چرا مخالفان برجام در امريكا از اين توافق نگرانند؟
خصومتها آنقدر ريشهدار است كه تنها براي حل برداشتهاي نادرست محتاج زمان بسياري هستيم. در اين زمينه تيم هستهاي فراتر از مسائل هستهاي توانست، سوءتفاهمها را كاهش دهد. اين را تيم هستهاي ادعا نميكند بلكه 1+5 اذعان دارد.
• به راستي اگر برجام فقط بعضي گشايشها را تسهيل ميكند ولي طيف وسيعي از اختلافات و تحريمها باقي ميماند، پس چرا اينقدر مخالفان برجام در امريكا از آن نگرانند؟ چرا اسراييل آن را بدترين توافق قرن ناميده؟ چرا فقط شماري از گشايشها به شكستن تحريمهاي پيشا هستهاي سرايت كرده؟ چرا اتحاديه اروپا در تلاش براي گشايش سفارت در ايران است؟ برخلاف باور ايشان، من برجام را قراردادي مهمتر از محتواي هستهاي ميبينم. برجام اصل يكجانبه گرايي امريكا را هدف گرفت. در زمانهايي كه همه سخن از قدرت هايپر امريكا ميگفتند، اين كشور در مقابل چندجانبه گرايي كه ايران در برجام ترسيم كرد، زانو زد. اين دستاورد بزرگ دستگاه ديپلماسي كشور بود.
• نمي دانم عدد 155 نفر در تيم امريكا و روانشناس و مورخ را از چه رفرنس و منبعي آوردهاند، ولي چه نتيجهاي مد نظر است. اگر ادعا بر اين است كه ما شمار بيشتري نياز داشتيم كه ايشان به عنوان مشاور رييسجمهور موظف به ارايه اين پيشنهاد بودند، اما به ياد دارم قبلا اين باور را تاييد ميكردند كه در حل مسائل و اداره امور بايد به جاي كميت افراد، به كيفيت، قدرت و مهارت نيروها توجه كرد.
• فهم ايشان از سازمان ملل متحد، اهميت آن در تئوريسازي در روابط بينالملل و قاعدهسازي در حقوق بينالملل قطعا بايد مورد تجديد نظر قرار گيرد. اينكه مجربين و متخصصين سازمان ملل را متهم به اتخاذ روش سازمان مللي (سخنراني و قطعنامه) بدانند غيرحرفهايترين و غيرعلميترين جملهاي بود كه شنيدم. در راهروهاي سازمان ملل شماري از حقوقدانان و بزرگان روابط بينالملل از كشورهاي شمال و جنوب وجود دارند كه در شكل دهي ماهيت نظام بينالملل اثر گذارند. اساسا در دانش روابط بينالملل و در دانشگاههاي پيشرفته دنيا مشاركت در نشستهاي سازمان ملل معادل كورس دكتري شمرده ميشود. زيرا همانجاست كه قد و قواره تئوريهاي روابط و دكترينهاي حقوقي به محك آزمون گذارده ميشود. اتفاقا برجام دستاورد يك نشست سازمان مللي است كه طي قطعنامه 2231 به تصويب شوراي امنيت رسيده و همين امر موجب ايجاد اصل مسووليت براي همه كشورها در مقابل تعهدات ايران ميشود. يكي از معدود افرادي كه در ايران سرآمد همين فهم دقيق سياسي، حقوقي از سازمان ملل است، دكتر محمد جواد ظريف است.
• در فرآيند حل و فصل اختلافات مهم، اتفاقا بايد حداكثر تبليغات به كار گرفته شود. زيرا مهارت تبليغاتي و فضاي رواني و روحي حاكم، در جهتدهي به مسير نقش آفرين است. ضمن اينكه عين جمله مكتوب ايشان درباره موضوع «شبيهسازي مذاكرات ايران و امارات بر سر جزاير ايراني» اينگونه است: شبيهسازي مذاكرات بهطور عمومي از ويژگيهاي زير برخوردار باشد: تبليغات و هدايت تبليغاتي (مكتوب دكتر سريع القلم در كتاب: مهدي ذاكريان، شبيهسازي در روابط بينالملل، تهران: پژوهشكده مطالعات راهبردي، ص 82)
• اينكه براي جامعه مدني ايران توجيه نشد، برجام حل و فصل مسائل ايران و امريكا نيست به نظراينجانب خطاي برداشت ايشان است. هيچگاه، هيچ يك از مقامات ايراني از رهبري تا رييسجمهور، وزير خارجه، نمايندگان مجلس، حتي پايينترين مقام وزارت خارجه چنين ادعايي نكردند. جامعه مدني و علمي ايران هم از اين موضوع آگاه بودند. البته اذعان ميدارم با وجود اين آگاهي، متاسفانه عامه مردم به علت مشكلات اقتصادي و تبليغات هدفدار بعضي از رسانههاي داخلي، انتظار حل بسياري از مشكلات كشور را با برجام پيدا كرده بودند.
• از همه نامفهومتر راهكارهاي ارايه شده در آن يادداشت است. آيا آنها حل مساله هستند يا مفاد برجام؟ آيا آنها راهكارهاي واقعي هستند، يا راهكارهاي فني سياسي، حقوقي و ديپلماتيك مندرج در برجام عملگراتر و واقعگراتر هستند؟ جملاتي مانند: دقيق باشيم، فهم رياضي گونه، قالببندي درست، نگاه حل المسائلي و راضي كردن مردم را همه نامزدهاي شوراها و مجالس از كوچكترين تا بزرگترين شهر تكرار ميكنند. اما در اين ميان تنها اين تيم هفت نفره دستگاه ديپلماسي كشور بود كه توان تنظيم و نگارش برجام را داشت.
• يك سوال و هشدار مطرح شد:
1. سوال: «كدام تئوري امنيت ايران را تضمين ميكند؟» انتظار اين بود كه آقاي دكتر پيشنهاد خود را ارايه كنند. ما اين سوال را ممكن است در كلاس براي تحريك انديشه دانشجو بپرسيم. ولي در يك يادداشت كه برجام را ارزيابي ميكند بايد به آن پاسخ داده شود. به باور من توجه به «تئوري امنيت انساني»، امنيت ايران را بهطور پايدار تضمين خواهد كرد. دلايل آن تفصيل فراوان حقوقي، سياسي دارد كه توضيح آن در مجالي ديگر ميتواند ارايه شود. 2. هشدار: «اگر خود اين ابتكار عمل را بهخرج ندهيم، با شرايط جديدي كه در امريكا، اروپا و خاورميانه در حال شكلگيري است، عوامل بيروني، تئوري حصار را تشديد خواهند كرد.» ايشان «مهار» را به «حصار» ترجمه كردند. اين نوآوري نيست. «مهار» از آغاز انقلاب وجود داشت و سپس در دوره بوش به «تغيير رژيم» تبديل شد. با مهارت ديپلماتيك نماينده ايران در سازمان ملل و تلاشهاي تيم مذاكرهكننده هستهاي در دولت اصلاحات دوباره به «مهار» تبديل شد. در دولت مهرورزي همين «مهار» به «تحريم و حصار» تبديل شد و اكنون دوباره «مهار» در حال زنده شدن است. البته اعتقاد دارم همين «مهار»، نقض برجام و نيز نقض قطعنامه 2231 شوراي امنيت است. زيرا بر پايه مفاد برجام و نيز قطعنامه ياد شده، كشورها بايد از هر گونه اقدامي كه مانع گشايش روابط جديد ايران با جامعه بينالمللي ميشود، اجتناب ورزيده، از تصويب هرگونه تحريم اضافي خودداري كنند و خواستههاي ايران در مسائل صلحآميز را مورد توجه قرار دهند. در پايان اميد دارم مناظرات علمي پيش از آنكه برداشت بر ضديت و مخالفت شود به نقد عالمانه و بلوغ فكري ميان دانشگاهيان تعبير شود.