• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3619 -
  • ۱۳۹۵ سه شنبه ۱۶ شهريور

گفت‌وگو با معصومه رحماني، بازيگر نمايش «سه خواهر و ديگران»

تسليم شرايط نمي‌شوم

گروه فرهنگ و هنر

معصومه رحماني بازيگري است بدون حاشيه، بي‌توجه به زد و بندهاي خاص كه به حضور در جمع‌هاي آنچناني مدعي، اعتنا ندارد. راه خود را مي‌رود و پذيرش همكاري در هر نمايشي برايش جذاب نيست. به نسلي تعلق دارد كه اميدوارانه وارد دانشگاه شد اما پس از فارغ‌التحصيلي يكباره خود را در ميانه معركه خط كشي‌هاي افراطي و انزواي هرچه بيشتر هنرمندان ديد. بنابراين مثل بسياري ديگر راه سكوت و كم كاري در پيش گرفت تا اينكه با تغيير نيم بند فضاي سياسي - اجتماعي و ايفاي نقش در آثار محمد رحمانيان و سينمايي «ابد و يك روز» جدي‌تر به صحنه بازگشت. رحماني اين روزها در نمايش «سه خواهر و ديگران» كاري از حميد امجد ايفاي نقش مي‌كند. به بهانه سال‌هاي گزيده كاري و فعاليت اين روزها با او گفت‌وگويي داشتيم كه در ادامه مي‌خوانيد.
رحماني از جمله بازيگران جوان تئاتر است كه در مدتي كوتاه كارنامه‌اي قابل دفاع از همكاري با كارگردانان صاحب‌نام تئاتر برجا گذاشته است. انتخاب نقش‌هايش معمولا با فاصله زياد اتفاق مي‌افتد و هر نقشي را نمي‌پذيرد؛ اما چه عاملي موجب چنين انتخابي است. رحماني در اين باره مي‌گويد: «هرچقدر با خودم كلنجار مي‌روم كه شش ماه است كار نكرده‌اي حداقل اين كار را بپذير دلم راضي نمي‌شود. ماجرا برايم از همان تمرينات شروع مي‌شود؛ البته گروه بازيگران هم مهم هستند و كار بايد يك قدم من را پيش ببرد. من دوره دانشجويي را براي آزمون و خطا گذاشته بودم و قصد نداشتم بعد از فارغ‌التحصيلي آزمون و خطا كنم.» روابط انساني، سلامت كاري و رواني برايش اهميت بسياري دارد و معتقد است در چنين شرايطي بايد به فعاليت هنري و تئاتري مشغول بود. او مي‌گويد: «تجربه نشان داده فضاي پشت صحنه را نمي‌توانيد از روي صحنه جدا كنيد و اگر تعامل درستي پشت صحنه شكل نگيرد قطعا كار روي صحنه خوب نخواهد بود و تماشاگر اين مسائل را متوجه خواهد شد. تازه بعد از اين ماجرا است كه كيفيت كار و اينكه من را يك قدم به جلو هدايت كند اهميت پيدا مي‌كند.  سال‌هاي دانشجويي در نمايش‌هاي «نوشتن در تاريكي»، «نمايشنامه خواني متني از اكبر رادي» و «يك دقيقه سكوت» كه كارگرداني دو اثر برعهده محمديعقوبي و يك كاري از آيدا كيخايي، همسر محمديعقوبي بود به ايفاي نقش پرداخت. رحماني از اين تجربه‌ها به عنوان يك شانس ياد مي‌كند و اين اتفاق‌ها را بسيار تاثيرگذار مي‌داند. او تاكيد دارد نيمي از مسيري كه در زندگي هنري طي كرده بنابر نيروي كاينات و نيم ديگر روي شانه‌هاي خودش قرار داشته و همين ايجاب كرده در انتخاب نقش دقت بيشتري به خرج دهد.  بازيگر نمايش «سه خواهر و ديگران» پيش از اشاره به تجربه همكاري با محمد رحمانيان در نمايش‌هاي «روز حسين» - كه به سرانجام نرسيد – و «هامون بازها» مي‌گويد: «قبل از پايان دوران دانشگاه با دانشجويان مستعدي مثل اشكان خيل‌نژاد و يوسف باپيري همكاري داشتم و اين‌طور نبود كه مشخصا دنبال همكاري با نام‌ها باشم. تمام تلاشم در مسير انتخاب بود.»
تاثير سياست‌هاي رياست‌جمهوري نهم و دهم
معصومه رحماني در سال‌هاي پاياني دهه 70 يكي از صدها نوجواني است كه ديپلم خود را در رشته رياضي دريافت كرده و با توجه به علاقه‌اش شركت در آزمون ورودي دانشگاه‌ها و تحصيل در رشته هنر را در سر مي‌پروراند. او مي‌گويد: «در دوراني وارد دانشگاه شديم كه زمان شكوفايي هنرمندان بسيار خوب تئاتر بود اما بلافاصله پس از ورود ما به دانشگاه دوران ركود آغاز شد كه با كناره‌گيري تمام اين اسامي از اجرا همراه بود. بيشتر اين گوشه‌گيري‌ها هم تحميلي بود و خودخواسته به نظر نمي‌رسيد. علاوه براين، هنرمندان جوان هم محدود شدند و فضاي آثار به سويي رفت كه از خودم مي‌پرسيدم چرا بايد در نمايشي بازي كنم كه سخيف است و خاطره درستي از من به ياد گار نمي‌گذارد؟» اشاره اين هنرمند به دوراني است كه تئاتر ايران به‌واسطه سياست‌هاي فرهنگي دولت در سال‌هاي مياني دهه هفتاد شاهد شكوفايي بود و هنر تئاتر بيشترين پيوند با جامعه و مردم را در سال‌هاي بعد از پيروزي انقلاب تجربه كرد؛ دوراني كه سينماي ايران در عرصه بين‌الملل خوش درخشيد و مطبوعات نيز به روح جامعه نشاط سياسي دميدند.  رحماني از آن دوران با عنوان سال‌هايي ياد مي‌كند كه براي جوانِ دانشجو سال‌هاي پراميد مقابل را نويد مي‌داد: «آخرين سال‌هايي بود كه شانس ديدن كارهاي خوب پيش آمد. به خاطر دارم سال 79 بليت‌هاي بخش بين‌الملل جشنواره تئاتر فجر براي ما كه دانشجو بوديم بسيار با ارزش بود. در بخش ايران هم آثار باكيفيتي به صحنه مي‌آمد و نمي‌دانستيم كدام را ببينيم. يك طرف «مكبث» فرهاد مهندس پور و طرف ديگر «خروس» محمد رحمانيان؛ بعد تازه نوبت به نمايش‌هاي شگفت‌انگيز بخش بين‌الملل مي‌رسيد. اين آينده‌اي را براي شما ترسيم مي‌كرد كه تصور مي‌كرديد مي‌توان به آن دست يافت. اما مثل درختاني كه سال به سال تنك‌تر مي‌شود همه‌چيز به سوي زوال پيش رفت.»
فقر معلم و حفظ كيفيت بازيگري
اما در تمام سال‌هايي كه گروه زيادي از هنرمندان تئاتر سكوت و گوشه‌گزيني پيشه كردند و كيفيت آموزشي دانشگاه‌ها به‌شدت تقليل يافت؛ رحماني و همكارانش چگونه كيفيت هنري خود را حفظ كردند؟ رحماني بخشي از ماجرا را مربوط به كيفيت فيزيكي بازيگر مي‌داند كه بايد مثل يك ورزشكار تمرين‌هاي شخصي روزانه و آمادگي جسماني را در دستور كار داشته باشد و حتي اگر مشغول به كار نباشد بايد فرم فيزيكي خود را حفظ كند و بخش ديگر را مرور و تمرين تكنيك‌ها ذكر مي‌كند كه اين موضوع هم با تمرين هر روزه حفظ مي‌شود.» اما بخش ديگري كه رحماني به آن اشاره دارد مربوط به حضور روي صحنه است كه به اعتقاد او بسيار اثر گذار است. او مي‌گويد: «به عنوان نمونه اگر در كارگاهي حاضر شويد ولي در نهايت خروجي اجرايي نداشته باشد همه‌چيز بي‌نتيجه است. به ويژه اگر مدت زيادي از صحنه دور بمانيد اين قضيه به يكي از كمبودهاي شما بدل خواهد شد. من هم اگر زماني احساس كنم امكان كار نيست بي‌كار نمي‌نشينم و اهل مبارزه هستم؛ تحت هر شرايطي راهي پيدا مي‌كنم و به بن‌بست اعتقاد ندارم.» فقر روابط بين‌المللي اثربخش دانشگاهي در رشته تئاتر، رشد بي‌مهاباي نام‌نويسي دانشجو، كمبودهاي آموزشي ناشي از آن و فقر ترجمه در كنار كمبود مقاله‌هاي علمي در حوزه بازيگري اين حرفه را با مسائل جدي مواجه كرده است. بازيگر نمايش «هامون بازها» در اين رابطه مي‌گويد: «در دانشگاه‌ها فقط اطلاعات كلي و عمومي در اختيار دانشجو قرار مي‌گيرد كه به يك كليت كلاسيك صرف منحصر مي‌شود. زماني اين‌طور بود كه يك استاد شيوه بيومكانيك تدريس مي‌كرد و ديگري متد اكتينگ؛ باقي موارد هم كه به كلياتي از آموزه‌هاي استانيسلاوسكي و ديگران ختم مي‌شد.» به گفته رحماني استدلال دانشگاه اين بود كه وظيفه‌اي جز ارايه اطلاعات اوليه ندارد و باقي ماجرا به خود دانشجو بازمي‌گردد. اين بازيگر بيان مي‌كند: « خودم بعد از دانشگاه كلاس آواز رفتم و براي صداسازي و شناخت نت و سلفژ تلاش كردم. ولي به نظرم اينها اطلاعات ابتدايي و توانايي‌هايي هستند كه بايد در دانشگاه وجود داشته باشد. در كشور ما اين‌طور است كه بازيگر فارغ‌التحصيل مي‌شود و بعد از مدتي كه كار حرفه‌اي را شروع مي‌كند متوجه خلأهايش مي‌شود. يعني از اجرا به كمبودهاي ابتدايي پي مي‌برد و از برهان خلف استفاده مي‌كند.»
آرزوي ايفاي نقش در آثار بهرام بيضايي
و فرهاد مهندس‌پور
هر بازيگري در تئاتر آرزوهايي دارد. بازي شخصيتي از نمايشنامه‌اي درخشان يا كار با كارگرداني صاحب‌سبك و انديشه. اين هنرمند هم دوست دارد كه با عليرضا نادري كار كند، بهرام بيضايي و فرهاد مهندس‌پور از ديگر كارگردان‌هايي هستند كه رحماني آنها را دوست دارد، ‌مي‌گويد كه حتي در دوره دانشجويي هم با اينكه شاگرد او نبودم اجازه مي‌گرفتم در كلاس‌هايش شركت كنم. كار كردن با بهرام بيضايي را هم آرزوي هر بازيگري مي‌داند كه او هم از اين قاعده مستثني نبوده است. عليرضا نادري هم يكي ديگر از آنهايي است كه رحماني شانس همكاري با او را نداشته و مي‌گويد: «اصلا نمي‌دانم اگر نادري قصد كارگرداني داشت من را انتخاب مي‌كرد يا نه.» بازيگر فيلم سينمايي «ابد و يك روز» ادامه مي‌دهد: «اين شانس را داشتم كه يك متن از نغمه ثميني را نمايشنامه‌خواني كرديم و خيلي دوست دارم با دكتر علي رفيعي كار كنم. اما از كارگردان‌هاي مستعد جوان هم غافل نيستم و به همكاري با محمد مساوات و جابر رمضاني علاقه دارم ولي نمي‌دانم همكاري با آنها چگونه تجربه‌اي مي‌شود.»
تجربه آموزنده همكاري با حميد امجد
اما بازي در نقش «ماشا»ي نمايش «سه خواهر و ديگران» به كارگرداني حميد امجد قطعا يكي از شانس‌هاي هر بازيگري است. رحماني با بيان اينكه در نمايش حميد امجد نقشي بسيار متفاوت نسبت به گذشته را برعهده دارد مي‌گويد: «بايد نقشي را مي‌ساختم كه در تمرين‌ها به‌شدت درگيرم مي‌كرد. چون آخرين تصوير مخاطب از من با فيلم «ابد و يك روز» پيوند داشت و اينجا امكان بالايي براي تغيير اين تصوير به وجود مي‌آمد. پيچيدگي و تناقض‌هاي زيادي در نقش بود كه به چالش اصلي من بدل شد و امكان بروز بيشتري فراهم مي‌كرد.» اين بازيگر اضافه مي‌كند: «كار با حميد امجد هم تجربه‌ منحصربه‌فردي است به حدي كه شما هنگام صحبت عادي هم مطالب بسياري مي‌آموزيد. او از نسل كارگرداناني است كه بسيار اهل مطالعه هستند و نكات زيادي براي آموختن به بازيگر دارند. از جمله نويسندگاني كه هنگام نوشتن همه‌چيز را مي‌بيند و مي‌داند چه مي‌خواهد اما زمان تمرين مي‌گويد كه خواست من اين است ولي اگر شما هم پيشنهادي داريد بياوريد.»  بازيگر نقش گلي در نمايش «ترانه‌هاي قديمي» حضور هنرمنداني مثل حميد امجد در دوران فقر مطالعه را غنيمت مي‌داند و درباره نگراني‌هاي حرفه‌اي خود در نمايش سه خواهر و ديگران مي‌گويد: «تصورم اين بود كه بعد از اجراي هر شب با فهرستي از پيشنهادها، اظهارنظرها و انتقادها مواجه خواهم شد، اما آقاي امجد اين‌طور نيست. البته تاكيد اصلي روي ريتم كلي است كه نبايد كند شود.»  رحماني كه به عنوان يكي از «سه خواهر» نمايشنامه آنتوان چخوف به صحنه مي‌رود در همين رابطه مي‌گويد: «يك بخش ماشاي چخوف است اما اين شخصيت بعد ديگري هم دارد كه مي‌توان به «ماشا»ي حميد امجد تعبير كرد. تصوير ذهني من ابتدا مبتني بر نمايشنامه اصلي بود اما هرچه پيش رفتيم ديدم از ديالوگ‌هاي متن اصلي چندان خبري نيست، بلكه توسط حميد امجد نوشته شده و همين ويژگي تناقض‌هايي در شخصيت رقم مي‌زد كه كارم را بسيار دشوار مي‌كرد.»
... و اما ابد و يك روز
بازيگري كه‌ نقش‌هاي تئاتري‌اش را با وسواس زياد انتخاب مي‌كند چه ويژگي در فيلمنامه «ابد و يك‌روز» ديد؟ رحماني مي‌گويد كه «تا امروز فيلمنامه‌هاي مستحكمي» نخوانده است و در توضيح بيشتر مي‌گويد: «بيشتر فيلمنامه‌ها بي‌چفت و بست هستند و از توجه به مسائل مهمي مانند تحليل صحيح شخصيت‌ در متن‌ خبري نيست. فقط يك قصه وجود دارد و تعدادي آدم كه قرار است ديالوگ‌هايي بگويند، فيلم پيش برود و تمام. اصلا مشخص نيست كاراكتر چرا دست به اقدام مي‌زند.» او بر اين باور است كه سعيد روستايي واقعا نسبت به داستان مورد نظر متفاوت و ضد كليشه عمل كرد. «با نگاه متفاوتي مواجه بودم كه جهان ملموسي را بازنمايي مي‌كرد و بين ماجراي موجود در فيلمنامه و خروجي نهايي تفاوتي وجود نداشت.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون