درباره بازگشت طارمي به پرسپوليس
محبوبيت از دست رفته
رضا سالار
آنچه در اين سالها در فوتبال ما ديده شده؛ يك سردرگمي بين بازيكنان- باشگاه و هواداران است. جايي كه بايد هويت يك تيم شكل بگيرد و مثلث باشگاه- بازيكن- هوادار؛ به يك مفهوم عيني از حمايت و طرفداري برسند. گاهي يك مدير ميتواند اين تجميع را شكل دهد. فارغ از خوب و بد بودن امثال عابديني و فتحاللهزاده؛ اينها جزو مديراني بودند كه در پنهان و آشكار براي تيم خود يقه جر ميدادند. در بين مربيان هم بودند امثال پروين يا پورحيدري كه يك تيم را شكل ميدادند. هر دوي اين مربيان چندباري در تيمهاي ديگر بودند؛ اما هويتشان دستخوش تعيير نشد. با آدمها درگير نشدند و اگر رفتند؛ پلها را خراب نكردند. پس هنوز قابل احترامند. در بين بازيكنان هم در همين دوره به تعداد انگشتشماري بودند كه هويت يك تيم شدند. محبوبيت خود را از روي چمن به ميان سكوها بردند. حالا برخي از آنها نتوانستند اين محبوبيت را ادامه دهند و افتادند. حالا قصه مهدي طارمي به هم پيچيده. رفتن و برگشتنش هر چه باشد؛ در خاطره انبوهي از هواداران شكل خوبي نخواهد داشت. طارمي با شكل رفتنش يك پشت پاي بدي به محبوبيت خود زد و حالا هر چه سعي كند آب ريخته را جمع كند؛ يك فصل عقب است. فوتباليستي كه در اين دو سال نشان داد در بزنگاهترين اوقات؛ نميتواند خودش را كنترل كند و يك خودشيفتگي تلخي در خود دارد. ياد پنالتي خراب شده در داربي را زنده كنيد. طارمي با رفتن و برگشتنش؛ نمايشي از هويت فكري خود را نشان داد. يك مهاجم خودخواه كه نميتواند تصميم درست بگيرد و حتي روي تصميم اشتباه خود مثل مرد بايستد. براي امثال طارمي؛ محبوبيت در گرانبهايي است كه به رايگان از دست ميدهند.