«تربيت» تشويق ميكند
در اين كليشه، به معرفي جريدههاي مهم تاريخ مطبوعات ايران ميپردازيم؛ مهم اما كمتر درباره آنها گفته شده.
ميرزا محمدحسينخان، متخلص به اديب و ملقب به فروغي و ذكاءالملك و معروف به ميرزا فروغي زماني كه ميخواست بعد از هشت سال دفتر نشر «تربيت» را تعطيل كند، نوشت: «چون سال گذشته دم سردي دنيا به سرحدكمال رسيده بود و احتزار طبع به ضجرت و انزجار مبدل گرديد، كبر سن و ضعف و پيري را بهانه كرده برآن شدم تا از نگارش روزنامه تربيت چشمپوشم و بيش از حد به ياران دردسر ندهم... و تنآسايي را يكچند بنشينم و صبر پيشه گيرم و معاشران دانند كه من چندان در بند صرفه و سود نيستم. »اما به محض انتشار اين خبر«دوستان برنجيدند» كه مگر نديدي«گنج بيمار و عادت بيخمار از عادت روزگار دور باشد. » فروغي با عتاب دوستان دوباره شروع به انتشار «تربيت» كرد و سال نهم آن را «دوره دويم تربيت» ناميد. دورهيي كه هدف اصلي آن «تحقيق» بود. اگرچه بيش از يكسال اين دوره نپاييد و عمر آن 39 شماره بيش نبود- از شماره 395 تا 434- و عادت پيشين مطبوعات را تكرار كرد: تعطيلي و به تاريخ پيوستن. روزنامه تربيت در دوره هشت ساله اول كه از روز پنجشنبه يازدهم رجب 1314 قمري/1275 شمسي در قطع 5/33 در 21 منتشر ميشد بيشتر «بر مدار تشويق بود و گاه تحقيق». اين روزنامه در چهار صفحه به خط نستعليق ميرزا زينالعابدين ملقب به ملكالخطاطين قزويني و با چاپ سنگي در تهران منتشر ميشد. قيمت آن در داخل پنج شاهي و «در خارجه اجرت پست بهعلاوه» بود كه نخستين شماره آن عبارت«هوالمعين» و «يا اجازه وزارت جليله انطباعات»ديده ميشد.
ميگويند تربيت روزنامهيي است متفاوت با اخلاف و اسلاف خود در محتوا و در تاثيرگذاري. تربيت را با چهل عنوان نشريهاي كه در 60 سال اول عمر روزنامهنگاري در ايران منتشر ميشد مقاسه ميكنند و آن را «نقطه عطف و سرآغاز تحول» ميدانند. ميراز جهانگيرخان شيرازي، مدير صوراسرافيل در صفحه پنج شماره 15، چهارشنبه 29 رمضان 1325 قمري مينويسد«تربيت اول روزنامه آزادي است... چيزهايي را كه در زمان استبداد كسي را ياراي گفتن نبود به قدرت قلم و پرده و حجاب انشا و ادب چنان ميگفت كه اسباب ايراد نميشد. » جهانگيرخان ميگويد «تمام مطالب گفتني را فروغي در تربيت گفته است و خدماتي كه اين روزنامه به وطن كرده علاوه بر معلومات، مردم آزرده از روزنامه را روزنامهخوان كرده.» سيدفريد قاسمي به نقل از محمد صدرهاشمي در مقدمه تربيت مينويسد:« انتشار مرتب و منظم 9 ساله تربيت سهم مهمي در بيداري ايرانيان از خواب غفلت و آماده نمودن آنها براي گرفتن مشروطيت داشته است.» و استاد محيط طباطبايي ميگويد«ميرزا محمدحسين فروغي بدون شك متينترين و زيباترين و شيواترين روزنامه را در طول اين مدت مينوشت و انتشار ميداد.» جلالالدين همايي، استاد دانشگاه تهران در مجله يغما (سال ششم، شماره 9، 1332 مينويسد:« نشر سرگذشت خاندان فروغي، محمدمهدي ارباب، مولف كتاب «نصفِجهان»پدر ميرزا محمدحسين فروغي، محمدعلي فروغي پسرش و ديگران اگر بدون غرض طبع شود سرمشق و راهنماي جوانان روشنفكر و دانشجويان و عبرت و پند پيران سالخورده است.»
محمدحسين تربيت روزنامهيي را منتشر كرد كه برخي در تمجيدش گويند و محاسن آن برشمارند و عدهيي به بدگويي درباره آن قلم زنند و زبان چرخانند. شايد همين نماميها بوده كه در نهايت فروغي را به دم سردي رسانده كه خواسته گوشهيي بنشيند و صبر پيشه كند. اما صبر براي چه؟ براي سرآمدن عمر يا براي از سرگرفتن قلم براي بار ديگر و بار ديگر؟ اما فروغي دوباره قلم دست گرفت اما اينبار نه با هدف تشويق آنطور كه خود ميگويد بلكه با «هدف تحقيق»؛ هدفي كه او خود بهتر ميدانست بايد تحقيق كرد تا راه تشويق مردم را دريافت. اگرچه گاهي به او گفتند «سفيه است و مهمل ميگويد» و اين «پيهاي بود كه به بدن خويش ماليد».
روزنامه تربيت گاه به موقع منتشر ميشد و گاه با وقفهيي يكهفتهيي و يكماهه كه نه از سر خواسته كه به دلايلي كه در هر اعلاننامه آورده شده در انتشار وقفه ميافتد. اين روزنامه در سال دوم، لگوي خود را -بر دو سوي لوحه فرشته بالداري ديده ميشد- تغيير داد و هرگونه«اخبار پليتكي، علمي، خبرهاي داخله و خارجه و مكارم اخلاق و حكايات و تواريخ و احوال رجال» را منتشر ميكرد. انتشاري كه هدف اصلي آن «آيينه صافي جهاننماي» بود تا «حقايق امور را به آنها كه چشم و گوشي دارند و عظمي به دانش و بينش ميگذارند به درستي بنمايد.» اين روزنامه تا شماره 110 با حمايت «انجمن معظم» منتشر ميشد و بعد از آن با كمي تاخير بهطور مستقل منتشر شد. 9 سال روزنامه به حيات خود ادامه داد و در 29 محرم 1325 قمري براي هميشه تعطيل شد و خود مدير مسوول، صاحب امتياز، نويسنده و سردبير نشريه بعد از 10 سال و نيم تلاش براي نشر تربيت به ديار باقي شتافت و روزنامه به بايگاني تاريخ پيوست. ميگويند فروغي هنر خود را نه در تعطيلي كه در انتشار روزنامه ميدانست. براي همين نوشتن را ادامه داد تا دم نهايي. فروغي در آخرين شماره سال نهم خود مينويسد از داستان نوشتن در تربيت:
به زاهدان ننشستم و ريا شعار نكردم/ براي آنكه تو يارم شوي چكار نكردم.