• 1404 چهارشنبه 1 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3158 -
  • 1393 يکشنبه 28 دي

كلاژ اخبار

با كوتاه شدن دست شركت سابق غارتگر و غاصب نفت و دخالت‌هاي روزافزون و خلق‌الساعه دولت امريكا ناگزيريم بگوييم هرچه خاك آن نامرحوم است عمر دولت امريكا باشد. ملت زجر كشيده و نفرين شده ايران هنوز از شر دولت مزاحم پادشاهي انگلستان خلاص نشده و به صدمات و مفاسدي كه مولود سال‌ها نفوذ و سلطه دولت مذكور است گرفتار مي‌باشد به حكم تقدير دچار توقعات و دخالت‌هاي بي‌حد و حصر ونامحدود اولياي ينگي دنيا و يا به عبارت روشن‌تر كشوري كه خود را سمبل صلح و مشعل‌دار دموكراسي معرفي كرده و به حمايت از دول ضعيف تظاهر مي‌كند گرديد.
اولياي دولت مظلوم‌‌نواز امريكا هر روز به اشكال وطرق مختلف وزير عناوين مختلف پوچ وبي‌ارزش كه نماينده طرز فكر آنهاست از قبيل برقراري و تامين صلح و جلوگيري از بروز جنگ و بالاخره تعاون مالي و اعزام مستشاران مالي ونظامي در كليه شئون اين كشور خصوصا در امر نفت مداخله مي‌كنند. گاهي با اعزام نماينده فوق‌العاده رياست جمهوري به نام ميانجي در امور داخلي ما دلسوزي كرده و  هنگامي با پشتيباني از ادعاي غيرعقلاني شركت غارتگر نفت در ديوان دادگستري لاهه مرجع مذكور را به صدور قرار ظالمانه وادار مي‌سازد و ما نيز دولت جابر انگلستان را به شوراي امنيت هدايت كرده و دعوي بي‌اساس برادر گرامي خود را تقويت و تاييد مي‌نمايدو بالاخره متعاقب آن نخست‌وزير ما را به واشنگتن دعوت كرده و پس از 25 روز سرگرداني و مسخره بازي و خيمه‌شب‌بازي جناب ايشان را به ايران روانه مي‌سازند.  اكنون نيز كه از مجاهدات گذشته خود بدون حصول نتيجه وامانده و در تعقيب و تكميل كليه اقدامات عوام‌فريبانه و بدون نتيجه چند ماهه اخير و بالاخره به منظور حصول مطلوب خويش كه همان تسلط به منابع نفتي ايران است و تمام اين دلسوزي‌ها و مداخلات و مانورهاي چندماهه به خاطر آن انجام گرديده و نظر به اينكه كليه فعاليت‌هاي وي داير به فشارهاي مالي و اقتصادي در عزم آهنين ملت ايران بدون اثر و نقش برآب شده.

كاويان‌پور چگونه فرار كرد

  به قرار اطلاع مي‌گويند كاويان‌پور روز فرار به اتفاق عباس نراقي وكيل و يك افسر كه حاليه توقيف است و دو نفر ژاندارم به منزل آمدند پس از صرف ناهار عباس نراقي و افسر و بانو جواهر فكري (زن جديد كاويان‌پور) با چمدان به اتفاق كاويان‌پور در تاكسي نشسته و از منزل خارج شدند و ژاندارم‌ها در خانه باقي ماندند و از قراري كه اطلاع رسيده رابطه تلفني با  دادگستري داشته و اظهار مي‌دارد كه به عنوان ديدن شاه رفته بودم و به همين زودي خود را معرفي خواهم كرد.
جوانمرد امروز اعمال قبلي كاويان‌پور و فرار او ارتباط با مقاماتي دارد كه فعلا از اظهار آن معذوريم.

بدبياري شاعر و منتقد

  مدتي است دوست ما محمد حقوقي منتقد و شاعر معاصر حسابي بدبياري آورده و ظاهرا با او چپ افتاده و مانع تدريس او در دبيرستان‌هاي اصفهان شده و در نتيجه او را به يك مدرسه پرت در حومه اصفهان فرستاده‌اند و نه حتي براي معلمي بلكه براي كتابداري.... يعني يك نوع «بايكوت».
«حقوقي»‌قرار بود كه از كادر آموزشي دبيرستان‌ها به دانشگاه منتقل شود كه به اين ترتيب اين كار او هم منتفي است.
علي ايحال وضعي كه براي دوست شاعر ما حقوقي پيش آورده‌اند موجب تاسف ماست و اميدواريم كه مقامات مربوطه سرنوشت يك دبير خوب خود را به حرف اين و آن مورد مخاطره قرار ندهد.

سومين جرقه

 آن هفته، عكس جوان‌ترين و آخرين فرد نسل اول خاندان كندي روي جلد تايم و نيوزيك رفت؛ به مناسبت انتخابش به معاونت رهبري دموكرات‌هاي سناي آمريكا كه البته موقعيت بسيار مهمي است. براي ادوارد و جاي شرط‌بندي و پيش‌بيني را بازمي‌گذارد كه تا 1972 شايد دور، دور او باشد، به خصوص كه جان كندي و جانسون هم از همين پايگاه عزيمت كردند و شايد هم اين راه راه او باشد كه به مقتضاي همه خصوصيات خانوادگي و پرورشي خود نمي‌تواند از آن عبرت بگيرد و چشم بپوشد.
نكته اين است كه الان، بفهمي نفهمي، مردم دنيا چشم به اين جوان دوخته‌اند به او سمپاتي دارند، همه عقده‌هاي مربوط به دو برادر را مي‌خواهند با وجود او خالي كنند. دنيا منتظر يك كندي سوم است و اين است كه عكسش روي جلد بزرگ‌ترين مجلات سياسي دنيا مي‌رود، مقاله‌ها درباره اين موفقيتش نوشته مي‌شود و لحن‌ها همه اميدوار، منتظر و امتيازدهنده. خدا مي‌داند شايد بارقه‌يي كه آن طرف دنيا اول بار با وجود جان كندي درخشيد و خاموش‌ شد و با آن يكي بيشتر و كوتاه‌تر درخشيد، با سومي واقعا روشن شود و شايد هم نشود، در اين حال دنيا منتظر نسل دومي خواهد بود كه در سال‌هاي آينده بروند به هاروارد و در بيايند و راه مجلس سنا را پيش بگيرند.

فكاهي‌نامه

 رسانه‌هاي قديمي صفحاتي براي سرگرمي مخاطبان داشتند كه گلچيني از آنها را در اين ستون مي‌خوانيد.
 چند سطري در بي‌حوصلگي
1- تاريخ‌شان به قدري درخشان بود كه وقتي برق‌شان خاموش مي‌شد كتاب‌هاي تاريخ را بازمي‌كردند.
2- تنها سوغاتي‌اش از فرنگ براي دوستان هويج فرنگي بود.
3- براي آنكه با من بي‌پرده صحبت كند پرده‌هاي اطاقش را كند.
احمدرضا درياني

 چند كلمه با «عكس»
چون خجالتي بود موقع تعويض لباس روي عكس كه توي اتاقش زده بود پرده مي‌كشيد.
ح- رياحي

 دو، سه كلمه
- او تنها شاعري بود كه اشعارش را موقع سرودن با ترازو وزن مي‌كرد.
- موقع خوابيدن پلك‌هايش را محكم مي‌بست چون بر اين عقيده بود كه كار از محكم‌كاري عيب نمي‌كند.جمشيد- پيك

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون