهاي‌مان را سامان بدهيم. فاصله آنها با ما بيشتر از آن است كه كپي‌كاري جواب بدهد. (البته مي‌دانم كه ميل غريبي در مديران مياني براي كپي كردن از تركيه و امارات وجود دارد. در سفرهاي كاري‌شان چيزهايي مي‌بينند كه فكر مي‌كنند براي حلال كردن حق ماموريت‌شان خوب است آنها را كپي كنند. اما تجربه ثابت كرده كه كپي‌كاري در ايران جواب نمي‌دهد. زمان شاه جواب نداد، حالا به طريق اولي جواب نمي‌دهد.) با اين همه هيچ‌كس فكري براي جشن و سرورهاي ملي و مذهبي‌مان نمي‌كند. انصافا براي سوگواري‌ها و عزاداري‌ها رغبت بيشتري داريم تا براي جشن و سرورها. البته سوگواري‌هاي مد‌شده در سال‌هاي اخير منتقداني هم دارد. خود من يكي از منتقدان بدعت‌هاي نامناسب در تعزيت‌ها هستم اما هر چه هست در عزاداري‌ها فكر مي‌شود، نيروهاي تازه‌نفس مي‌رسند، يك جور زيبايي‌شناسي ديده مي‌شود، يك جور سليقه اعمال مي‌شود؛ بالاخره يك اتفاقي در آن حوزه مي‌افتد اما در جشن و سرور كانه كوير لوت. برهوت برهوت. هيچ اتفاقي نمي‌افتد و هيچ كار قابل اعتنايي صورت نمي‌گيرد. اگر هم بگيرد باعث آبروريزي است و توي تلگرام و واتس‌آپ دست به دست مي‌شود و ملت برايش مضمون كوك مي‌كنند. شما در نظر بگير يك توريست فرنگي يا يك مهمان خارجي در ايام فجر بخواهد گزارشي از جشن و سرور انقلابي‌ها آماده كند. خدا پدر اين شلنگ‌هاي ال‌اي‌دي را بيامرزد كه اگر اين چند هزار متر شلنگ سبز و سفيد و سرخ و بنفش را ادارات و شهرداري‌ها نمي‌خريدند شهرمان به‌كلي سوت‌و‌كور بود. شهرستان‌ها كه از فاجعه هم فاجعه‌تر است. توي آمفي‌تئاترها يك ارگ و يك مقلد صدا را وعده مي‌گيرند كه به حالت رفع‌القلم هر‌چه خواستند بزنند و بخوانند و لطيفه تعريف كنند. گاهي قسمت‌هايي از اين جشن‌هاي اداره‌اي را توي شبكه‌هاي مجازي مي‌گذارند كه آدم خجالت مي‌كشد از تماشايش چه برسد به حضار گرامي. عجيب است آدم گاهي مي‌بيند كه مردمان مذهبي نشسته‌اند و بي‌ملاحظه دوربين و دوستان و آشنايان‌شان به شوخي‌هاي نامناسب چنان غش و ضعف مي‌روند كه آدم متعجب مي‌شود از اين ارتباط حيرت‌انگيزي كه بين مجريان جشن با مدعوين برقرار مي‌شود. مردم احتياج دارند كه شادي كنند و بخندند و خوش بگذرانند. لااقل اگر نه همه وقت، گهگداري در طول سال بگويند و بخندند و صفا كنند. دهه فجر يكي از مناسب‌ترين ايامي است كه ملت از هر قشر و با هر سليقه خوب است كه دور هم جمع شوند و در ظاهر جشن بگيرند و در باطن اتحاد بين خود را تقويت كنند. ما كه در همه مواقع داريم از هم دور مي‌شويم و از هم كينه به دل مي‌گيريم، چه خوب است كه حالا به مناسبت مهم‌ترين اتفاق تاريخي‌مان با هم مهربان شويم و دور هم جشن بگيريم و حال بدمان را به حال خوش تحويل كنيم. اما جز پلاكاردهاي بدخط و بد‌انشا و تكراري و جز همان قطار روزنامه‌ها و پخش سرودها كار ديگري بلد نيستيم. بلد نيستيم حاضر هم نيستيم كه از آنها كه بلدند كمك بگيريم. ما اين همه طراح داريم، اين همه گرافيست داريم، اين همه هنرمند خوش‌سليقه داريم. بعضي هنرمندان ما به اروپايي‌ها كونسه‌هاي هنري و تبليغاتي مي‌دهند. منتها در اينجا خودي به حساب نمي‌آيند، بعضي مسوولان هم كلا اعتقادي به اين كارها ندارند سهل است هر اقدامي جز پارچه‌نويسي و اشغال پياده‌رو را فوفول‌بازي تلقي مي‌كنند. كم‌كاري از شوراي هماهنگي تبليغات هم هست. آنها هم حقا و انصافا در اين سال‌ها كار درخوري نكرده‌اند و اقدام قابل ملاحظه‌اي انجام نداده‌اند. در اين عرصه، رقابتي هم نيست. تلويزيون به دست كي نگاه كند كه بفهمد كم و بد و ناقص كار مي‌كند؟ روابط‌عمومي‌ها به كي نگاه كنند؟ مدرسه‌ها به كي نگاه كنند. باز هم گلي به گوشه جمال بچه محصل‌ها كه خودجوش و صادقانه و بي‌پول و غيرجناحي كاغذكشي و ريسه مي‌خرند و با تئاتر و نمايشگاه، جشن مدرسه‌اي برقرار مي‌كنند. كاش مديران فرهنگي/تبليغاتي به اين بچه‌ها نگاه كنند... بحث سوءاستفاده‌هاي سياسي در اين ايام بماند براي وقتي ديگر.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون