• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3155 -
  • ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۴ دي

به بهانه انتشار چهار مجلد از تاريخ شفاهي ايران معاصر

تـاريخ پهلوي به روايت كار گزاران فرهنگ، سياست واقتصاد

  محسن آزموده  / نگرش امروزين ما به تاريخ دگرگون شده است. ديگر تاريخ تنها روايت تخت و گزينش شده و يكدست زندگي شاهان و قدرتمندان نيست كه در قالب آنچه به غلط تاريخ سياسي خوانده مي‌شود، عرضه شود. در سايه تحولات گسترده فرهنگ و دانش بشري از يك‌سو و تغييرات در عرصه‌هاي گوناگون سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و علمي و تكنولوژيك از سوي ديگر، امروز مورخان تنها دبيران و ديوانيان دربارها نيستند كه آن‌گونه كه شاهان مي‌خواهند به برآمدن و سقوط سلسله‌ها مي‌پردازند. امروز مورخان مي‌كوشند با روش‌ها و نگرش‌هاي نوين از گذشته بشري صداهاي متفاوت، متكثر و متنوعي را ضبط كنند كه روايت زندگي انسان‌هايي است كه با حيات پر فراز و نشيب خود سرنوشت بشري را رقم زده‌اند.

تاريخ شفاهي چيست؟

در ميان اين روش و رويكردهاي نوين به تاريخ همچون تاريخ اقتصادي، تاريخ اجتماعي، تاريخ اقليت‌ها، ‌تاريخ فرودستان و... تاريخ شفاهي احتمالا از بقيه جذاب‌تر است. اين رويكرد تاريخي بر گفت‌وگوهايي برنامه‌ريزي شده با افراد درباره خود ايشان، خانواده‌ها، رخدادهاي مهم يا زندگي روزمره مبتني است. اين گفت‌وگوها با افرادي صورت مي‌گيرد كه در رخدادهاي تاريخي مشاركت داشته‌اند يا شاهد رويدادها بوده‌اند. رشد تكنولوژي، دسترسي آسان و كم بودن هزينه‌هاي تهيه چنين مصاحبه‌هايي از مهم‌ترين دلايل گسترش تاريخ شفاهي در دهه‌هاي اخير معرفي شده است. تاريخ شفاهي نخست در دانشگاه كلمبيا در ايالات متحده توسط آلان نوينس با تاسيس موسسه تاريخ شفاهي كلمبيا آغاز به كار كرد و از آن به بعد به تدريج گسترش يافت، براي مثال موسسه تاريخ منطقه‌يي در سال 1954 در دانشگاه كاليفرنيا آغاز به كار كرد اما دوران شكوفايي تاريخ شفاهي را بايد دهه 1970 خواند. در سال 1967 مورخان شفاهي امريكايي موسسه تاريخ شفاهي را تاسيس كردند و مورخان بريتانيايي نيز دو سال بعد در 1969 به اين اقدام دست زدند. هم‌اكنون در جهان موسسات مهم متعددي به تاريخ شفاهي اختصاص يافته است.

سابقه تاريخ شفاهي در ايران

تا جايي كه به ايران مربوط مي‌شود، پروژه تاريخ شفاهي نخستين‌بار به ابتكار حبيب لاجوردي، مدير پروژه تاريخ شفاهي ايران در مركز مطالعات خاورميانه دانشگاه هاروارد آغاز شد. لاجوردي كه مدرك كارشناسي خود را از دانشگاه ييل و كارشناسي ارشد را از دانشگاه هاروارد اخذ كرده بود، براي دريافت دكتراي اقتصاد به دانشگاه آكسفورد رفت. او سال‌ها پس از فارغ‌التحصيلي در سال 1359 به پيشنهاد يكي از اساتيد دانشگاه هاروارد اقدام به نوشتن طرح اوليه تاريخ شفاهي ايران كرد و در طول 10 سال در مركز مطالعات خاورميانه دانشگاه هاروارد با همكارانش مصاحبه‌هايي را با بيش از 130 نفر از شخصيت‌ها و چهره‌هاي شناخته شده تاريخ معاصر ايران بين سال‌هاي 1299 تا 1360 صورت داد كه برخي از آنها به زبان فارسي و برخي نيز به زبان انگليسي است و شماري از آنها در فارسي منتشر شده است. نمونه ديگر مجموعه تاريخ شفاهي ايران است كه از سال 1981 به همت بنياد مطالعات ايران در امريكا توسط ده‌ها مصاحبه‌كننده كه توسط خود اين موسسه آموزش تاريخ شفاهي ديده‌اند، تهيه شده است و هم‌اكنون حاصل كارشان از طريق اينترنت قابل دسترسي است. روشن است كه حاصل كار اين دو موسسه به دليل اينكه خارج از ايران قرار دارند، در ايران قابل عرضه و انتشار نيست. اما در سال‌هاي اخير موسسات و وب سايت‌هاي تاريخي اقدام به نشر آثاري تحت عنوان تاريخ شفاهي در زمينه‌هاي مختلف مثل ادبيات، سينما و سياست كرده‌اند كه البته با توجه به اينكه در ايران تاكنون آموزش دانشگاهي در زمينه تاريخ شفاهي وجود نداشته است، نتيجه كارشان با وجود ارزشمندي‌ها، خالي از نقصان و ايراد نيست. ضمن آنكه در سال‌هاي اخير آثار متعددي با محوريت گفت‌وگو با چهره‌هاي سياسي و فرهنگي تاريخ معاصر منتشر شده كه اگرچه صراحتا ادعا نداشته‌اند كه تاريخ شفاهي هستند اما در روشنگري برخي زواياي تاريخ معاصر از يك‌سو و شناخت نقش و شخصيت خود افراد مصاحبه‌شونده از سوي ديگر نقش موثري داشتند. نمونه جنجال‌برانگيز مصاحبه با پرويز ثابتي نفردوم ساواك در دوران محمدرضا پهلوي بود كه سال گذشته توسط عرفان قانعي فر منتشر شد و به دليل ادعاهاي مطرح شده در آن بحث‌ها و جنجال‌هايي را برانگيخت. نمونه مهم و قابل ذكر پيش از آن كتاب گفت‌وگوي هما سرشار با شعبان جعفري بود كه بسيار مورد اقبال اهالي تاريخ معاصر واقع شد. به‌طور كلي فرم مصاحبه‌يي تاريخ شفاهي كه به آن زندگي و پويايي مي‌دهد، روان بودن و گفتاري بودن مطالب آشكار شدن ناگفته‌ها و زواياي پنهاني كه به دلايل مختلف در ساير منابع نيامده، آميختگي مباحث با لحن نويسنده و مطايبه و كنايه و... از مواردي است كه باعث جذابيت تاريخ شفاهي مي‌شود.
تاريخ شفاهي مبتني بر حافظه مصاحبه شونده از يك‌سو و زيركي و آگاهي مصاحبه‌گر از سوي ديگر است. به همين خاطر مورخان براي استنادات مبتني بر تاريخ شفاهي بسيار محتاط هستند، گو اينكه يك متن مصاحبه پيش از آنكه روشنگر واقعه‌يي تاريخي باشد، نشانگر منش و شخصيت فرد مصاحبه شونده و نوع نگرش و جهان‌بيني اوست. در هر صورت و به ويژه براي ايرانيان كه فرهنگي شفاهي و مبتني بر يادهاي سينه به سينه دارند و به دلايل مختلف تاريخ‌شان بيش از آنكه آشكار باشد، مكتوم و پنهان در نهانخانه‌هاي جان است، تاريخ شفاهي يكي از جذاب‌ترين ژانرهاي تاريخ نگاري است كه همواره از سوي مخاطبان فارسي با اقبال فراوان مواجه شده است.

يك تاريخ شفاهي جديد

انتشار چهار مجلد از تاريخ شفاهي عصر پهلوي توسط سازمان اسناد كتابخانه ملي ايران به كوشش حسين دهباشي كه قرار است تا ده‌ها مجلد بعدي ادامه يابد، البته رخداد مهم و قابل توجهي است و حرف و حديث‌هايي كه از همين ابتدا درباره چند و چون تهيه مصاحبه‌ها، نحوه انتشار آنها و... صورت گرفته قابل درك است. خود حسين دهباشي در گفت‌وگوي مختصري كه با او در اين مورد انجام داده‌ايم، تاكيد كرده كه « هرجا چند كلمه يا عبارتي به اقتضاي مميزي‌هاي رايج حذف شده، محل و دليل آن در پاورقي همان صفحه آمده است. در مجموع ميزان حذفي‌ها در هر كتاب بيش از دو يا سه هزار كلمه نيست كه كاش همين مقدار هم نبود. » با اين همه بحث‌ها درباره اين مجموعه كه انصافا با چاپ مناسب و به شكل مصور انتشار يافته‌اند، بايد توسط متخصصان و محققان تاريخ معاصر صورت بگيرد. ضمن آنكه با برخي چهره‌ها همچون علينقي عاليخاني يا سيد حسين نصر پيش از اين نيز در مجموعه‌هاي پيشين گفت‌وگوهايي صورت گرفته بود كه خواه به شكل تاريخ شفاهي (تاريخ شفاهي بنياد مطالعات ايران، گفت‌وگو با غلامرضا افخمي) و خواه به شكل گفت‌وگو (گفت‌وگوي سيد حسين نصر با رامين جهانبگلو در كتاب در جست‌وجوي امر قدسي) منتشر شده‌اند. اما از آنجا كه تاريخ شفاهي امري پويا و زنده است و بسيار بستگي به وضعيت مصاحبه شونده و پرسش‌هاي مصاحبه‌گر و شرايط گفت‌وگو دارند، قطعا هر يك از اين گفت‌وگوها زوايايي منحصر‌به فرد و قابل توجه را در بر مي‌گيرند. براي مثال گفت‌وگوي سيد حسين نصر با حسين دهباشي، ‌دربرگيرنده فعاليت‌هاي او در سال‌هاي پاياني دوره پهلوي، رابطه او با چهره‌هايي چون شهيد مطهري و دكتر شريعتي و... و رويكرد او نسبت به جريان‌هاي سياسي و فرهنگي است كه آن را بارها از مصاحبه اين استاد فلسفه با رامين جهانبگلو كه عمدتا بر فعاليت‌هاي فكري او مبتني است، متمايز مي‌كند. گواينكه انتشار آثار جديد و آگاهي مصاحبه‌گر از اسناد تازه ياب و نوشته‌ها و گفته‌هاي نو سبب مي‌شود كه در گفت‌وگوهاي فعلي بر اطلاعاتي تمركز شود كه پيش از اين مغفول مانده‌اند. در هر صورت بايد منتظر ماند و ديد كه بازتاب اين آثار تازه منتشر شده در عرصه‌هاي فكري، فرهنگي و سياسي به چه شكل خواهد بود.

حكمت و سياست

سيد‌حسين نصر (1312 تهران) استاد علوم اسلامي دانشگاه جرج واشنگتن براي اهالي فرهنگ ايراني نامي آشناست، فرزند سيد ولي‌الله نصر، پزشك و «رييس كل فرهنگ در اواخر دوره قاجاريه» و نواده شيخ فضل‌الله نوري كه در دانشگاه‌هاي ام‌اي تي و هاروارد تحصيل كرد و در بازگشت در كنار فعاليت‌هاي متعدد علمي و پژوهشي سمت‌هاي مختلفي از جمله معاونت دانشگاه تهران، رييس دانشگاه آريامهر (صنعتي شريف)، رييس دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران، بنيانگذار و رييس انجمن سلطنتي فلسفه ايران و رييس دفتر فرح پهلوي را بر عهده داشته است. عهده‌داري هر يك از اين سمت‌ها به ويژه دو مورد اخير در طول بيش از سه دهه گذشته همواره باعث حرف و حديث‌ها و انتقادات از نصر شده است. حضور نصر در جو فرهنگي سال‌هاي پاياني نظام پهلوي و ارتباطش با جريان‌ها و شخصيت‌هاي فرهنگي از ديگر مواردي است كه خاطرات او را بسيار جذاب مي‌كند. گفت‌وگوهاي حسين دهباشي با اين فيلسوف برجسته معاصر ايراني 21 نوبت از تاريخ 21 ژانويه 2009 تا 14 مارس 2009 در محل كار او در واشنگتن صورت گرفته است. پيش از اين رامين جهانبگلو؛ استاد فلسفه و نويسنده ايراني و صاحب آثار متعدد گفت‌وگويي، كتاب گفت‌وگويي با عنوان در جست‌وجوي امر قدسي (نشر ني) در گفت‌وگو با نصر منتشر كرده بود كه عمدتا به سال‌هاي جواني و تحصيل نصر و اشتغالات فكري و فلسفي او اختصاص داشت. در سال‌هاي اخير نيز در برخي نوشته‌ها و گفت‌وگوهاي نصر به برخي تعلقات سياسي او و روابط اجتماعي و سياسي‌اش اشاراتي شده بود. در كتاب حاضر اما به‌طور مفصل ديدگاه‌ها و خاطرات نصر از چهره‌هايي چون علامه طباطبايي، شهيد مطهري، رضا قطبي، احمدفرديد، جلال آل احمد و نگرش او به تحولات اجتماعي و سياسي سال‌هاي منجر به انقلاب پرداخته شده است.

فرماندهي و نافرماني

پهلوي‌ها هر دو خاستگاهي نظامي داشتند و نظامي‌گري و تاكيد بر مدرنيزاسيون ارتش ايران از شاخصه‌هاي اصلي رويكردشان به تجدد بود.  شايد به همين دليل است كه آشنايي با ديدگاه‌هاي فرماندهان نظامي محمدرضا پهلوي و آشنايي از درون با سيستم نظامي ايران و نوع روابط فرماندهان نظامي با شاه همواره براي تاريخ‌پژوهان و علاقه‌مندان به تاريخ معاصر ايران جذابيت داشته است. سپهبد عبدالله آذر برزين (1308، خرم آباد) دوره تخصصي خلباني و مدرسي اين رشته را در امريكا گذراند و پس از بازگشت به ايران سمت‌هاي مهمي چون فرمانده پايگاه هوايي دزفول، معاونت عملياتي و جانشين فرمانده نيروي هوايي را به عهده داشت. او پس از انقلاب نيز در دوره كوتاهي به عنوان فرماندهي نيروي هوايي ارتش منصوب و سپس زنداني و به توصيه مهندس بازرگان آزاد شد و هم‌اكنون در بورلي هيلز زندگي مي‌كند. گفت‌وگو با آذربرزين در بيست و يك نوبت در سال 1388 انجام شده است. خواننده در اين كتاب از نزديك و درون با سياست‌هاي نظامي پهلوي دوم آشنا مي‌شود. در بخشي از يادهاي آذربرزين مي‌خوانيم: «نخستين باري كه (شاه) تصميم گرفت نخست وزير نظامي بگذارد، نظر شاه اين بود كه اويسي را بگذارد. اويسي در دفترش نشسته بود منتظر بود شاه احضار كند. روزي كه قرار بود اويسي را نخست وزير كند، كه شب قبل هم صحبت‌هايش را كرده بود و كارهايش را كرده بود، اول وقت صبح، سفير امريكا آمد به كاخ، سفير امريكا و سفير انگليس يك روز در ميان ملاقات‌هايي با شاه داشتند و معمولا ساعت 10 مي‌آمدند. حضور ساليوان در كاخ و و اجازه گرفتن از شاه، در روزي بود كه قرار بود اويسي بيايد فرمانش را بگيرد. قبل از اينكه اويسي بيايد فرمانش را بگيرد، يعني ساعت 9 صبح، ساليوان آمد و تقاضاي ملاقات اضطراري كرد. رفت داخل به شاه گفت اين به اسم قصاب 1342 معروف شده، حالا شما داريد اين را نخست‌وزير مي‌گذاريد؟ ما داريم مساله را از طريق سياسي حل مي‌كنيم، شما با اين كار مانع آن مي‌شويد. اويسي رفت كنار، ازهاري را آوردند و نخست وزير كردند. يارو داشت از پله‌ها مي‌آمد پايين به خيالش كه اينجا اروپاست. (خبرنگار) پرسيد برنامه شما چيست؟ (خنده) گفت من برنامه‌يي ندارم (فقط) مي‌خواهم اغتشاش و بلوا را بخوابانم...»

آيندگان و روندگان

سياستگذاران فرهنگي در سال‌هاي پاياني رژيم پهلوي چه كساني بودند و چگونه مي‌انديشند؟ داريوش همايون (1307 تهران- 1389 ژنو) بي‌شك يكي از بهترين چهره‌ها براي پاسخ به اين پرسش است. او دكتراي حقوق خود را از دانشگاه تهران اخذ كرده بود. همايون دوره‌يي طولاني و متنوع به فعاليت سياسي از جمله عضويت در حزب پان ايرانيسم، حزب ملت ايران، حزب سوسياليست ملي كارگران (سومكا) و قائم مقامي حزب رستاخيز را در كارنامه خود دارد. وي همچنين سردبير سرويس خارجي روزنامه اطلاعات و  تاسيس روزنامه آيندگان و سمت وزير اطلاعات و جهانگردي را در سوابق خود دارد. گفت‌وگوها با داريوش همايون در 12 نوبت در سال 1387 در ژنو صورت گرفته است. همايون در اين گفت‌وگوها روايت دست اولي از چهره‌ها و گروه‌هاي فرهنگي و سياسي ارايه مي‌كند. همايون در اين كتاب درباره تاثير افزايش قيمت نفت مي‌گويد: « (بعد) از چهار برابر شدن قيمت نفت، دولت‌هاي خارجي درصدد بر آمدند كه شاه را گوشمالي بدهند. نه اينكه بردارند». او در پايان گفت‌وگو در پاسخ به نگرش خود در طول اين 80سال زندگي مي‌گويد: «انسان نبايد هيچ‌وقت راضي باشد، نمي‌تواند براي اينكه هميشه مي‌توانسته است بهتر هم عمل بكند و از اين بابت نه! راضي نيستم كه بهترينم را نتوانستم نشان بدهم در اين جهان. بيشتريني كه از عهده (آن) بر مي‌آمد، نشد. اين بلكه ولي ضمنا نگاه مي‌كنم مي‌بينم كه در كشوري كه من به دنيا آمدم و زندگي‌ام را گذراندم و فعاليتم هنوز در بيرون از ايران هم باز در (راستاي) همان كشور مي‌گذرد، ‌خيلي نمي‌شد انتظار داشت. ما سراسر با كمبود به جهان آمديم و بزرگ شديم و ما نه تنها بازيگر ميدان بوديم مثل همه آدميان، بلكه ميدان را هم بايد مي‌ساختيم؛ ‌وظيفه خيلي سختي بود و ضمنا حالا نمي‌گويم من پيش از موقع به جهان آمدم. براي اينكه آدمي كه من بودم و عقايدي كه من داشتم با آن جامعه‌يي كه در آن بزرگ مي‌شدم سازگاري نداشت. انسان در كشاكش با جامعه خودش بسيار بيشتر به زحمت مي‌افتد تا همراه جامعه‌اش برود جلو.»

اقتصاد و امنيت

درباره مدرنيزاسيون ايران و روند توسعه كشور به خصوص در دهه 1340 و در نهايت بالا رفتن قيمت نفت در اوايل دهه 1350 و تاثير آن در اقتصاد ايران بحث‌هاي متنوعي صورت گرفته است. بسياري از توسعه ناهمگون حرف مي‌زنند و عده‌يي از تاثير ناصواب سياست در اقتصاد. در اين باره البته بهتر از هر كسي كارگزاران اقتصادي و فعالان اين حوزه در آن سال‌ها مي‌توانند اظهارنظر كنند، به ويژه اگر تحصيلات‌شان نيز در زمينه اقتصاد باشد. علينقي عاليخاني (1307 ابهر) از خانواده‌يي متمول بر آمده بود و پس از پايان تحصيلات در دانشگاه تهران به فرانسه رفت و از دانشگاه پاريس مدرك دكتراي اقتصاد گرفت. او بعد از بازگشت به ايران در نخست‌وزيري و شركت ملي نفت ايران به كار مشغول شد و همزمان مشاور اتاق بازرگاني تهران هم بود. عاليخاني از بهمن 1341 به مدت هفت سال تصدي وزارت اقتصاد و همچنين رياست دانشگاه تهران را به مدت دو سال به عهده داشت. گفت‌وگو با عاليخاني در 24 نوبت در سال 1388 در ويرجياناي امريكا صورت گرفته است. او در اين گفت‌وگوها روايت دست اولي از مشاهدات خود در مباحثي چون جداسازي آذربايجان از ايران، احمد كسروي، محمد مسعود، برنامه‌هاي اقتصادي پهلوي دوم، ايجاد زيرساخت‌هاي صنعتي و تجاري، ‌حمايت از صنايع و كشاورزي، اصلاحات ارضي و نتايج آن، رابطه با نخست‌وزيران و شاه، گزارش ساواك مبني بر اختلاس و فساد مالي در وزارت اقتصاد، لايحه كاپيتولاسيون، وضعيت جامعه علمي ايران و دانشگاه تهران و تشريح رويدادهاي زمينه‌ساز ظهور انقلاب را ارايه مي‌كند. در بخشي از كتاب به روايت او مي‌خوانيم: «قيمت نفت هم كه بالا رفت، تبليغات ايران اين بود كه اين موفقيتي است كه شاه به دست آورده. يك مقدار كمي مي‌توانستيد اين حرف را بزنيد، براي اينكه شاه طرف‌دار بالا بردن قيمت (نفت) بود و (از آن) دفاع مي‌كرد اما (از آن طرف) هم وقتي كمپاني‌هاي بزرگ خصوصي به او فشار مي‌آوردند كه در اوپك مخالفت بكنيد و نگذاريد قيمت بالا برود، او هم جا مي‌زد، مي‌گفت خيلي خب و قيمت بالا نمي‌رفت؛ بنابراين قيمت محض خاطر ايشان بالا نمي‌رفت، يك مقدار به خاطر اين بود كه نفت احتياج بود، ما هم نفت داشتيم اما بايد مي‌گفتيم (دليلش) فقط و فقط ايشان بودند، هيچ چيز ديگر هم نبود!»

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون