بزنگاه
تنها كاري كه ازم بر ميآمد اين بود كه مشت گره كردهام را نشان بدهم و به اين حقيقت فكر كنم كه ميل آدمها به بردگي قابل باور نيست. خدايا، بعضي وقتها چنان آزاديشان را پرت ميكنند كنار، انگار داغ است و دستشان را ميسوزاند. جز از كل- استيو تولتز
فلاشبك
آخرين باري كه اعتراض كردي كي بود؟
در سن چهار ساگي قند رو توي ليوان چايي پرت كردم.
آخرين باري كه تعجب كردي كي بود؟
توي همون سن چهار سالگي وقتي ديدم قندم توي چايي حل شد.
سه جلسه تراپي و يك مهماني- افسانه ماهيان