پيشكسوتان باستانشناسي ايران در مورد حضور هياتهاي باستانشناسي خارجي ميگويند
بايدها و نبايدهاي حضور باستانشناسان خارجي در ايران
فرزانه قبادي / اجراي برجام تاثيرات غير قابل انكاري در حوزه هاي مختلف علمي و سياسي و اقتصادي كشور داشته و دارد. در حوزه ميراث فرهنگي و پژوهشهاي باستان شناسي شايد بتوان اين اتفاق را فرصتي دانست براي ارتقاي علم باستان شناسي در ايران، فرصتي كه مي تواندبا حضور مفيد و موثر باستان شناسان بزرگ دنيا در سايتهاي باستاني ايران فراهم شود. حضوري كه در طول عمر علم
باستانشناسي در ايران همراه با چالش بوده. حال بايد ديد با وجود بهبود روابط خارجي ايران چطور مي شود اين چالش هميشگي را تبديل به فرصتي براي باستان شناسي ايران كرد.
اواخر قرن نوزدهم بود كه پاي باستانشناسان به طور جدي به محوطههاي باستاني و تاريخي ايران باز شد و در همان سالها بود كه با وساطت مارسل ديولافوا Dieulafoy (مورخ فرانسوي) انجام كاوشهاي باستانشناسي در ايران منحصرا به هياتهاي فرانسوي واگذار شد. باستانشناسان فرانسوي زير نظر دمورگان شروع به كاوش در محوطههاي باستاني ايران كردند. 30 سال بعد بود كه موسسه شرقشناسي شيكاگو شروع به كاوش در پرسپوليس كرد، ارنست هرتسفلد و اشميت از جانب اين موسسه در سالهاي ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۹ در پرسپوليس كاوشهاي منظمي را انجام دادند و به آثار ارزشمند زيادي هم دست پيدا كردند كه پازل تاريخي يكي از مهمترين دورههاي تاريخي ايران را تكميل ميكرد.
هرچند قبل از اينكه اين كاوشها به صورت جدي و گسترده در پرسپوليس انجام شود كاوشهاي كوچك و پراكندهاي هم در ايران انجام شد، در سال ۱۸۴۰ بارون باستانشناس روس و لايارد باستانشناس نامي انگليسي گمانهزنيهايي را در لرستان و خوزستان انجام دادند و توانستند چند محوطه باستاني را در اين شهرها ثبت كنند. فلاندن، محقق فرانسوي هم در سفر چندين سالهاش به ايران به شهرهاي همدان، كنگاور، بيستون و بسياري ديگر از مناطق تاريخي ايران سفر كرد و مطالعاتي در زمينه آثار باستاني، هنر، معماري، زندگي درباريان و سازمان نظامي ايران آن دوران انجام داد و در كنار نتايج اين تحقيقات طرحهايي هم ثبت كرد، نتايج اين مطالعات از اهميت ويژهاي در باستانشناسي و تاريخ ايران برخوردار است.
با وجود پتانسيلهاي فراوان موجود در زمينه علم باستانشناسي در ايران، اين علم سالها مورد بيمهري دانشپژوهان بود و كاوشهايي كه در محوطههاي باستاني انجام ميشد همچنان در انحصار هياتهاي خارجي بود، تا اينكه در سال 1940 نخستين گروه از دانشجويان باستانشناسي از دانشگاه تهران فارغالتحصيل شدند. اين فارغالتحصيلان براي ادامه تحصيل به اروپا رفتند و پس از تكميل تحصيلاتشان در رشته باستانشناسي به ايران بازگشتند و شروع به كاوش در محوطههاي باستاني ايران كردند. كساني كه نامشان همچنان در زمره نامآوران اين رشته است، از جمله نخستين فارغالتحصيلان اين رشته در ايران مرحوم عزتالله نگهبان (پدر باستانشناسي ايران) بود كه پس از بازگشت به ايران با كاوش در گورستان سلطنتي مارليك موفق به كشف آثار ارزشمندي در اين محوطه شد كه باعث توجه مسوولان وقت به علم باستانشناسي شد. توجه به اين علم باعث شد تا دانشآموختگان بيشتري در اين رشته تربيت شوند و همچنين سفر كارشناسان خارجي به ايران تا حدي اصوليتر انجام شود. كاوشهاي موفقي با حضور هياتهاي مشترك در سالهاي قبل از انقلاب انجام شد اما در بازهاي 20 ساله پس از انقلاب با توجه به شرايط خاص موجود در كشور و سياستهاي حكومتي تنها باستانشناسان ايراني مجوز كاوش در محوطههاي تاريخي را كسب ميكردند اما از سال 2000 به بعد بود كه مجددا فعاليت هياتهاي مشترك از سر گرفته شد. در اين دوره هم باز نام كارشناسان فرانسوي و ايتاليايي در صدر بود.
مطالعه تاريخ حضور هياتهاي باستاني خارجي در ايران و همچنين مشاهده آثار فاخر و ارزشمند دورههاي مختلف تاريخي ايران در موزههاي بزرگ دنيا نشان ميدهد نگرانيهايي كه كارشناسان بزرگي همچون عزتالله نگهبان از حضور هياتهاي خارجي در ايران بدون اصول و ضوابط و قوانين ساختارمند در ايران داشتند كاملا بجا بوده. چند سالي است كه پژوهشكده باستانشناسي اقدام به تصويب قوانيني كرده است كه براساس آن حضور هياتهاي خارجي منوط به اين است كه سرپرست هيات كاوش يك كارشناس ايراني باشد اما همچنان حضور كارشناسان خارجي در سايتهاي باستاني ايران با وجود نقاط مثبت فراوان، همچنان محل چالش است و نيازمند تصويب قوانيني كه راه را بر هرگونه سوءاستفادهاي از گنجينه ارزشمند باستاني ايران ببندد.
شاخصههاي علمي را براي ورود باستانشناسان خارجي به ايران تعريف كنيم
سيد منصور سجادي / حضور هياتهاي باستانشناسي خارجي در ايران، در ارتقاي سطح باستانشناسي نقش مهمي دارد. البته اين به آن معنا نيست كه باستانشناسان ايراني سطحشان پايينتر از كارشناسان خارجي است، اما تبادل افكار و تجارب اين كارشناسان ميتواند موجب رشد اين علم در ايران شود. از آنجايي كه به دليل اينكه كارشناسان ايراني براي حضور در سايتهاي باستاني خارجي با محدوديتهاي مالي مواجهند، آشنايي با روشها و تكنيكهاي جديد هم به آساني امكانپذير نيست و دسترسي آسان به اين متدها وجود ندارد، در نتيجه ميتوان گفت حضور هياتهاي خارجي ميتواند از اين منظر مفيد باشد و تبادل تجربيات و دانش اتفاق بيفتد. اما يك مسالهاي وجود دارد آن هم اينكه در انتخاب هياتهاي خارجي و دادن مجوز كاوش به آنها بايد مقداري با احتياط عمل كرد، نه به دليل مسائل امنيتي كه اين موارد خيلي به باستانشناسان مربوط نميشود، بلكه بايد با توجه به دانش افرادي كه ميخواهند در ايران كار كاوش انجام دهند، آنها را انتخاب كنيم و ببينيم دانششان در چه سطحي است. اگر بخواهيم به دانشجويان دوره دكترا مجوز بدهيم كه فعاليت كنند و سايتهايمان را در اختيارشان بگذاريم و فرصت را از جوانان خودمان بگيريم، اين كار اشتباه است. در حضور هياتهاي خارجي بايد چند شاخصه را در نظر بگيريم. گردانندگان هياتهاي باستانشناسي از نظر علمي بايد در سطحي باشند كه اگر ما سايتي را در اختيارشان ميگذاريم، پشيمان نشويم. هيات كاوشي كه از خارج از ايران ميآيد بايد از سطح علمي قابلقبولي برخوردار باشد. موضوع بعدي موضوع آموزش است، حضور هيات خارجي بايد براي ما هم مفيد باشد، به اين معني كه در مدت حضورشان در ايران ملزم باشند چند دانشجوي جوان ما را آموزش دهند، كه دانش اين دانشجويان هم به روز شود و ارتقا پيدا كند. مساله ديگري كه بسيار هم مهم است اين است كه نتايج پژوهشها را منتشر كنند. قبل از انقلاب تعدادي از هياتهاي خارجي نتايج پژوهشهايشان را منتشر نميكردند، اگر انقلاب نميشد و محدوديت ورود كارشناس باستانشناسي به ايران به وجود نميآمد چه بسا همچنان هم نتايج كاوشهاي اين تيمها منتشر نميشد. به دليل فاصلهاي كه بين كاوشهاي صورت گرفته و محدوديت ورود باستانشناسان به ايران اتفاق افتاد، اين كارشناسان تصميم گرفتند در زماني كه مجوز كاوش در ايران را ندارند نتايج تحقيقات و كاوشهاي قبلي خود را منتشر كنند. بنابراين حضور هياتهاي خارجي مفيد است اما شرط لازم براي حضورشان همين چند شاخص است.
به يك نكته ديگر هم بايد توجه كنيم، يكي از ضعفهاي تيمهاي باستانشناسي ما عدم وجود پژوهشگران ميان رشتهاي است. به طور مثال ما در ايران گياه باستانشناس نداريم، يا استخوان جانورشناس نداريم، بنابراين اگر قرار است كارشناسان خارجي در سايتهاي ما حضور داشته باشند بايد تاكيدمان روي اين تخصصها باشد و اينكه اطمينان پيدا كنيم كه از نظر سطح علمي بالاتر از كارشناسان خودمان هستند.
راه ديگر ارتقاي دانش باستانشناسي اين است كه كارشناسان ما در سايتهاي باستاني ديگر كشورها حضور داشته باشند. اين اتفاق هم بسيار مفيد است، به اين دليل كه ما باستانشناسان ايراني، خودمان را در مرزهاي سياسي امروزي ايران محدود كردهايم، من به عنوان يك باستانشناس ايراني كه در سيستان ايران كار ميكنم بايد بدانم كه در سيستان افغانستان چه خبر است، چه كاوشهايي انجام شده و چه نتايجي به دست آمده، بايد بلوچستان پاكستان را ببينم، بايد سايتهاي باستاني آسياي مركزي را ببينم، به اين دليل كه اطلاعاتي كه در اين مناطق به دست ميآيد در ارتباط با همديگر است. در گذشته كه مرزهاي امروزي وجود نداشته، ارتباطات نزديكي بين اين مناطق وجود داشته و در نتيجه نتايج كاوش هم ميتواند مرتبط با يكديگر باشد. البته بسياري از همكاران ما با هزينه شخصي اين سفرها را انجام ميدهند و اطلاعات لازم را كسب ميكنند، اما به صورت سازمان يافته اين اتفاق نميافتد. از طرفي باستانشناسان ما بايد در مناطق ديگر دنيا هم كاوش و تحقيق را تجربه كنند، به طور مثال در رم باستان، يونان يا مصر بايد حضور داشته باشند و از نزديك با اين مناطق و يافتههاي آنها و نحوه كاوش در آنها آشنا شوند. اساتيدي كه در دانشگاههاي ما باستانشناسي مصر باستان را تدريس ميكنند بايد مصر و سايتهاي باستانياش را از نزديك ببينند و در مورد آن مطالعه كنند. در غير اينصورت وقتي استادي از نزديك تمدن بينالنهرين و مصر را نديده باشد چطور ميتواند آن را تدريس كند.
دانش و تكنولوژي هياتهاي خارجي براي ما مفيد است اما نه به هر قيمتي
خسرو پوربخشنده / ما براي تبادل نظر بين باستانشناسان ايراني و خارجي يك نيازهاي خاصي را داريم، اما بايد ببينيم كه اين نيازهاي خاصمان را از نظر علمي چطور ميشود بر آورده كرد. تفاهمنامههايي بين پژوهشكده باستانشناسي و پژوهشگران خارجي امضا ميشود كه برخي از پژوهشگران به مفاد تفاهمنامه پايبندند و آن را رعايت ميكنند، اما بعضي اين كار را نميكنند، تجربههاي خاصي را كه پيشكسوتان ما دارند، جوانان امروزي ما هم بسيار فعال و خوش فكر هستند، اما از نظر نياز اگر بخواهيم بررسي كنيم، كارشناسان خارجي با تكنيكهاي جديدي آشنايي دارند كه ما به آنها نياز داريم، ما بايد تجربهها و تكنيكها ي جديد را از آنها بگيريم اما در مقابل تعهدنامههاي خاص.
در يك دورهاي آقاي دنيل پاتس به ايران آمدند و با امكاناتي كه ايران در اختيارشان گذاشت، فعاليتهايي را انجام دادند و با هيات مشتركي كار كردند كه سرپرست آن ايراني بود، اما يكي از اعضاي هيات ايشان
بر خلاف تفاهمنامه يك پاياننامه دكترا تهيه و خود را به عنوان سرپرست هيات كاوش معرفي كردند و در واقع حق باستانشناسان ايراني را ضايع كردند. اين موضوع بر ميگردد به نواقصي كه پژوهشكده و ميراث فرهنگي دارد و پژوهشگران را ملزم به اجراي تعهداتشان نميكند. از جمله همين آقاي پاتس با امكانات ايران كار كردند و بعد هم يك كتاب منتشر كردند و در آن يك نام جعلي را روي خليج فارس گذاشتند. در صورتي كه تمام مدارك ما از دنياي باستان ثابت كرده است كه
خليج فارس همواره به همين نام خوانده ميشده، اما ايشان با هدف خاصي در ايران كار كاوش انجام دادند و بعد از اين نام جعلي استفاده كردند.
اما در عين حال بايد به اين موضوع هم توجه كنيم كه ما به تكنولوژي جديد آنها نياز داريم و بايد از تكنولوژي جديدي كه دارند با توجه به امكاناتشان استفاده كنيم اما در چارچوبي كه اجازه ندهد آنها از امكانات ما به نفع ديگران استفاده كنند. متاسفانه چند سالي در كار ما وقفه افتاد، من در زمان مديريت آقاي بقايي نامهاي برايشان نوشتم و در بخشي از آن نوشتم كه هيچ كس به اندازه شما بيخبر از درون سازمان خود نبوده است. آقاي بقايي به دليل عدم آگاهي خودشان به جامعه علمي باستانشناسي ما آسيب زيادي زدند، اجازه دادند كه بيگانهها از اين فرصت سوء استفاده كنند. تصور ميكنم با توجه به نياز به تكنولوژيهاي جديد كه در اختيار دارند و علوم جديد كه ميتوانند در باستانشناسي از آن استفاده كنند در چارچوبي كه بسيار محكم و قابل اجرا باشد بايد با اين شرايط از امكانات علمي خارجي استفاده كنيم. بايد با دانشگاههاي ديگر دنيا ارتباط برقرار كنيم، نميتوانيم بگوييم فلان دانشگاه به دليل اينكه بيگانه است و من نسبت به جامعه فرهنگي خودم متعصب هستم، از آن بينياز هستم. همانقدر كه ما از نظر علمي به آنها نياز داريم، آنها هم از نظر علمي به ما نياز دارند، اين رابطه در واقع يك بده بستان علمي است، يك طرف تجربيات خود را با تكنولوژي جديد تلفيق ميكند و باعث پيشرفت باستانشناسي ميشود و طرف ديگر ميتواند از امكانات و سايتهايي كه در اختيار طرف مقابل است استفاده كند. از طرفي به اين نكته هم بايد توجه كرد گزارشها و مقالاتي كه جوانان ما در اين رشتهها ارايه ميدهند جنبههاي علمي دقيق و درستي دارد. اگر پژوهشكده باستانشناسي امكانات علمي و مالي در اختيار پيشكسوتها و جوانان جوياي دانش ما قرار دهد، خواهيم ديد كه در بسياري از جنبهها نيازي به كارشناسان خارجي نداريم، ما ميبينيم بسياري از پيشكسوتان ما از اين كار كناره گرفتهاند، در صورتي كه يكي از علومي كه در آن مثل علم پزشكي هيچوقت بازنشستگي وجود ندارد، همين باستانشناسي است. به اين دليل كه اين علم بيشتر از 50 درصد متكي بر تجربه است و اين تجربه تبديل به تئوري ميشود، يعني من نتيجه كاوشهاي خودم را از نظر تجربي مكتوب و منتشر ميكنم و كارشناسان خارجي بدون اينكه به منابع ما تكيه كنند و يا به آن استناد كنند، از آن استفاده ميكنند. ما هنوز تقسيمبنديهاي خارجيها را مورد استفاده قرار ميدهيم، البته درست هم هست، بينياز نيستيم. باستانشناسي يك علم است، هيچ جامعهاي به صورت بسته نميتواند پيشرفت كند، جوامع بايد باز باشند و نياز علمي يكديگر را برطرف كنند، ما گاهي نياز داريم كه ببينيم پژوهشگران ديگر دنيا چه روشي داشتهاند و بعد آن را با كار خودمان تطبيق دهيم. بسيار پيش آمده كه ما نواقص علمي خودمان را در پژوهشها برطرف كرديم و به همان مقدار هم به تجربه علمي خودمان اضافه كردهايم. اما اين را هم بايد در نظر بگيريم كه اين تصور ايجاد نشود كه آنها حرف كاملا درستي ميزنند، ما باستانشناساني داريم كه از نظر نظرياتي كه ارايه ميكنند بسيار برتر هستند، اما تكنولوژي و پيشرفتهاي علمي جديد مورد نياز ما است، كه مجبوريم از آنها بگيريم مثل صنعت و بسياري موارد ديگر.
ايران، بهشت باستانشناسان است
رضا مستوفي / حضور باستانشناسان خارجي در ايران به سالها پيش برميگردد، شكل فعاليت باستانشناسان در سالهاي گذشته با امروز كاملا متفاوت بود، در گذشته وقتي هيات شوش در ايران كار ميكرد، اجازه داشت در همه مناطق ايران كار كاوش انجام دهد اما سالها بعد طبق قانون از آنها خواستند كه در يك محدوده مشخص كار كنند. اين نكته را هم در نظر بگيريد كه در گذشتههاي دور مردم علاقهاي نداشتند به اينكه يك شيء باستاني را به خانه ببرند، بردن آثار تاريخي به منزلشان را بديمن ميدانستند. كساني كه نزديك شوش يا مناطق باستاني كار ميكردند وقتي يك شيء پيدا ميكردند،ميگفتند برايمان خوشيمن نيست اما خارجيهايي كه اينجا بودند ميرفتند و در اين مناطق كاوش انجام ميدادند و كار ميكردند و چه بسا آثاري را هم با خود به كشورشان ميبردند. كمكم قوانين اجرا شد و به شكل امروزي درآمد.
در مورد حضور هياتهاي خارجي در سايتهاي باستانشناسي ايران، بايد اين را در نظر بگيريم كه اين مسائل نسبي است. خوبيها و بديهايي دارد. ما در ايران كساني را داشتيم كه من افتخار همكاري با آنها را داشتم، مثل پروفسور برد پوت كه در سال 38 با يك هيات
50 نفره به ايران آمد و كاوش انجام داد و فكر ميكنم ديگر هياتي با آن مختصات به ايران نخواهد آمد.
اما با اصلاح قوانين، اتفاق خوبي كه افتاده است، اين است كه هر هياتي كه از خارج از ايران ميآيد، يك سرپرست ايراني بر كار اين هيات نظارت دارد. البته اين اتفاق در صورتي خوب است كه كارشناسان ايراني هم دانششان را ارتقا دهند، ما افرادي را داريم كه تحصيلات عالي دارند و در بهترين دانشگاههاي دنيا تحصيل كردهاند. از اين موضوع هم نبايد غافل شد كه هياتهاي خارجي هم خوب و بد دارند، گاهي يك كارشناس به ايران ميآيد كه هدفش فقط سوء استفاده است. پيش آمده بعضي از كارشناسان يك شيء سفالي ارزشمند را شكستهاند تا بتوانند به راحتي آن را از كشور خارج كنند و وقتي به كشور خودشان بردهاند آن را مرمت و از آن استفاده كردهاند، يا پيش ميآيد كه گاهي به دلخواه خود روي آثار، تاريخگذاري ميكنند. با تمام اينها ما باستانشناسان خيلي زبده و خوب خارجي هم داريم. در ايران هم باستانشناسان شاخص و بنام زياد داريم، مثل دكتر ملك شهميرزادي يا پروفسور مجيدزاده و بسياري ديگر.
خوشبختانه قوانين جديد ميراث فرهنگي در مورد ورود و حفاري هياتهاي خارجي سختگيرانهتر عمل ميكند و مجوز حفاري براي هياتهاي خارجي به طور مستقل صادر نميشود و اگر باستانشناسي بخواهد در ايران حفاري انجام دهد بايد تحت نظر يك باستانشناس ايراني به عنوان سرپرست هيات كاوش فعاليت كند يا اگر تخصص ويژهاي داشته باشد بايد به عنوان باستانشناس مهمان فعاليت كند اما در نهايت به نظر من بهتر است ايرانيها روي پاي خودشان بايستند، من در يكي از كتابهايم اين نكته را بازگو كردهام كه ايران بهشت باستانشناسان است و واقعا هم همينطور است، هر كجاي ايران را كه بخواهيم كاوش كنيم به آثار يك دوره تاريخي ميرسيم. كمتر كشوري مثل ايران اين شرايط را دارد. بايد قدر اين شرايط و فضايي را كه در اختيار داريم، بدانيم.
لزوم وجود نظارت درست بر فعاليت هياتهاي خارجي
محسن جاوري / آغازگر كار باستانشناسي در ايران هياتهاي خارجي بودند، كه البته حضور بسياري از اين هياتها مسائلي را در پي داشت و تخريبهايي را به دنبال داشت، مشكلاتي كه هنوز هم در بسياري جاها مثل شوش همچنان باقي است. اما پس از آن وقتي كه دولت با يك رويكرد علمي به موضوع نگاه كرد، بعد از آن هياتهاي خارجي متعددي به ايران آمدند. اين رويكرد خوبي بود، بعد از انقلاب هياتهاي خارجي مقداري محدود شدند، اما مجددا ميبينيم كه اين هياتها ميآيند و فعاليت ميكنند، با نظارت تامه سازمان ميراث فرهنگي، به اين شكل كه اگر يك هيات خارجي فعاليت ميكند در كنار آن يك سرپرست ايراني هم فعاليت ميكند، اين اتفاق خوبي است چرا كه كارشناسان ايراني ميتوانند از اطلاعات و دانش آنها استفاده كنند و نتايج تحقيقات ميتواند در قالب كتاب يا مقاله به شكل مشترك منتشر شود. اگر اين تيمها با تمركز روي مسائل دورههاي خيلي خاص فعاليت كنند، ما دوباره ايتالياييها را ميبينيم آقاي كاليري كه در منطقه پاسارگاد سالهاست فعاليت ميكنند، در مرودشت يافتههاي بسيار خوبي به دست آوردند، هيات ايتاليايي كه قبل از انقلاب در مسجد جامع كار ميكرد ابراز تمايل كردند و چند سال است كه مجددا فعاليت ميكنند، با يك رويكرد جديد حفاري ميكنند. شايد هفت يا هشت سال كاوش كرده بودند اطلاعاتشان خام باقي مانده بود اما با فعاليت مجدد به همراه يك هيات ايراني كه كنارشان بود فعاليتشان را دوباره از سر گرفتند و نتايج كارشان منتشر شد. حضور هياتهاي خارجي اگر با نظارت درست باشد و كارشناسان ايراني هم در كنار آنها قرار بگيرند، اتفاق مثبتي است و چنانچه لازم باشد پژوهشكده باستانشناسي به صورت خاص ميتواند از تخصصهاي ويژه دعوت كند تا در كاوشها حضور داشته باشند.
من دو فصل اعزام شدم به كشور عمان و در آن منطقه كاوش انجام دادم، نتايج اين كاوشها هم در قالب يك كتاب به زودي توسط پژوهشكده باستانشناسي به چاپ ميرسد. در اين كاوش با باستانشناسان بزرگي مثل پروفسور توزي، پروفسور كاتاني، پروفسور اورهارت در ارتباط بودم، براي اين هياتها كه در عمان فعاليت ميكردند جالب بود كه باستانشناسان ايراني هم به درجهاي رسيدهاند كه بخواهند خارج از ايران و در كنار بزرگان باستانشناسي جهان كاوش انجام دهند. عمانيها خيلي از پيشرفت و روند كار راضي و مايل بودند كه ما فعاليتمان را ادامه دهيم، اما متاسفانه برخوردهاي سليقهاي مديران وقت باعث شد كه اين پروژه متوقف شود. كشورهايي كه باستانشناسان ما به خوبي ميتوانند در سايتهاي آنها فعاليت كنند يكي همين كشور عمان است، در دوره اسلامي و دوره برنز آثار خوبي دارد، در شمال ايران در منطقه تركمنستان ميتوانيم يافتههاي دوره اشكاني را مطالعه كنيم، محوطههاي پيش ازتاريخ خوبي در اين منطقه هست. اين مناطق به لحاظ باستانشناسي به آثاري كه در ايران يافت ميشود متصل هستند. درست است كه به لحاظ مرزهاي سياسي امروزي جدا هستند اما به لحاظ فرهنگي در يك محدوده قرار ميگيرند. باستانشناسان ايراني كارشناسان لايقي هستند و به لحاظ علمي در سطح بالايي قرار دارند، زحمتكش و بيادعا هستند اميدواريم كه با برخوردهاي سليقهاي برايشان مانع ايجاد نشود.