افشين هاشمي از نقش «فيروز» در نمايش «سه خواهر و ديگران» ميگويد
بندبازي روي خط باريك
بهرام بيضايي بخش دوم «طربنامه» را در امريكا روي صحنه ميبرد
بابك احمدي
افشين هاشمي از جمله بازيگران انگشتشمار است كه در هر تجربه روي صحنه يا مقابل دوربين، صلابت و كيفيت ثابت در ارايه سرزنده نقش را حفظ كرده است. روندي كه به جرات ميتوان گفت سالهاست ديگر در ميان شمار زيادي از بازيگران هم نسل او سراغ نداريم و هاشمي به اين ترتيب در مرتبهاي بالاتر قرار ميگيرد. ويژگياي كه موجب ميشود كارگردانان سختگير و نامدار تئاتر ايران مثل بهرام بيضايي و حميد امجد نيز خواهان همكاري با او باشند و بر اين تداوم حفظ كيفيت مهر تاييد بزنند. شناخت دقيق اين هنرمند از شيوههاي گوناگون بازيگري و مطالعه زياد در كنار توانايي خوب روحي و جسمي ارايه آنچه نقش طلب ميكند شرايطي پديد آورده كه همواره از ديدن هنرنمايي افشين هاشمي روي صحنه لذت ببريد. درستي يا نادرستي اين نظر پس از تماشاي نمايش «سه خواهر و ديگران» در سالن اصلي مجموعه تئاتر شهر و حضور هاشمي در نقش فيروز/ فيرز به راحتي قابل رد يا تاييد است. درباره چالشهاي ايفاي اين نقش با افشين هاشمي گفتوگويي كردهايم كه پرسش پاياني به تجربه همكارياش با بهرام بيضايي اختصاص داشت و او از تصميم بهرام بيضايي براي اجراي بخش دوم نمايش «طربنامه» در امريكا خبر داد.
چه زماني نمايشنامه «سه خواهر و ديگران» را مطالعه كرديد؟ پيش يا پس از انتشار؟
پس از پايان نگارش نمايشنامه «سه خواهر و ديگران» توسط آقاي امجد، با تعدادي از دوستان از جمله آقاي اثباتي به منزل ايشان رفتيم و همانجا نخستين بار نمايشنامه را براي ما خواندند و من در جريان متن قرار گرفتم، و البته پيشتر اطلاع داشتم كه چنين نمايشنامهاي در حال نگارش است.
همان زمان درباره نقشي كه بايد ميساختيد صحبت شد؟
تصوير اوليهاي از فيروز در طرح ابتدايي آقاي امجد وجود داشت، فيروزي بود كه در بخشهايي كمانچه مينواخت و گفتوگوهايي با ليرشاه داشت، اما اينها در حد گفتههاي پيش از نگارش نمايشنامه بود. پس از اتمام متن، نقش فيروز با آنچه در ايده اوليه بود متفاوت شد و به همان چيزي تبديل شد كه در نمايش روي صحنه ديده ميشود. بله، از ابتدا قرار بود من اين نقش را بازي كنم.
تحليل يا نظر شما درباره نمايشنامه آقاي امجد- به ويژه در زمينه شيوه نگارش و پيوند چند نمايشنامه- چيست؟ آيا مشابه داشته؟
درباره اينكه آيا نمايشنامههايي مشابه اين نمايشنامه وجود داشته يا دارد يا نه، نمايشنامههايي كه بينامتني باشد، يعني بين چند نمايشنامه حركت كند، يا يك نويسنده با استفاده از چند متن نمايشنامه ديگري بنويسد حتما وجود دارد و قطعا در ادبيات نمايشي جهان بيسابقه نيست اما تركيب دو نمايشنامه چخوف و تخيل چيزي كه آن زمان در ذهن داشته با فرضِ تاثيرپذيرياش از آثار شكسپير و آوردنِ همه اينها در يك نمايشنامه به نظرم يگانه است. چنين نمايشنامهاي تا اين لحظه نديدهام مگر در جايي از جهان نوشته شده باشد و ما بيخبر باشيم.
لطفا از جذابيتهايي بگوييد كه پس از مطالعه نقش فيروز در شما ايجاد شد.
جذابيت نقطه برخورد اوليه است. يعني احساس، تصوير و مفهومِ اوليهاي كه وقتي نقشي را ميخواني يا خوانده ميشود در ذهن شكل ميگيرد. مرحله بعد گذر از اين موضوع است. در اين مرحله هيچ چيز آناليز نشده و بازيگر نميداند براي رسيدن به اين تصوير كلي به ظاهر زيبا بايد چه كند؟ مرحله جستوجوي راهِ به تصويرِ كشيدن تخيل شكلگرفته است. كار بازيگر از اينجا آغاز ميشود و اين مرحله براي من پيچيدهتر بود. بايد بين سياه تخت حوضي و فيرزِ «باغ آلبالو» خطي باريك پيدا ميكردم. نشانههاي اندكي از رفتارِ سياه تخت حوضي در جملات وجود داشت، طنازي و نمك در جملهها اما شباهتي به شوخيهاي سياه تختحوضي نداشت. پس بايد شمايل و رفتار حفظ ميشد اما شوخيهايي به زبان ميآمد كه بيشتر چخوفي بود.
بنابر شنيدهها شما در انتخاب بازيگران نمايش مسووليت داشتيد. اين اظهارات را تاييد ميكنيد؟
نه؛ هيچ مسووليتي در انتخاب بازيگران نداشتم. ولي به دليل رفاقت ديرينه با آقاي امجد اگر ايشان نظري ميخواست، ميگفتم ولي اصلا اينطور نبود كه انتخاب بازيگران برعهده من باشد.
چرا اين روزها انتخاب يا جمع كردن گروه زياد بازيگران شش دانگ تئاتري در يك نمايش با مشكل مواجه است؟
طبيعي است كه بازيگر خوب با پيشنهادهاي بيشتري مواجه است و بين اين پيشنهادها بايد يكي را انتخاب كند. و احتمالا سعي ميكند در نمايش خوبي باشد كه بيشتر بتواند توانايياش را به نمايش بگذارد. هرچه تعداد آثار خوب روي صحنه بيشتر باشد؛ طبيعي است كه بازيگران خوب بينشان تقسيم ميشوند. تازه علاوه بر تئاتر، پيشنهادهاي سينما و تلويزيون هم اضافه ميشوند. همه اينها باعث ميشود نتوان همه عوامل يا بازيگران درجه يك را در نمايش داشت. البته مشكلي هم نيست، ميتوان جستوجو كرد و بازيگران خوب جوانِ مترصد فرصت را يافت و به كار گرفت، چه بسا خود ما هم همينطور وارد بازار كار شديم.
در تمام شبهاي اجرا آيا از حمايتهاي معنوي مديران برخوردار شديد؟!
راستش حمايت معنوي معناي چندان روشني ندارد، ولي شاهد بودم مديران تئاتر شهر و مركز هنرهاي نمايشي در مدتي كه براي اجرا آماده ميشديم تمام تلاش خود را در جهت اجراي هرچه بهتر نمايش بهكار گرفتند و حداقل در تئاتر شهر هرآنچه داشتند را در اختيار ما گذاشتند.
به نظر شما حفاظت از نمايشي شريف مثل «سه خواهر و ديگران» كه با خود پيشنهاد تكنيكي هم به همراه دارد وظيفه چه كساني است؟
اگر ميخواهيد پاسخ من اين باشد كه وظيفه مديران است، ميگويم بله، مديران بايد حمايت كنند كه چنين نمايشهايي روي صحنه برود و اين روند ادامه داشته باشد، اما بيشتر از مديران به حمايت تماشاگران نياز دارد. بدون مدير هم نمايش روي صحنه ميرود اما بيتماشاگر نه. اگر تالار پر نباشد طبيعي است اجراكنندگان از اينكه زمان زيادي صرف خلق نمايشي به قول شما شريف كردهاند پشيمان ميشوند. وقتي مخاطب به تماشاي تئاتري كه سعي دارد خوب باشد عادت نكند، به طور طبيعي كمكم سليقهاش هم تغيير ميكند و ممكن است به سادهترين چيزها رضايت دهد.
درباره تجربه بازي در نقش فيروز نمايش سهخواهر بيشتر توضيح دهيد. چون از نظر ذهني و فيزيكي كار واقعا دشواري به نظر ميرسيد. چالش ايفاي اين نقش كجا بود؟
براي نقش فيروز من ابتدا بايد آنچه در حركات، رفتار و صداي سياه تختحوضي است را استفاده ميكردم ولي آنچه اين شخصيت ميگفت هيچ ارتباطي به سياه تخت حوضي نداشت و بايد دقيق آنچه توسط نويسنده نوشته شده بود را بيان ميكردم. حالا بايد چه كرد كه جملات، شوخي و طنازيهاي سياه را در خود داشته باشد. گاهي اين طنازي در زيرمتن ديالوگها وجود داشت و گاهي هم نه، بايد آن را با رفتار تشديد ميكردم كه كل مونولوگها و جملات اين كاراكتر سياهگون ادا شود. البته طوريكه به ابتذال هم نينجامد. اين چالش من در اجراي اين نقش بود.
درباره آخرين تجربه همكاري با آقاي بيضايي بگوييد. ما و مخاطبان بهشدت تشنه شنيدن درباره تجربههاي اخير ايشان هستيم.
به زودي در خبرها زمان اجراي بخش دوم نمايش «طربنامه» اعلام خواهد شد و خيلي خوشحال ميشوم اگر بتوانم باز هم به آن گروه بپيوندم و سهم كوچكي در آن اجرا داشته باشم.