اعتباري براي گفتمان پسامدرن
حسينعلي نوذري / هنگامي كه شنيدم دكتر رشيديان اقدام به تدوين همچين كتابي كردهاند، خوشحال شدم چرا كه حوزه پسا مدرن چه در نزد مخالفان و چه در نزد كساني كه به اين حوزه ميپردازند بسيار پيچيده، پرچالش و سراسر مناقشه است. بسياري از نويسندگان اين حوزه، مثل هر جريان فكري نوپاي ديگر به دنبال دست و پا كردن سبقه، استقلال و اعتبار (به معناي دقيق كلمه) براي حوزه مناقشهانگيز خود هستند. بسيار تلاش شد كساني كه به لحاظ نظري و آكادميك اعتباري دارند به حوزه پسا ساختارگرا و پستمدرن وارد شوند و بحثهايي در اين حوزهها انجام دهند. حضور كساني مانند دريدا، ليوتار فوكو، گتاري و لاكان، وزني براي گفتمان پست مدرن ايجاد كرد و به آن اعتبار بخشيد. در ايران هم به همين منوال حضور افرادي مانند دكتر رشيديان به اين مسائل بسيار كمك كرد.
انتشار اين اثر (فرهنگ پسامدرن) بعد از چاپ كتاب گرانقدري از لارنس كهون (از مدرنيسم تا پستمدرنيسم) كه دكتر رشيديان به همراه مترجمان و نويسندگان برجسته انجام داده بودند، و پيش از اين كتاب پديدارشناسي ليوتار كه در جاي خودش بسيار مهم بود، تمام اين اميد را برانگيخت كه آنچه بعضيها از آن گفتمان نظري پستمدرن ياد ميكنند، حرفهاي در خور تامل دارد چرا كه افرادي نه از سر كسب اعتبار، تجارت يا تفنن به اين مبحث روي آوردند. به نظر ميرسد كه غنا و ژرفايي در پس اين مباحث وجود دارد كه اين افراد به سمت آن كشيده ميشوند. من خودم حضور افرادي مانند دكتر رشيديان را دالي ميدانم بر اين معنا كه اين حوزه حرفي براي گفتن دارد.
بايد به اين نكته هم اشاره كنم كه مساله كتاب و كتابخواني در كشور ما يك معضل اساسي است. در مركز اين طيف هم ناشران قرار دارند. اين وزنه ناشران را يك زمان به اين سمت و زماني ديگر به سمت ديگر سوق ميدهد. مخاطبان هم اكثرا دانشجويان، آكادميسينها و كساني هستند كه از سر نياز، دغدغه و علاقه به كتاب روي ميآورند و نه تفنن. حركتي كه از سوي كتابخانه ملي صورت گرفته است حركتي است كه واقعا جاي قدرداني دارند. به ناشراني هم كه كتابهايي از اين دست منتشر ميكنند بايد دست مريزاد گفت چرا كه منتشر كردن اينچنين كتابهايي در تيراژ 1000 يا 1500 نسخه به لحاظ اقتصادي اصلا صرف نميكند. ناشران ما اگر سرمايههايشان را در امور ديگري مانند برجسازي خرج ميكردند حتما سود بيشتري عايدشان ميشد. اما مشخص است كه دغدغه دارند. ما تنها كاري كه در قبال اين كار آنها ميتوانيم انجام دهيم اين است كه به اين دست از كتابها اقبال نشان دهيم و بخشي از هزينههايمان را براي اين كار كنار بگذاريم. اما در رابطه با خود كتاب بايد بيان كنم كه چون اين متن، متن مرجعي است به نظرم ذكر نكاتي ميتواند باعث هرچه بهتر شدن آن شود.
فقدانهاي كتاب
مدخلهايي كه نوشته شده به دو دسته تقسيم ميشوند. يك سري مفاهيم هستند و ديگري اشخاص. در صورتي كه اگر مدخلها جوري چيده ميشدند كه بر اساس تعلق به ردهها قرار بگيرند، كار مخاطب در ارجاع راحتتر ميشد. ضمن اينكه اگر بر اساس ردهبنديهاي موضوعي فرهنگ تقسيم ميشد، ارجاعات درون متني راحت ميشد كه نگاشته شود.
نكتهيي ديگري كه به نظر من ميرسد اين است كه در نسبت بين مفاهيم و اسامي، اسامي خيلي زيادتر هستند. درست است كه 167 مدخل مربوط به اسامي و 208 مدخل مربوط به مفاهيم است، اما پسا مدرن پيش از اينكه با سوژههاي كارگزار و شناساگر سر و كار داشته باشد با مفاهيم سر وكار دارد. همچنين مخاطبان فارسي پيش از اينكه با نويسندگان و افراد سر و كار داشته باشند، بيشتر دنبال يافتن يك فضا ايضاحي براي مفاهيمي هستند كه در گفتمانهاي روزمره و آكادميك با آن درگير هستند. لذا من فكر ميكنم جاي بسياري از مفاهيم و همچنين جاي افرادي كه بسيار كليدي هستند، خالي باشد.
يكي از ضعفهاي اساسي فرهنگ چهار جلدي پستمدرن راتلج اين است كه فهرست موضوعي و نمايه ندارد و متاسفانه فرهنگهايي هم كه در ايران منتشر ميشود شامل همين ضعف ميشوند. بحث اين است كه كتابهاي فرهنگ تكست بوك (text book) نيستند بلكه ارجاعي هستند. يك مخاطب نميتواند تمام مدخلها را بگردد تا موضع مورد نظرش را پيدا كند. بنابراين اگر نمايه موضوعي و اعلام اشخاص باشد، كار مخاطب را بسيار راحت ميكند.
دريدا مقالهيي دارد تحت عنوان «و غيره». اين مقاله نزديك 80 بند و گزاره اساسي دارد كه بعضي از آنها در قالب يك پاراگراف است و بعضي ديگر تا چند صفحه. اين مقاله تنها راجع به «و» است. يعني پستمدرنيسم و سياست، پستمدرنيسم و ادبيات، پستمدرنيسم و هنر و غيره و همچنين بر عكس آن. تاثير پست مدرن در تمام ابعاد مد نظر است. مثلا من دانشجوي سياسي به دنبال اين هستم كه تاثير پستمدرنيسم در سياست، انديشه سياسي و علوم سياسي چه بوده است. مفهوم عقل مدرن، روشنگري، مشروطيت، خود، هويت و... اينها نخستين مفاهيمي هستند كه مورد آماج پستمدرنيسم قرار گرفتند و بايد مداخلي را به رويكرد فيلسوفان پسا مدرن به اين مفاهيم اختصاص داد.
در حوزه هنر و ادبيات هم كه پسامدرن اول بار از اين مفاهيم سر بر آورد وضع به همين منوال است. تعداد مدخلهايي كه در اين حوزه است بسيار كم است. همچنين مفهوم شعر پسامدرن يكي از مفاهيم بسيار چالشبرانگيز بود. كسي مانند «جان اشوري» كه ملكالشعراي پستمدرن نام دارد هم جايش در مدخلها خالي است. در حوزه فيلم جاي خالي شخصيتي مانند ريدلي اسكات احساس ميشود. همين طور در رابطه با مفاهيم ديگري كه در حوزه هنر، نقاشي و مجسمه پست مدرن هستند جاي خالي احساس ميشود. جداي از اينها ما مفاهيم ذيل مفهوم فرهنگ را ميبينيم، اما خود مفهوم فرهنگ به عنوان يكي از مهمترين مفاهيم ظهور پسامدرن را نميبينيم. تمام اين مواردي را كه بيان كردم تنها پيشنهادات است. اين پيشنهادات همانطور كه از سر ذوق بنده بوده، ميتواند مورد توجه آقاي رشيديان قرار بگيرد يا اينكه ايشان دلايل خاص خودشان را درپرداختن يا نپرداختن به اين مقولات بيان كنند. قابل ذكر است كه هيچ كدام از اينها از اعتبار كتاب نميكاهد و همانطور كه گفتم ورود فردي مانند دكتر رشيديان به اين حوزه به زعم من يك نوع اعتباربخشي به گفتمان پسا مدرن است.