• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3795 -
  • ۱۳۹۶ دوشنبه ۱۱ ارديبهشت

در مرز چهل‌سالگي

مهرداد احمدي شيخاني

خيلي سال پيش يك جايي خواندم كه پيامبران در چهل سالگي مبعوث مي‌شوند و چهل سالگي براي انسان‌ها مرز عقلانيت است. اينكه هر فرد بايد از مسيري بگذرد، دوراني را طي كند، جهان را تجربه كند و آخرش بگوييم حالا سرد و گرم روزگار را چشيده و ديگر مي‌تواند بر اساس منطق تصميم بگيرد و هيجاناتش را كنترل كند. بسياري از ما كه مرز چهل سالگي را گذرانده‌ايم معناي اين مرز سني را مي‌فهميم. البته مرزهاي سني ديگري هم هست كه مي‌شود به آنها هم اشاره كرد. مثلا يك روزگي انسان. آنهايي كه صاحب فرزند شده‌اند اين روز اول را كاملا مي‌فهمند كه چيست. مرز بين حيات و ممات است. طفل به دنيا آمده، ولي هر لحظه ممكن است زندگي‌اش متوقف شود. انگار بين زمين و هوا است و چون شيشه‌اي نازك در انتظار شكستن. عدد بعدي ده‌روزگي است. و بعدي‌اش چهل روزگي و بعد هم يك سالگي. همه آنهايي كه فرزندي دارند، تفاوت كودك را بعد از هركدام از اين مرزها تجربه كرده‌اند. آن كودكي خودخواهانه كه همه‌چيز را از آن خود مي‌داند و پاي بر زمين مي‌كوبد، تا آن عصيانگري بلوغ كه با هر چيزي مخالف است، تا آن جوان پر شر و شور كه خود را توانا به هر كاري مي‌داند و سرشار از هيجان و انرژي است و بعد گذر از مرز جواني و اين حس كه همه‌چيز هم، آن‌طور كه تصور مي‌كرد نيست و سپس رسيدن به مرز چهل سالگي كه براي همه معناي رسيدن به عقلانيت مي‌دهد يا حداقل آنكه مي‌گوييم سن عاقل شدن است.  اما آيا براي جوامع و كنش‌هاي اجتماعي هم مي‌شود چنين وضعيتي را تصور كرد. مثلا همين انقلاب ما كه امسال سي و نهمين سالش است و در مرز چهل‌سالگي است. آيا نمي‌توان براي آن هم مثل به‌دنيا آمدن يك انسان، طفوليت و كودكي و جواني و ميانسالگي را ترسيم كرد؟ آن روزهاي اول پيروزي انقلاب كه هر لحظه خطر در كمين بود، يا آن كودتاي نوژه در يك‌سالگي، بعد جنگ، و بعدش غرور نوجواني، عصبيت‌ها و نفي‌كردن‌ها كه همچون جوش‌هاي دوران بلوغ بر چهره ظاهر مي‌شد، و بعد جواني كه با آن همه ادعاهاي «ما مي‌توانيم» شروع شد و اين را ورق‌پاره دانست و به آن يكي گفت آب را فلان جا بريز و سرمايه‌ها به باد رفت و اقتصاد خشكيد و ويراني آشكار شد، و همچون جواني خودستا، بر لبه پرتگاه دست‌افشاني كرد و بعد كه همه‌چيز شخم زده شد، به ناچار زمان عقلانيت نزديك شد و برلبه پرتگاه، هشياري فرا رسيد.  يادتان هست آن داستان يارانه‌ها و يقه دريدن‌ها در جلوي بانك‌ها؟ و اينكه هيچ كس حاضر نشد از گرفتن يارانه خودداري كند؟ يادم هست مني كه گرفتن اين يارانه را عامل هلاك شان و شخصيت خود مي‌دانستم، متهم به حماقت شدم و كسي را نديدم كه چنين ببيند و گرفتند هر چقدر مي‌گرفتند و گويي اقتصادمان شد اقتصاد صدقه‌اي و هر روز در مقابلش قيمت‌ها بود كه شتاب مي‌كرد. يا يادتان هست كه يك نفر بود رياست مهم‌ترين بانك اين مملكت بود و در يكي از شهرهاي شمالي شعبه بانك ويژه خواهران راه انداخت و همين شد كه امين عده‌اي شد و بعد پول‌ها را برداشت و رفت؟ يا آن يكي كه از دل شوراي شهرِ صدهزار رايي شهردار شد و ماه رمضان سر هر چهار راه كاسه‌ آش دست ملت مي‌داد و بعد نمي‌دانيم چطور شد كه رييس شد و هاله نور شد و تكرار شد و بعد حالا ديگر نشد كه بشود.  به مرز چهل سالگي كه برسي يا بايد عاقل شوي يا چل‌چلي كني. گمانم سال گذشته بود كه در سوييس رفراندوم گذاشتند كه‌اي مردم يارانه مي‌خواهيد يا نه؟ كه مردم گفتند يارانه نمي‌خواهيم، كه اين يارانه كمر اقتصاد و كشورمان را مي‌شكند. خب فرق داشتند آن مردم با ما كه هجوم بردند به بانك‌ها براي گرفتن يارانه. آنجا سال‌ها است از مرز چهل سالگي گذشته‌اند و براي چل‌چلي هم تره خرد نمي‌كنند. اما اينجا بعضي‌ها به جاي رسيدن به چهل سالگي، چشم اميد به چل‌چلي دارند. اميدوارند كه عطر خوش پول برايشان دروازه بخت و اقبال بشود. به همان هجوم بردن مردم به شعبه‌هاي بانك اميد بسته‌اند. براي همين هم يكي مي‌گويد 185 هزار تومان مي‌دهم و آن يكي مي‌گويد 250 هزار تومان مي‌دهم. انگار قرار است ارثيه آبا اجدادي را بدهند. خب قرار است از كجا اين پول را بدهيد؟ يعني براي‌تان مهم نيست كه چه بلايي سر اين كشور بيايد؟ يعني آن يكي كه 45 هزار تومان داد و اقتصاد كشور را به پرتگاه برد براي‌مان عبرت نشد؟ اگر به آن يكي گفتند شما بفرما تشريف ببر خانه، خب براي چه بود؟ نه اين بود كه نخستين نشانه رسيدن به آستانه چهل‌سالگي همين است كه چل چلي نكنيم؟ در مرز چهل سالگي چه اتفاقي خواهد افتاد؟ مانند پيامبران مبعوث مي‌شويم يا با همديگر، و يك بار ديگر، باجه عابربانك را از جا خواهيم كند؟ آيا اقتصادمان در مقابل شعارهاي «چل چلي» مقاومت خواهد كرد يا اينكه كيسه آرد و توهم رشد سالانه 25درصدي كار خودش را پيش خواهد برد؟ 10 سال پيش در يك كشور 75 ميليوني، 76 ميليون نفر براي گرفتن يارانه ثبت‌نام كردند. آيا اين 76 ميليون، عقلانيت چهل‌سالگي را به باد خواهند داد و همراه شعارهاي چل‌چلي فرياد پيروزي خواهند كشيد؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون