• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3839 -
  • ۱۳۹۶ يکشنبه ۴ تير

مي‌توانست ولي نكرد

مهرداد احمدي شيخاني

اوايل دهه 60، آن موقع كه تازه خيال مي‌كردم مي‌توانم دستي به قلم ببرم و چيزكي بنويسم، دوستي‌ام با جناب «هادي خانيكي» كه امروز از اساتيد بنام رسانه است و روزنامه‌نگاران به او ارادتي دارند، شروع شد و به همين واسطه پايم هم به فضاي مطبوعات باز شد. گمانم يكي دو بار جايي گفته باشم كه طي دو سال هرچه مي‌نوشتم، مستقيما به سطل راهي مي‌شد و آن كس كه بيشتر اوقات چنين مي‌كرد، همين دوست قديمي بنده، آقاي هادي خانيكي بود و الحق كه تصميمش درست بود و باعث شد ياد بگيرم كه چگونه بنويسم كه اميدوارم ياد گرفته باشم. طي چند سالي كه با اين جناب خانيكي همكار بودم، مسيرمان به دفتر روزنامه يكي بود و اكثر روزها از نياوران تا مركز شهر و گاهي بالعكس را سوار بر اتومبيل او، به گفت‌وگو و بحث مي‌گذشت و انصافا بسيار از اين گفت‌وگوها ياد گرفتم، از سال‌هاي مبارزات پيش از انقلاب و آنچه گذشت تا رخدادها و تحليل آنچه جاري بود.
فكر كنيد كه نزديك 6 سال و هفته‌اي حداقل 4 روز و روزي گاهي نزديك به دو ساعت اين گونه مي‌گذشت. براي خودش يك دوره كامل آموختن بود از سير تا پياز. يادم هست يك روز بحث به تشكيل «جامعه روحانيت مبارز» و بعد از آن تشكيل «جامعه روحانيون مبارز» رسيد. به ياد دارم كه جناب خانيكي در آن ميانه‌هاي بحث جمله‌اي گفت كه هميشه در ذهنم مانده است. موضوع جايگاه «حضرت امام» بود در تشكيل اين دو جريان محوري در ساختار روحانيت. جناب خانيكي درباره اين جايگاه گفت «اگر حضرت امام اراده مي‌كرد، مي‌توانست به چشم بر هم زدني هر دو اين تشكل‌ها را تعطيل كند و به جاي آنها هر تشكل يا تشكل‌هاي ديگري را تاسيس كند.» من گفتم «ولي امام چنين نكرد» كه جناب خانيكي هم گفت «بله چنين نكرد و موضوع اصلي هم همين است.»
از آن گفت‌وگو خيلي سال است كه مي‌گذرد، شايد نزديك به 30 سال و من همين موضوع را در ذهنم بسط داده‌ام كه حضرت امام چه كارهايي را مي‌توانست بكند كه نكرد. وقتي به كارهايي كه امام انجام نداد فكر مي‌كنم، ليست بلندبالايي فهرست مي‌شود كه در اينجا و به سرعت به چندتاي آن اشاره‌اي مي‌كنم و البته سعي مي‌كنم با توجه به اينكه اينجا خاورميانه است و طبيعت تصميم‌گيري صاحبان قدرت در اين بخش از دنيا از چه جنسي است، به موضوع نگاه كنم. فهرست را كه مرور مي‌كنم و چندتايي را كه مي‌گذرم، به رفراندوم قانون اساسي مي‌رسم و از خودم مي‌پرسم چرا حضرت امام اصرار بر انجام رفراندوم داشت؟
 مگر نمي‌دانست نتيجه‌اش چه مي‌شود؟ و مگر چنانچه مي‌گفت از امروز نظام كشور «جمهوري اسلامي» است كسي در حد و اندازه‌اي بود كه مخالفت كند؟ و اصلا چرا جمهوري اسلامي؟ مگر هر عنوان ديگري براي اين نظام برمي‌گزيد، هيچ كس در حد و اندازه و قواره‌اي بود كه بگويد نه؟ اما امام چنين نكرد، آن هم در جايي از دنيا كه صاحبان قدرت و در جايگاه قدرتي بسيار پايين‌تر از اين، هر كار مي‌خواهند مي‌كنند. وقتي اين را بگذاريم در كنار سابقه آنچه در انقلاب‌هاي ديگر گذشته، بيشتر معناي تفاوت اين انجام ندادن را متوجه مي‌شويم. اينكه مردي كاري را بكند كه مي‌توانست انجام ندهد و اتفاقا انجام ندادنش مرسوم بوده و نه انجام دادنش.
چند موضوع ديگر را هم تند تند مي‌گذرم تا مي‌رسم به موضوع قانون اساسي. از خودم مي‌پرسم اصلا براي چه قانون اساسي؟
مگر امام نمي‌توانست بگويد قانون اساسي لازم نيست و مثلا بگويد قانون، همان كه فقه ما مي‌گويد؟ آيا نمي‌توانست؟ آيا هيچ كس در قد و قواره آن بود كه مخالفتي كند يا اگر مخالفتي هم مي‌كرد، كسي گوش مي‌داد و تاثيري داشت؟ يا اصلا چهار خط مي‌نوشت و مي‌گفت همين قانون اساسي. چه كسي مي‌توانست مخالفت كند؟ مگر چند حقوقدان ننشستند و براي قانون اساسي، چيزي نوشتند و قرار بود همان را امام تصويب كند و مهندس بازرگان گفت «بهتر است مجلس تدوين قانون اساسي تشكيل شود» و امام نظر مهندس بازرگان را تاييد كرد و قرار شد براي چنين مجلسي انتخابات
 برگزار شود؟
 خب اصلا چرا انتخابات؟ مگر امام نمي‌توانست چند نفر را خودش تعيين كند؟ باز هم همان سوال قبلي، چه كسي مي‌توانست بگويد نه؟ اما امام، هم فرمان تشكيل مجلس تدوين قانون اساسي را داد، هم فرمان برگزاري انتخابات براي نمايندگان مردم در چنين مجلسي و هم بعد از تدوين قانون اساسي، دستور برگزاري رفراندوم آن قانون را. آنچه هميشه در همين يك مورد هم كه شده به خودم گوشزد مي‌كنم اين است كه چنين رفتاري، نه در قلب اروپا، كه در يك كشور انقلاب كرده خاورميانه‌اي رخ داده است؛ جايي كه طبيعي‌ترين اتفاق آن است كه چنين نشود، ولي چنين شد.
بعد از آن هم اگر فهرست را مرور كنيم باز همين است. كارهايي كه امام نكرد. مي‌توانست انتخابات‌هاي مختلف برگزار نكند ولي كرد. حداقل مي‌توانست در دوره جنگ انتخابات برگزار نكند. اصلا يعني چه برگزاري انتخابات در دوران جنگ؟ و از آن عجيب‌تر برگزاري انتخابات براي شهرهاي در اشغال دشمن، براي مهاجرين آواره از جنگ و ساكن در شهرهاي ديگر. اين تاكيد بر انتخابات در هر شرايطي يعني چه؟ اين تاكيد بر راي مردم آن هم براي كسي كه مي‌توانست بي‌هيچ نياز به راي مردم، هر كاري كه اراده كند انجام دهد. اگر مي‌خواست مي‌توانست، ولي نكرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون