برجام دم مسيحايي ندارد و به پيگيري نيازمند است
مهرداد پشنگپور
اينكه اساس و بنيان برجام مبتني بر خرد و متاثر از انديشههاي نوينِ اجتناب از جنگ، ضمنِ تاثير بر آن انديشهها و كمك به تكوينشان، طرحي نو براي بشر و جامعه بشري در انداخته، ترديدي نيست. ليكن واقعيت عيني و وقايع عملي در بين تمام اطراف برجام و عرصه بينالمللي، حداقل اين ويژگي و اثر غيرقابل انكار را داشته كه كساني هستند با انكار آگاهانه و ناآگاهانه و خواسته و ناخواسته، براي منافع و اغراض خود در تلاش بوده و هستند تا اين سند مهمِ قرن را، وادادگي و بيفايده معرفي كنند. اما غافل از اينكه اين واقعه نيز خود از آثار ذاتي برجام بوده و هست. مگر نه اين است و بوده؛ گر در خانه كس است يك حرف بس است. ولي در عين حال اين قلم برجام را كيمياي دهرنميداند. واقعيت اين است كه برجام از دو سو مظلوم واقع شده است؛ يك سوي آن دولت و بانيان آن هستند كه هرگز آنگونه كه بايد و شايسته است برجام و عواقب و آثار آن را جز طرح برخي كليات تبيين و معرفي نكردند و از سوي ديگر منتقدان و مخالفان كه به دلايل بسيار از جمله منافع خود اين سند را يك سر موجب خسران و بيچارگي و حتي از بين رفتن استقلال و آزادي كشور معرفي و آن را اقدامي هجو و زيانبار ميدانند. در نتيجه آنچه در اين بين مكتوم مانده حقيقت برجام و بروز توقعات نامتوازن حتي غيرمنطقي است. قراردادها و به ويژه قراردادهاي بينالمللي و مشخصا قراردادي مانند برجام به لحاظ ماهيت، اطراف و نقش آن آثار گوناگون و متفاوتي دارد. مهمترين تقسيمبندي در ارتباط با آثار توافقات و البته توافقات بينالمللي تقسيم آثار فوري و آتي آنهاست. قراردادها حسب مقررات و مفاد و شروط خود گاهي به نفس انعقاد آثاري را به بار خواهند آورد، مانند مالكيت خريدار به مورد معامله به محض انعقاد عقد، برخي آثار ديگر هر قراردادي، آثاري هستند كه در آينده محقق ميشوند. اين سخن به اين معناست كه الزاما هر قراردادي بلافاصله بعد از انعقاد نميتواند موجد اثر باشد. برجام نيز از اين قاعده مستثنا نيست. نخست اينكه اجراي مفاد آن ضرورتا به انجام مقدماتي نياز داشت و دوم اينكه ويژگي و ماهيت اين قرارداد بهگونهاي است كه نميتوان و اساسا ممكن نيست بتوان آثار آن را به فوريت ملاحظه و حاصل كرد. و اين همان مهمي است كه گويا بانيان آن چنان گرم و درگير آن بودند كه خواسته يا ناخواسته به اهمال و تغافل از آن گذشتند و مخالفان آگاهانه از آن به غايت بهرهبرداري كردند. پس سندي كه بيشك و با قاطعيت براي نخستين مرتبه، بيجنگ و خونريزي پرونده مطروح را از صلاحيت ذيل فصل هفتم منشور ملل متحد خارج ميكند نه تنها براي اطراف آن بلكه براي نوع بشر و جامعه جهاني ارزشمند و سودمند است. شايد همين ويژگي به تنهايي براي اهميت و ارزش برجام كافي باشد و درست به همين دليل چنين سند و توافقي نميتواند لغو و بيهوده باشد مگر آنكه جنگ و آتش افروخته از آن را منفعت بدانيم.
ادامه در صفحه 11