اسلام گرايي و خاورميانه
هنري كيسينجر / مترجم: منصور بيطرف
القاعده متولد ميشود
در سال 1989، اسامه بنلادن، يكي از پسران ناراضي اين پادشاهي(سعودي) از جهاد ضد شوروي در افغانستان برگشت و جنگ جديدي را اعلام كرد. او و پيروانش با بهرهگيري از نوشتههاي سيد قطب سازمان پيشمرگي به نام القاعده را بنا نهادند كه از طريق آن جهاد همهجانبهيي را شروع كنند. اهداف «نزديك» آن، حكومت سعودي و دولتهاي شريك منطقهيي آن و دشمن «دور» آن ايالات متحده بود كه القاعده به خاطر حمايت آن از دولتهاي حكومتي غيرشرعي در خاورميانه و به خاطر پياده كردن نيروهاي نظامي در عربستان سعودي در جنگ 91-1990 خليج [فارس]، اسلام را بي حرمت كرده بود، ناسزا ميگفت. در تحليل بنلادن، جنگ ميان ايمان حقيقي و دنياي كفر هميشگي و تقريبا در جريان بود. بي عدالتي دنيا به نقطهيي رسيده بود كه ديگر روشهاي صلح آميز بيفايده شده بود؛ تاكتيك مورد نياز ترور و تروريسم بود كه به دل دشمنان دور و نزديك القاعده ترس ميانداخت و اراده آنان براي مقاومت را از بين ميبرد. حملات جاه طلبانه القاعده با حمله به تجهيزات امريكا و متحدانش در خاورميانه و آفريقا شروع شد. حمله سال 1993 به مركز تجارت جهاني جاهطلبي جهاني سازمان را بروز داد. در 11 سپتامبر سال 2001 اين حمله با ضربه زدن به نيويورك، هاب سيستم مالي جهان، و واشنگتن، هاب سياسي قدرت امريكا، به اوج خود رسيد. حمله 11 سپتامبر مرگبارترين حمله تروريستي بود كه تاكنون انجام شده؛ در اين حمله 2977 نفر كه تقريبا همه غيرنظامي بودند در كسري از ساعت كشته شدند؛ هزاران نفر ديگر هم يا مجروح شدند يا آنكه دچار مشكلات حاد سلامتي شدند. اسامه بنلادن از قبل هدف حمله القاعده را اعلام كرده بود: غرب و نفوذش بايد از خاورميانه بيرون بروند. حكومتهايي كه با امريكا همكاري ميكنند بايد سرنگون شوند و ساختار سياسي آنها – كه با تمسخر به مثابه «دولتهاي كوچك كاغذي» غيرمشروع خوانده ميشدند – بايد منحل شود. يك خليفه اسلامي جديد جاي آنها را خواهد گرفت كه شكوه اسلام را در قرن هفتم احيا ميكند. جنگ نظم جهاني اعلام شده بود.
بعد از آنكه القاعده يك كوشش بي ثمر براي سرنگوني خاندان آل سعود در سال 2003 انجام داد، صحنه نبرد را به قلب عربستان سعودي كشاند كه در نهايت عربستان سعودي را به يكي از شديدترين مخالفان سازمان تبديل كرد. تلاش براي پيدا كردن امنيت در درون نظم وستفاليايي و اسلامگرايي براي مدتي كار ميكرد. با اينحال بزرگترين خطاي استراتژيك خاندان سعودي از دهه 1960 تا 2003، اين بود كه فكر ميكرد ميتواند اسلامگرايي تندرو را در سراسر جهان بدون آنكه موقعيت خودش را در داخل به خطر بيندازد حمايت كند و حتي در اختيار بگيرد. وقوع يك شورش القاعدهيي جدي و پايدار در پادشاهي سعودي در سال 2003، عيب مرگبار اين استراتژي را فاش ساخت كه خاندان آل سعودي اين استراتژي را به نفع يك كمپين ضد شورش موثر كه توسط شاهزاده نسل جوانتر به نام محمد بن نايف كه اكنون وزير داخله سعودي است اداره شد، كنار گذاشت. با همه اين احوال، خاندان آل سعودي در خطر سرنگوني است. با شورشهايي كه جريانهاي جهادي در عراق و سوريه راه انداختهاند، ممكن است دوباره فراست و تيزبيني اين كمپين به آزمايش گذاشته شود.
القاعده متولد ميشود
عربستان سعودي مسيري را اتخاذ كرد كه به همان اندازهيي كه با چالشها مواجه است پيچيده هم هست. خاندان سلطنتي، امنيت سعودي و منافع ملي را براساس روابط سازندهيي كه با غرب دارند و مشاركتي كه با اقتصاد جهاني ميكنند، تعريف ميكنند. با اينحال عربستان سعودي به عنوان محل تولد اسلام و حافظ مقدسترين مكانهاي اسلامي، نميتواند از اسلام راستين منحرف شود. عربستان سعودي تلاش كرده است تا خيزش تندروانه جهاني اسلامي را با ملغمهيي نازك از روابط مدرن دولتي و بين المللي وستفاليايي به وهابيگري كه به احتمال بنيادگراييترين نسخه ايمان اسلامي است، پيوند دهد و به آن از لحاظ بينالمللي هم كمك اقتصادي كند. پيامد آن به طور ذاتي متناقض بوده است. از لحاظ ديپلماتيك عربستان سعودي خود را همتراز ايالات متحده ميداند، اين در حالي است كه از لحاظ معنوي شكلي از اسلام را تبليغ ميكند كه با مدرنيته همخواني ندارد و با دنياي غير اسلام هم برخورد دارد. سعوديها با پول دادن به مدرسههاي مذهبي كه وهابيگري تند را در سراسر دنيا تبليغ ميكنند نه تنها وظايف اسلامياش را به اجرا درميآورند بلكه با نشاندادن هواداري از مبلغان مذهبي به جاي درون كشور در اكناف دنيا، گامي تدافعي برداشتهاند. اين پروژه پيامدهاي غيرعامدانهيي داشته و آن اين بوده كه غيرت جهاديگرهايي را تغذيه كرده كه در نهايت خود دولت سعودي و متحدانش را به مخاطره افكنده است.