ارتحال آيتالله معتدل، فقداني پراز خسارت
جعفر گلابي
ارتحال حضرت آيتالله هاشميرفسنجاني به غايت غمانگيز است. او با دريايي از كار و جهاد و تلاش و دانش و سياست عمر خويش را پربار كرد و آنچنان كه خود به اشارت و صراحت گفت با خيال راحت رفت ولي فقدانش خسارتي بزرگ براي كشور و انقلاب و مردم به وجود ميآورد كه به سادگي جبران پذير نيست. وي حتي پيش از انقلاب هم به سرعت از اركان مبارزه شد ودر همه مراحل بعدي در مسير حركت مردم تاثيري عميق و اغلب تعيينكننده داشت. آيتالله از نزديكترين ياران رهبر فقيد انقلاب بود و براي به ثمر رساندن نهضت مردم همه هستي خود را در طبق اخلاص گذاشت. حضورش در نهضت فرصتي بزرگ براي مخالفان رژيم بود و كمكهايش به مبارزان و مجاهدان گرماي ويژهاي به انقلاب ميداد. مشي مبتكرانه و مسوولانهاش در اعتدال و واقعگرايي وتوجه به وجوه مختلف زندگي مبارزهاش را رنگي ديگر ميداد و از خشكي و تعصب و ناآگاهي خالي ميكرد. اگر در خروش عليه ستم سنگ تمام ميگذاشت كوچكترين فرصتها براي ساختن زندگي را فرو نميگذاشت چنانچه براي ساواك هم اين نكته عجيب مينمود. بعدها روشن شد كه روح سازندگي در شخصيتش ريشهاي عميق دارد و مبارزهاش تنها جنبه سلبي نداشت. هاشمي با شاه به مبارزه برخواست ولي چشمش به رفع ستم براي آباداني كشور بود. چنين روحيهاي در ميان ديگر رهبران مبارز كمتر يافت ميشد واز او يك انقلابي متفاوت ميساخت. با پيروزي انقلاب و وقوع سيل آساي بحرانها پركاري، ابتكار، سياست وتدبيرش موثر افتاد و او را در كانون تصميمهاي مهم و برق آسا قرار داد. وي بعدها مرد مقابله با بحرانها نام گرفت ولي هرگز از مسير اعتدال دور نشد. در مقابل حوادث بزرگ و گاهي خونين از تروريسم گرفته تا جنگ هيچگاه تندي و افراطي در ميسرش مشاهده نشد وخون دل ميخورد كه اعتدال فرو گذاشته نشود و ميانهروي به كناري نهاده نشود. فرماده جنگ به محض اتمام نبرد سردار سازندگي شد وهمه مساعياش بر آباداني كشور متمركز گرديد. چنين شخصيتي براي ثبات و تعادل كشور يك استوانه تمام عيار محسوب ميشد وحتي مخالفانش بالاخره به اين معنا معترف شدند. فراگيري و مسووليتشناسي و آينده نگري و نفوذ و تجربه و تدبير وبزرگي يك شخصيت فقدانش را خسارت بار ميكند و زيانها رابه حال و آينده كشور سرايت ميدهد. او عالم دين هم بود و با ضمير روشن خود برداشتي واقعگرايانه و مترقي از اسلام داشت و بر همين اساس ثلمه عدم حضورش متوجه اين مكتب هم خواهد شد. در شرايطي بس خطير كه پيرامون كشور وجود دارد و مراحلي كه متوجه انقلاب است فقدان ركني از انقلاب نگران آسا و حتي اضطرابزاست. تنها با تمسك به راهي كه همواره در پيش گرفته بود و در سالهاي اخير تاكيد و تكرار ميكرد و روزي نبود كه تجربيات گرانبهاي خويش را با مردم در ميان نگذارد و براي همين هم فشارها و هجومها را بر خود هموار ميساخت، ميتوان به خداوند متوكل بود و اميد و آرمانها را از دست نداد. شايد اگر رهبر فقيد انقلاب زنده بود در رثاي مرگ شاگرد صادق خود مظلوميت او را بزرگتر از مرگش غمانگيز ميدانست، آنچنان كه براي شهادت بهشتي گفت و واقعيت زندگي و آرمانهاي او را به تصوير كشيد. روح بلند آيتالله هاشمي هم از دنياي فاني رفت و عاقبت بخيري عجيب و خيرهكنندهاي از خود به جاي گذاشت. او كه از يمين و يسار آماج حملات قرار گرفت و سالها در مصدر كارهاي بزرگ بود و در ميانه معارك قرار داشت و گاهي فداكارانه عيوب ديگران را متوجه خود ميكرد در آخرين همهپرسيها آراي بالا از مردم گرفت و مهر عزتمندي بر انتهاي دفتر زندگي خويش نهاد. روحش شاد و آرام باد.