اگر به خاطر ايران
سيد علي ميرفتاح
در جريان انتخابات، يك بار به كانديداهاي رياستجمهوري، برادرانه و متواضعانه توصيه كردم همه تخممرغهايشان را در سبد رقابت نگذارند و اين برد و باخت سياسي را به بازي مرگ و زندگي بدل نكنند. گفتم و از سر خيرخواهي و فروتني گفتم «طوري حرف بزنيد، از موضعي يكديگر را نقد كنيد كه فرداروز بتوانيد به چشم هم نگاه كنيد، در جلسات كنار هم بنشينيد و با هم صحبت كنيد». عرصه سياست عرصه قهر و آشتي دايمي نيست. چه بسا فردا روز مصالح عاليهاي ايجاب كند كه شما متفق شويد و پروژهاي را مشتركا پيش ببريد. اينكه امروز ناطقنوري در چشم ما عزيز شده و روز به روز رتبهاش بالاتر رفته دليلش همين است كه او آداب رقابت را ميدانست و جانب ادب را رعايت ميكرد. كاش باقي مديران جمهوري اسلامي هم قبل از اينكه وارد عرصه سياست شوند دورههايي از فتوت و رفاقت و رقابت سالم را ميگذراندند و مودب به آداب اسلامي و انساني ميشدند. ناطقنوري رقيب جدي خاتمي بود و با تمام قوا تلاش كرد تا برنده انتخابات دوم خرداد هفتاد و شش باشد. انصافا بزرگان دو جناح در آن روزگار هيچكدام كار غيرقانوني نكردند و از جاده ادب و اخلاق بيرون نيفتادند، اما مريدان چرا. هم مريدان اين طرفي و هم مريدان آن طرفي دروغ گفتند، توي كاسه هم گذاشتند و همديگر را آزردند. اما مشايخ حرمت هم را حفظ كردند و دينشان را به بردن و رييسجمهور شدن به هر قيمتي نفروختند. براي همين ناطقنوري در پيامي مودبانه و برادرانه پيروزي رقيبش را تبريك گفت و به عنوان رييس مجلس، از در همكاري و همراهي و رفاقت با رييسجمهور منتخب برآمد. رقيبان رفيق شدند و عزت و سربلنديشان روزافزون شد. نكته قابل تامل همينجاست كه امروز همه دوم خرداديها، ناطقنوري را مياستايند، رقابتي پيش بيايد به او راي ميدهند و از او حرفشنوي دارند. سياستمداران اگر بخواهند عزيز شوند و به دل مردم راه پيدا كنند، بهترين كار همين است كه رفتارهاي سياستمداران سلف را بنگرند و از فعل و قول آنها درس بگيرند.
شما هر كه باشيد و هر سليقهاي داشته باشيد بايد با همين رييسجمهوري كار كنيد كه امروز بيست و چهار ميليون راي آورده، دوست داشته باشيد يا نه، روحاني است كه ايران را در مجامع بينالمللي نمايندگي ميكند و روحاني است كه امضايش نافذ است و روحاني است كه اوامرش مسموع است. طي چهار سال آينده بايد با همين رييسجمهور و دولتش كار كنيم و در برنامه اجرايي او، نقش به عهده بگيريم. اما متاسفانه چيزي كه از حرفها و اظهارنظرها و پيامهاي رقباي دولت منتخب استنباط ميشود اين است كه در چهار سال آينده ميخواهند ساز مخالف كوك كنند، مكرر و مداوم براي دولت دردسر درست كنند، رييسجمهور را همراهي نكنند و تا ميتوانند چوب لاي چرخ دستگاه اجرايي بگذارند و... حتي بدشان نميآيد كه رييس دولت را در عرصه داخلي و خارجي ضايع كنند و... غافل از اينكه هر نوع آسيب زدن به دولت، آسيب زدن به مملكت است و ضايع شدن – خدايي نكرده – حسن روحاني، ضايع شدن ما است. اتفاقا در چنين تقلب احوالي است كه جوهر رجال آشكار ميشود. در دوم خرداد ملت متوجه بزرگواري و متانت و حسننيت و وطندوستي ناطقنوري شدند و به عينه ديدند كه او حاضر است براي پيشبرد اهداف مملكت پا روي دلش بگذارد و راهي جز پسند شخصي و سليقه فردياش را بپيمايد. ناطقنوري در انتخابات باخت اما در چشم مردم روز به روز عزيزتر شد و شخصيت و شرافتش آشكار شد. در انتخابات 96 هم ميشد راهي پيش گرفت، كاري كرد، طوري حرف زد كه پايان كينه و نقار و بدخواهي و حقد و نفور باشد. ميشد پايان انتخابات را با شروع مودت و همكاري توام كرد و اين نيروي عظيم مردمي را به ميدان آورد تا كار كنند و مشكلات كشور را برطرف سازند. نهادهاي زياد و قدرتمندي هستند كه امروز بنا به دلايلي از دولت منتخب خوششان نميآيد. پنهان هم نميكنند و حرفشان را صريح ميزنند. بلكه جار ميزنند. اينها اگر به خاطر ايران، به خاطر مردم، فيسبيلالله، به خاطر اينكه عزيز شوند و در چشم مردم رفعت پيدا كنند، با دولت همراه شوند و رييسجمهور منتخب را ياري ميكنند، آن وقت ميتوانيم اميد ببنديم كه دوره تازهاي شروع شده و افقهاي تازهاي در برابر چشممان گشوده شده...