آب به آسياب دولت يا مخالفانش
سيد علي ميرفتاح
ما چه به دكتر روحاني راي داده باشيم چه نداده باشيم، او رييسجمهورمان است و ميتوانيم از او بخواهيم كه به وعدههايش عمل كند. نيازي نيست به او راي داده باشيم يا براي راي آوردنش تلاش كرده باشيم. حتي آنها كه به دكتر قاليباف يا به مهندس غرضي راي دادهاند حق دارند مطالبات خود را از رييسجمهور يازدهم پيگيري كنند. لذا كسي كه به روحاني راي داده، يا براي راي آوردنش تلاش كرده فضيلتي بر ديگران ندارد و نميتواند طلبي خاص از رييسجمهور داشته باشد. براي همين است كه رييس دولت اصلاحات كه اتفاقا بيشترين سهم را در انتخابات يازدهم داشت در نخستين پيامي كه به رييسجمهور داد تصريح كرد كه هيچ سهم و طلبي از او ندارد... آقاي هاشمي هم، مستقيم و غيرمستقيم، سهم بسزايي در رييسجمهور شدن روحاني داشت اما از آنجايي كه واقعيتهاي جامعه ايران را ميداند او هم سهمخواهي نكرده و رييس دولت را بيش از اين بدهكار مردم جلوه نداده. رييسجمهور بايد به وعدههايش عمل كند، بر منكرش لعنت. او مطالبات عمومي را هم بايد پاسخ دهد، بلاشك اما ما در خلأ كه حرف نميزنيم و با شبكههاي ماهوارهاي كه مصاحبه نميكنيم. واقعيت جامعه را اگر نشناسيم نهتنها كمكي به اصلاحات و اعتدال نكردهايم بلكه براي رييسدولت دردسرهاي جديد درست كردهايم. شما يك نگاهي به واقعيت جامعه بيندازيد. شما كه ميدانيد وزارت ارشاد زورش چقدر است و تيغش تا كجا ميتواند ببرد. در ايران، خوب يا بد نهادهاي قدرتمندي وجود دارند كه به ارشاد اجازه نميدهند هركاري بكند. اصلا بحث قانون و مقررات و اينها نيست. ارشاد مجلهاي را بسته اما همانطوري كه ميبينيد اين مجله قدرتمندانه به انتشارش ادامه ميدهد و بر روي اتهامش نيز تاكيد موكد ميكند. يا بحث كنسرتها كيست كه نداند دولت در اين زمينه بيتقصير است بلكه زورش به نهادهاي قدرت نميرسد. دولت در خيلي از حوزهها عملا دستش بسته است و به خصوص در مسائل فرهنگي نه قدرت دارد، نه پول. مثلا سخت نيست كه بفهميم گشت ارشاد ربطي به دولت ندارد و در ديگر گشتها هم كاري از دستش برنميآيد. البته بايد زورش را بزند و همانطوري كه مثلا در ارتباطات قدمقدم جلو آمده و حرفش را به كرسي نشانده، در بخشهاي ديگر هم هوشمندانه جلو برود كه دارد ميرود و حرفش را به كرسي بنشاند كه عنقريب مينشاند. همين برجام؛ كيست كه نفهمد دولت چه كار سختي را تا اينجا جلو برده و چه كار سختتري را از اين به بعد بايد جلو ببرد. قصه برجام اتفاقا معاني نمادين هم كم ندارد. از امريكا تا اينجا يك عدهاي نشستهاند تا حرف و اقدام رييسجمهور نتيجه ندهد و سر ديپلماتها به سنگ بخورد. البته هزار نكته باريكتر ز مو اينجاست و ميطلبد كه ديپلماتها هنرمندانه و با ظرافت كار را پيش ببرند كه تا الان هم بردهاند. اما اوضاع مملكت هم عادي نيست. رقابت سياسي هم عادي نيست. همين شاخ و شانههايي را كه از هر سو براي دولت ميكشند نگاه كنيد. هيچ رحم ندارند و تا آنجا كه دلشان ميخواهد پيش ميروند كه رييسجمهور را نعوذبالله خائن به كشور نشان دهند و تيم هستهاي را به اتهامات واهي به زندان بيندازند. با دقت اگر روزنامههاي منتقد را بخوانيد و سخنرانيهاي مخالفان را گوش بدهيد، تا حدودي دستتان ميآيد كه رييسجمهور چه مخاطراتي پيش رو دارد. رسما برايش شمشير كشيدهاند و ميخواهند كه او را به سرنوشت مغضوبين مبتلا كنند. سخنراني سيد حميد روحاني يك سخنراني معمولي نيست بلكه عقبه قدرتمندي دارد كه او را حمايت ميكند. سخنرانيهاي خطبا نيز احساساتي و يكدفعهاي و از سر رقابت ظاهري نيست بلكه معلوم است از سوي جرياني قدرتمند هدايت و حمايت ميشوند. در چنين شرايطي دوستان نيز به جاي اينكه اين موقعيت خطير را درك كنند، بحثهايي را مطرح ميكنند كه حقيقتا حيرتانگيز است. از اين حيث حسن روحاني مصداق اين مصرع است كه «دوستانش بيوفا و دشمنانش بيامان». بله؛ من هم ميدانم كه از اول رييسجمهور ميدانست كه در وادي سخت و صعبي وارد ميشود اما باور كنيد هيچ تحليلگر سياسي فكر نميكرد كار به اين سختي و صعبي باشد؛ كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها. هيچ تحليلگري فكر نميكرد كه قصه تحريمها اينقدر پيچيده شود و رقباي سياسي تا اين حد جدي و قدرتمند مقاومت كنند. همه ميدانستند كار سخت است اما نميدانستند اين همه. لذا دولت چاره ندارد كه الاهم فيالاهم كند و مطالبات اصليتري را جواب بدهد. در اينجا نميگويم از دولت چيزي نخواهيم بلكه ميگويم طوري بخواهيم كه آب به آسياب مخالفانش نريزيم، همين.