خلاف قاعده بازي
سيد علي ميرفتاح
ميتوانيد نتيجه انتخابات را بيندازيد گردن تخلفاتي كه ما نديديم و شما ديديد. ميتوانيد پيروزي اصلاحطلبان را كار استكبار جهاني بناميد. ميتوانيد بگوييد رايهاي روحاني حلال نبود و رايهاي شما پاك و طيب و طاهر بود. ميتوانيد مردم را به چهار درصديها و نود وشش درصديها تقسيم كنيد و خود را نماينده مستضعفين بناميد و دولت را به طرفداري از مستكبرين متهم كنيد. ميتوانيد خود را يك آب – بلكه چند آب- شستهتر از بقيه بدانيد و بقيه را رانتخوار و مفسد و دروغگو بناميد. ميتوانيد 15 ميليون راي خود را ضرب و تقسيم كنيد و بگوييد سي ميليون است، بيست و چهار ميليون روحاني را بگوييد ارزش ندارد... ميتوانيد همچنان، تا آخر چهار سال دولت، بلكه تا آخر دنيا شعارهايتان را تكرار كنيد و حريفتان را به «سيلي» وعده دهيد... اما اين حرفها نه تنها نتيجه انتخابات را تغيير نميدهد، بلكه رقابت را لوث و بيارزش ميكند. چه عيبي دارد كه از شكست خود درس بگيريد و براي آينده، لااقل براي حفظ پايگاه مردميتان خود را بازسازي كنيد. همه، حتي بچه مدرسهايها ميدانند كه بازي اشكنك دارد، سر شكستنك دارد. رقابت هم مثل بازي است و يكي ميبرد و ديگري ميبازد. جز معدودي، اغلب مردم دنيا بازندهاند اما افسرده نيستند. مردم ميبازند و مينشينند به دلايل باخت خود فكر ميكنند. مينشينند و كلاه خود را – يا دستار خود را- قاضي ميكنند ببينند كجا زياد رفتند، كجا كم كار كردند، كجا تيرشان به سنگ خورد، كجا دو پرده بالا گرفتند و كجا خراب كردند. اينكه ميگويند شكست مقدمه پيروزي است معنياش همين است كه آدمها به جاي اصرار و ابرام بر مواضع هميشه بر حقشان، در كردار و گفتار خود به ديده عبرت بنگرند و در اصلاح خود بكوشند. هم به حكم عقل، هم به حكم شرع برنده و بازنده هر دو بايد بعد از اتمام بازي روي هم را ببوسند و بروند دنبال كارشان. زمين رقابت را كه نميشود به اندازه چهار سال بزرگ كرد و به همه بخشها سرايت داد. متاسفانه بيانيههايي كه طرفهاي غيرپيروز ميدهند حكايت از اين دارند كه رقابت همچنان ادامه دارد و بازي پايان نيافته. شما هزار بار گفتيد چهار درصديها اخ و زشت و زالوصفتند و دولت هم در خدمت اينهاست، اما به هر دليلي مردم اين تقسيمبندي را نپذيرفتند و رفتند با طيب خاطر به همين دولت به زعم شما چهار درصدي راي دادند. اگر معني اين حرف بيارزش بودن اين تقسيمبندي نيست پس چيست؟ منتها حرف مرد يك كلام است و همچنان اصرار داريد كه حتي در پيام تبريك، مردم را تقسيم كنيد به چهار و نود و شش. پس ديده عبرت به چه كار ميآيد؟ حالا به جاي تامل به گذشته همچنان داريد به رويه خود ادامه ميدهيد؟ معذلك باز هم نشستهايد و داريد از پروندهها و سوابق ميگوييد و براي رييسجمهور منتخب خط و نشان ميكشيد؟ كشتيگير معمولي كه سهل است، در كچ هم همين كه داور سوت پايان را ميكشد همه با سر خونين و دست شكسته دست از مسابقه ميكشند و روي همديگر را ميبوسند و به پيروز تبريك ميگويند. آخر اين چه مرامي است كه شما داريد.