ادامه از صفحه اول
2015، سالي اميدواركننده براي ايران و نااميدكننده براي خاورميانه
هرچند كه تروريستهاي داعش يك دولت خودخوانده هستند، اما به هر حال مرزها را در هم شكستهاند و مدت قابلتوجهي است كه مرزهاي خود را تشكيل دادهاند و به راحتي هم تمامي آن مرزها قابل برگشت نيست. داعش توانست با استفاده از خلاءهايي كه در سوريه و عراق وجود داشت حكومت خود را تشكيل دهد. ما همواره در چارچوب مرزهاي كشورهاي مختلف شاهد گروههاي مختلف با دولتهاي گوناگون و با سبكهاي متفاوت بوديم، اما داعش توانسته حكومتي فرامرزي را ايجاد كند كه ادعا ميكنند در پي احياي خلافت هستند و حتي ميخواهند به عربستان نيز حمله كنند. اين موضوع هرچند غيرقابلقبول اما واقعي است. اختلاف ميان قطبهاي منطقهيي از جمله ايران، تركيه و عربستان باعث دامن زدن بيشتر به اين مساله هم شده است و شرايط چندان اميدواركننده نيست كه بتوان پيشبيني حل آن را كرد، اما اگر ايران، عربستان و تركيه به درك مشتركي دست يابند شايد بتوان به حل اين مناقشه منطقهيي اميدوار شد. با شرايط كنوني به نظر من در سال آينده ممكن است حضور داعش در سطح عراق كاهش يابد اما بعيد ميدانم در پايان سال 2015 و هنگامي كه سال 2016 را مورد بررسي قرار ميدهيم، مشكلي به نام داعش كاملا در اين منطقه حل شده باشد.
در زمينه مذاكرات هستهيي ايران با كشورهاي 1+5 نيز ميتوان گفت كه دولت ايران در سال 2014 تلاشش را بر دو موضوع اقتصادي و هستهيي متمركز و در نگاهي كلي چشمانداز اميدواركنندهيي را ترسيم كرد. اگر مناقشه هستهيي به يك نقطه توافق جامع نهايي و مناسب ميرسيد، در مشكلات اقتصادي داخلي هم آثار بهجامانده از دولت نهم و دهم حل ميشد. اما اكنون در آخرين روز 2014 شاهد آن هستيم كه گفتوگوها به نتيجه نهايي نرسيده و مشكلات اقتصادي با كاهش قيمت نفت و عدم رفع تحريمها پا برجا مانده است. من تصور ميكنم با توجه به وعدههاي انتخاباتي، آقاي روحاني بهتر است موضوعهاي داخلي، اقتصاد و هستهيي را بهطور موازي و به شكل اولويتهاي سهگانه دنبال كند. به اين ترتيب با شانس بيشتري هم براي موفقيت روبهرو است. با اين پيگيري سهگانه ميتوان سال 2015 را سالي اميدواركننده در حل مسائل مهم از جمله مناقشه هستهيي براي ايران دانست.
امريكا به برنامه امنيت انرژي خود رسيد
براين اساس بايد گفت كه امريكا بعد از چند دهه به برنامهريزي خود و برنامه استراتژي خود رسيده است و توانسته در حال حاضر هم ميزان واردات خود را به كمتر از 50 درصد مصرف برساند و هم امكان صادرات محصولات و نفت خود را فراهم كند. اين امر البته به اين گونه نيست كه بخواهيم بگوييم چند شركت با افزايش برداشتهاي نفتي توانستهاند امريكا را به اين هدف برسانند بلكه اين يك سياست امنيت انرژي بلندمدتي بوده كه دنبال شده و هماكنون پاسخ داده است. به اين جهت اين تفكر كه برخي اعلام ميكنند با كاهش توليد ميتوان جلوي اين اقدامات امريكا را گرفت در اشتباه هستند چرا كه اين كشور هماكنون به هدف برنامهريزي شده خود رسيده و كاهش توليد توليدكنندگان نميتواند امريكا را مجاب به عدم صادرات نفت خود كند.
در عين حال بايد بدانيم كه اين ميزان توليد كمتر از نياز اين كشور است و نميتوانيم بگوييم كه اين كشور به خودكفايي رسيده است. از سوي ديگر موضوع مهم اين است كه نفت امريكا از نوع نفت شيرين و سبك است و پالايشگاههاي اين كشور قادر به پالايش نفت سنگين و ترش هستند بنابراين امريكا مجبور است نفت شيرين و سبك خود را وارد بازار جهاني كرده و در عوض نفت سنگين و ترش بخرد كه اين امر موجب كاهش قيمت نفت شيرين و سبك خواهد شد ولي نميتواند تاثير آنچناني در بازار جهاني نفت داشته باشد.
از سوي ديگر نبايد اين اقدام امريكا را نوعي دهنكجي به موضوع تقابل روسيه و اوكراين دانست چرا كه نفت در اقتصاد امريكا سهم ناچيزي دارد و نميتوان كاهش يا افزايش قيمت نفت را در اقتصاد امريكا آنچنان موثر دانست. البته كاهشهاي قيمت نفت در حال حاضر موجب شده تا كمي از بار سبد انرژي خانوادههاي امريكايي بكاهد و رشد اقتصادي امريكا را ارتقا دهد ولي نبايد ناديده بگيريم كه بخش بزرگي از اقتصاد امريكا از نفت تاثير نميگيرد.
٭ نماينده سابق ايران در اوپك