نقد و بررسي كتاب مديريت توحش با سخنراني قدير نصري و جليل بهرامي نيا
گسست از سنت بنيادگرايي
مديريت توحش، به دنبال قطبيسازي در جامعه است
عاطفه شمس
كتاب «مديريت توحش» نوشته ابوبكرناجي، استراتژيست برجسته القاعده، جزوهاي درونسازماني است كه در آن گسست از سنت بنيادگرايي بالاخص از خوانش سيد قطبي آن و نيز گسست از رويه سازمان مادري به نام «القاعده» نشان داده شده است؛ از اين رو، كتاب «مديريت توحش» حاوي نكات مهمي است كه ميتوان از خلال آن چرخش ذهني- ايدئولوژيك و به تبع آن چرخش استراتژيك گروهي از مبارزان را مشاهده كرد كه از القاعده انشعاب كردند. بدين معنا، «مديريت توحش» را ميتوان سرآغاز دوره جديدي از تفكر بنيادگرايي دانست كه اگرچه هنوز شباهتهايي با اسلاف خود دارد اما به جهات بسياري متمايز است. از همين رو است كه جزوه مذكور از چنان اهميتي برخوردار است كه اندكي پس از انتشار، مورد ترجمه آكادمي غرب و البته سرويسهاي اطلاعاتي و امنيتي آن قرار گرفت و به انگليسي ترجمه شد. اين كتاب توسط لادن احمديان و سوده منصوري به فارسي نيز ترجمه شده است. طي روزهاي اخير نيز نشست نقد و بررسي اين كتاب با حضور قدير نصري، عضو هيات علمي دانشگاه خوارزمي و پژوهشگر ارشد مركز مطالعات و تحقيقات استراتژيك خاورميانه و جليل بهرامي نيا، پژوهشگر و عضو شوراي مركزي جماعت دعوت و اصلاح در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد. گزارش اين نشست را در ادامه ميخوانيد.
شكل جديدي از هويتسازي بنيادگرايان
در ابتداي اين نشست، لادن احمديان هروي و سوده منصوري، مترجمان كتاب، توضيحاتي درخصوص چرايي ترجمه اين كتاب ارايه كردند. احمديان هروي گفت: طي سالهاي اخير مشاهده ميشود كه براي شناسايي داعش، برخورد مستقيمي با اين پديده صورت نگرفته و آنچه درباره اين گروه مطرح شده بيشتر مطالبي است كه در رسانهها منتشر شده است؛ حتي در رسانههاي عربي و انگليسي نيز معرفي دقيق و درستي از اين پديده مطرح نشده و بيشتر خردهروايتهايي درباره اين گروه ارايه شده است. بنابراين تصميم گرفته شد تا از اين فضاي رسانهاي فاصله بگيريم و اين گروه را از خلال مواجهه با متن مورد نظر آنها بشناسيم. مترجم كتاب افزود: ميدانيم تفاوتهاي جدي ميان القاعده و داعش وجود دارد؛ ما سعي كرديم اين خاصبودگي داعش را با كمك ترجمه اين كتاب، بيشتر نشان بدهيم، بنابراين تلاش كرديم تا در ترجمه متن، فضا و لحن نويسنده حفظ شود. سوده منصوري نيز به بحث هويتسازي و ديگريسازي نويسنده در اين كتاب اشاره كرد و گفت: آنچه داعش را از گروههاي ديگر متمايز ميكند، شكل جديدي از هويتسازي اين گروه است آن هم از طريق كنش كنشگران. در واقع كنش كنشگران هستند كه به افراد هويت ميدهند و هر فرد، خود به عنوان يك پيشتاز مطرح ميشود. هر فرد رسالتي پيدا ميكند كه به هويتي شكل بدهد. ديگريسازي بهصورت خيلي خوب در اين گروه اتفاق افتاده است؛ به همين دليل، افرادي در اروپا جذب داعش شدهاند چون به واسطه آموزههاي داعش، اين افراد هويت خود را آن طور كه خود ميخواهند شكل ميدهند و از اين طريق، خود را معنا ميبخشند.
پوشش خلأ استراتژيك القاعده
قدير نصري
استاد دانشگاه خوارزمي
قدير نصري، به عنوان نخستين سخنران با بيان اينكه نقد برخلاف معناي متعارفي كه در ايران دارد، به معناي
تار و مار كردن و مچ گرفتن نيست بلكه به معناي سنجيدن و بيان نقاط ضعف و قوت اثر است، گفت: در نقد هر اثر بايد به چهار پرسش پاسخ داده شود؛ اول اينكه محور مركزي كتاب چيست؟ دغدغه نويسنده در اين كتاب چيست؟ دوم اينكه چه چيزي از اين كتاب آموختيم كه قبلا نميدانستيم. سوم، من با چه چيزهايي كه آموختم، موافق هستم؟ و چهارم با چيزهايي كه آموختم، مخالف هستم؟
وي با بيان اينكه چهار كلمه در سلفيزم جهادي زياد به كار ميرود، به چهار مفهوم النكايه، وحش (اداره التوحش)، التمكين و الفتح در اين كتاب اشاره كرد و گفت: براي فهم بهتر آنچه در اين كتاب نوشته شده و آنچه داعش بدان عمل ميكند بايد اين چهار مفهوم و فكر و توجيهاتي را كه در پس اعمال آنها وجود دارد، بهخوبي فهم كرد. النكايه در اين كتاب به دشمني و آزار رساندن ترجمه شده كه ترجمه خوبي است اما ميتوانست به فرسودهسازي نيز ترجمه شود. النكايه يعني شما به صورت مدام و مرتب به دولت مركزي آزار برساني، ترور كني، آدمهاي او را دستگير كني، بمبگذاري كني و... تا اين دولت فرسوده شود. در مرحله دوم كه دولت از كار افتاد - شبيه وضعيتي كه در افغانستان و عراق وجود دارد- نااميدي، يأس، عصيان، تمرد، انتقام و كينتوزي رواج مييابد و اين نتيجه النكايه است. بعد از اينكه النكايه اتفاق افتاد به معناي توحش ميرسيم. وحش به معناي بيايان لم يزرع است و در مقابل شهر و مدنيت قرار ميگيرد. مديريت توحش يا اداره التوحش يعني مديريت كردن بر انسانهايي كه امنيت، آسايش، آموزش و هيچ گونه امكانات رفاهي ندارند. مرحله بعدي التمكين يا شوكه التمكين است يعني زمينهسازي يا به قول دوستان هموارسازي يا به زبان عربي تمهيد شرايط براي ظهور خلافت. مرحله نهايي نيز الفتح به معناي پيروزي است و آن، زماني كه دستگاه خلافت حاضر است، واليان كار خود را انجام ميدهد، در خيابانها پليس ديني حضور دارد و امر به معروف و نهي از منكر نيز انجام ميشود. وي بعد از توضيح اين چهار مفهوم، گفت: اگر اين چهار مفهومي كه حداقل در دهه اول قرن بيست و يك ذهن ما دانشگاهيان با آن آشنا نبود را به ذهن بسپاريم، در آن بافت و كانتكست ميتوانيم درك كنيم كه وقتي ابوبكر ناجي از مديريت توحش سخن ميگويد يعني مرحله بعد از النكايه و معتقد است كه ما در عراق و افغانستان، اين كار را كردهايم. دولت جرات نميكند به خيابان بيايد و اين نتيجه النكايه است. پس مديريت توحش يك مرحله بعد از النكايه است و يك مرحله قبل از تمكين و تمهيد براي خليفه. در ادامه، نصري به سخن مركزي كتاب مديريت توحش اشاره كرد و افزود: كتاب حرفهاي مهمي زده است اما به نظر ميرسد تمام دغدغه نويسنده اين كتاب و گرانيگاه سخن او دو نكته است؛ يكي، ضرورت عبور از گروه به دولت است. ميگويد ديگر زمانه اين سپري شده است كه يك گروه به نام القاعده و... شكل بگيرد، ما بايد دولت به معناي تكنيكي كلمه داشته باشيم. پس يكي از سخنان مركزي كتاب ضرورت عبور از گروهمندي به دولتسازي است.
دومين نكته كليدي در اين كتاب، معكوس كردن ايده
سيد قطب در باب ايمان و مبارزه است. سيد قطب ميگفت اول ايمان بعد مبارزه اما نويسنده برخلاف سيد قطب معتقد است اول بايد به مبارزه پرداخت و بعد به ايمان. يعني يك نگاه كاملا عملگرايانه براي شروع جهاد دارد. از اين رو توصيه ميكند كه حتي به كساني كه به شما ايمان ندارند، پول بده و آنها را جذب كن. ما درك نميكرديم كه چرا افسران بعثي در سال 2013 حاضر شدند زير بليت يك عده افراد زمان پريش و وحشي بروند زيرا اين كتاب را نخوانده بوديم. اگر اين كتاب را ميخوانديم، ميديديم كه ابوبكر ناجي ميگويد گفتمان سيد قطب ديگر تمام شده است. اينكه بايد اول جامعه ايماني درست كنيم و بعد از ممارست و اينكه مردم جهادي شدند به سمت مبارزه برويم. او ميگويد ما اول مبارزه را آغاز ميكنيم و شهري را به نام رقه يا ديرالزور يا موصل ميگيريم و در آنجا نشان ميدهيم كه در عرض سه سال يك دزدي صورت نگرفته است. اين باعث ميشود كه افراد از سراسر جهان به اينجا هجرت كنند. زيرا در امريكا مردم از بياعتمادي خستهاند، در افغانستان، مردم از ناامني خستهاند، بنابراين، به اينجا هجرت ميكنند كه امن است. اين اتفاق بسيار مهم است و به عنوان سخن مركزي كتاب بسيار قابل توجه است كه در پنج فصل سعي شده به سوابق و بحثهاي مرتبط با آن پرداخته شود.
تنها راه نجات، فقط جهاد است!
نصري افزود: نويسنده مديريت توحش، به دنبال قطبيسازي در جامعه است و بر اين نظر است كه افراد جامعه كلا سه دسته هستند؛ يا طرفدار ما هستند يا با كافران و مرتدان هستند يا يك عده ترسو و بيطرف هستند؛ ما بايد روي بيطرفها كار كنيم و آنها را جذب كنيم. وي افزود: نويسنده در پايان كتاب ميگويد آيا اين راهي كه ما انتخاب كردهايم راه درستي است و آيا راههاي سادهتري وجود ندارد؟ و ادامه ميدهد دو گروه راههاي سادهتري پيشنهاد ميدهند؛ يك گروه ميگويند بياييد مثل اخوان المسلمين، موسسات غيردولتي بزنيد و با كار حزبي قدرت را در دست بگيريد. اما او همكاري با دولتها و نهادهاي مدني را نامشروع و ناحق ميداند. گروه دوم پيشنهاد وسوسهانگيزي ميدهند و ميگويند بياييد كودتا كنيد و مخفيانه و به يكباره با يك كشتار سريع قدرت و جامعه را
در دست بگيريد. اما او كودتا را نيز نفي ميكند و ميگويد ما نه به سراغ كودتا ميرويم و نه به سراغ كار مدني و حزبي و اجتماعي خواهيم رفت. بهزعم او تنها راه نجات، فقط و فقط جهاد است، آن هم با همان چهار راه يا مفهوم يا مراحلي كه پيشتر توضيح دادم؛ النكايه، وحش (اداره التوحش)، التمكين و الفتح.
پژوهشگر ارشد مركز مطالعات استراتژيك با توجه به مطالب اين كتاب گفت: من چهار نكته از اين كتاب آموختم كه برايم بسيار جالب بود. يكي، اصل ضرورت پيروزيهاي كوچك به مثابه راهي براي پيروزيهاي سترگ و عظيم. مديريت توحش بيان ميكند كه پيروزيهاي كوچك به مثابه راهي است به پيروزيهاي بزرگ از اين رو نويسنده تاكيد ميكند كوچكترين ضربه نيز راه را براي رسيدن به هدف هموار ميكند و براي مثال ميگويد حتي اگر عصايي در دست داري اگر با آن بر سر يك صليبي بكوبي آن هم حركت خوبي است. نكته دوم اين است كه اعلان عمومي جهاد و پرهيز از جهاد مخفي توصيه ديگري است كه نويسنده آن را مطرح ميكند. ناجي ميگويد كاري كه به صورت مخفيانه انجام شود عليالاصول، كار نيست و بايد با شهامت آن را اعلان عمومي كرد. براساس اين توصيه است كه ميتوان درك كرد كه چرا داعش اين همه سايت و مجله دارد. اصل ديگر كتاب اين است كه اين اثر بيانگر صنعت خشونت داعش و تجارت با مرگ است. نويسنده، خشونت را راهي به مثابه رهايي و پيروزي ميداند و بر اين نظر است كه بايد هول و ترس را در دل رقيب كاشت تا از ترس به شما پناه بياورد؛ هر چه ترس، آزاردهندهتر باشد موثرتر است. از اين رو خشونت را به صورت گسترده، انبوه و بديعترين اشكال اعمال ميكنند. من مقالهاي از مايكل والزر درباره تروريزم خواندم كه او نيز گفته بود؛ پارهاي از تروريستها به اين نتيجه ميرسند كه رقباي ما فقط اين سربازها نيستند، آن زني كه به اين سرباز در كودكي شير داده نيز مقصر است. آن تاجري كه در خيابان بيتفاوت است، او نيز مقصر است و همه آنها را بايد زد. پس در پرتو صنعت خشونت، خشونت يك راه براي رهايي است.
اين استاد دانشگاه در ادامه افزود: چهارمين نكتهاي كه براي من تازگي داشت مخاطبگزيني متفاوت يعني تمركز روي عوام و جوانان به جاي روحانيون و گروههاي مرجع بود. نويسنده كتاب مديريت توحش، توصيه ميكند كه براي عضوگيري نبايد روي روحانيون و گروههاي مرجع سرمايهگذاري كرد بلكه بايد روي كودكان، جوانان و عوام سرمايهگذاري كنيم.
وي از منظر استراتژيك آنچه را در اين كتاب نوشته شده، كارآمد توصيف كرد و گفت: اين كتاب، خلأ استراتژيك القاعده را پوشش ميدهد. وي افزود: نويسنده همچنين از موضوع تلفيق اصل تدين و تسليح بهخوبي استفاده كرده و درواقع داعش با بهرهگيري از اين موضوع، روي قشر مطرود و مغضوب جامعه سرمايهگذاري كرده است.
نصري كتاب مديريت توحش را بيشتر يك بيانيه دانست كه داراي تناقضهاي زيادي است. وي استدلالهاي نويسنده را ضعيف و شكننده توصيف كرد و گفت: استدلالهاي
مطرح شده در اين كتاب بنيه فكري و اتقان ندارد. وي زمانپريشي نويسنده را نيز از نقاط ضعف اين كتاب دانست و گفت: نگاه صرف از پنجره جهادي، قابل دفاع نيست. نصري افزود: بخش اعظم خشونتهاي داعش يك تكنيك است براي اثبات خود و ترساندن رقيب و البته موفق هم شدند. اما حكومتهاي زمانپريش كه عليه وجدان بشري و فضيلت مدني اقدام ميكنند، محكوم به شكستند.
نصري ميدان دادن برخي بازيگران بينالمللي را عامل حيات داعش دانست و گفت: اگر ملاحظات بازيگران و رقابت بين آنها نبود، داعش چنين نميشد. اين گروه واقعا نيروي مقتدري نيست و آسيبپذيري داعش فوقالعاده زياد است.
هر دين، تمدن خاص خود را دارد
جليل بهرامينيا
پژوهشگر
در ادامه اين نشست، جليل بهرامينيا، عضو شوراي مركزي جماعت دعوت و اصلاح، به ترجمه اين كتاب اشاره كرد و گفت: اينكه ما بتوانيم آثار اصلي نوك حمله مخالفان خودمان را ترجمه و ايضا بررسي كنيم، نشان از نوعي استقرار و همچنين فرهيختگي جامعه فرهنگي ما دارد و نويدبخش پيشرفت بيشتري براي كشور ما است. وي به متن اصلي اين كتاب نيز اشاره كرد و نكات قابل تاملي را درخصوص ترجمه آن به فارسي بيان كرد.
اين فعال سياسي به ابهام موجود در كتاب اشاره كرد و گفت هنوز نويسنده اين كتاب مشخص نيست كه ابومصعب سوري است يا يكي ديگر از تئوريسينهاي مصري كه در وزيرستان پاكستان كشته شد. اما گفته ميشود به احتمال قوي كار يكي از اين دو نفر است زيرا داعش چهار، پنج تئوريسين قوي دارد و با توجه به گرايشهاي خاصي، توجه داعش روي اين كتاب متمركز شده است. ترجمه انگليسي آن سال 2006 انجام شده اما مترجمان اشاره نكردهاند كه آيا متن مورد مراجعه آنها متن عربي اصلي بوده يا متن انگليسي كتاب. اگر از عربي ترجمه شده باشد من قسمتهايي از متن عربي را با متن فارسي تطبيق كردم ولي ديدم واقعا در جاهايي اين مطلب خوب ارايه نشده و در قسمتهايي نيز اصلا اشكال معنايي دارد. يعني تنگناهاي زباني به خوبي شناسايي نشده است.
وي به برخي مطالب بيان شده در اين كتاب اشاره كرد و گفت: نويسنده معتقد است بايد با حمله كردن به پروژههاي اقتصادي و كارخانهها، نيروهاي نظامي و امنيتي را در اين مكانها تجميع كرد تا كار ما در جاهاي ديگر آسانتر شود. ناجي همچنين معتقد است بايد از اختلافات بين نوگرايان سلفي و اخوان استفاده و نوع واكنش آنها را پيشبيني كنيم. نويسنده بيان ميكند بايد دولتها را در فشار قرار داد تا آنهايي كه براي غرب مزدوري ميكنند خودشان را آشكار كنند و مشخص شود كه اينها خائناند. ابوبكرناجي ورود به جهاد را مايه تيزهوشي ميداند و معتقد است ورود به جهاد سبب ميشود تا فرد قوه تحليل پيدا كند.
بهرامينيا به شرايط بينالمللي و وضعيت جهان اسلام در حال حاضر اشاره كرد و افزود: هر ديني تمدن خاص خود را دارد و هويتي را منسوب به خود شكل ميدهد. وقتي يك تمدن در رقابت با تمدنهاي ديگر افول كند در حدي كه خوف نابودي آن باشد، اعضاي آن تمدن هم براي جانبازي و هم براي جان ستاندن آماده ميشود. الان تمدن اسلامي در اين مرحله قرار دارد. يعني الان از حدود ۵۰ كشور اهل سنت يك حكومت اهل سنت در سطح بينالمللي مدافع و طرفدار اهل سنت نيست؛ يعني اهل سنت در صحنه سياسي بينالمللي غايبند. حكومتهاي اهل سنت حكومتهاي سكولاري هستند كه دغدغهها و هويتهاي تودههايشان را نمايندگي نميكنند. توده احساس ميكند در اين رقابت در حال باخت است. اگر تمدني كه گذشته باشكوه و بااقتداري داشته باشد، حسرت نسبت به آن وضعيت گذشته و نفرت از فرودستي فعلي، معجوني ميسازد در قالب كينه و تنفر و درواقع داعش تلاقي و تجليگاه حسرت و نفرت است. اين پژوهشگر، داعش را ميوه طبيعي وضعيت كنوني جهان اسلام دانست و گفت اگر داعش براي توجيه كار خود به نصوص مراجعه ميكند و متوني فقهي را گزينش ميكند براي مبارزه با داعش و تفكر داعشي نيز بايد سراغ متون و پاسخ دادن از اين طريق رفت. وي تاكيد كرد داعش نماينده فقه اهل سنت نيست.
شكل جديد هويتسازي و ديگرسازي در داعش
احمديان: طي سالهاي اخير مشاهده ميشود كه براي شناسايي داعش، برخورد مستقيمي با اين پديده صورت نگرفته و آنچه درباره اين گروه مطرح شده بيشتر مطالبي است كه در رسانهها منتشر شده است. بنابراين تصميم گرفته شد تا از اين فضاي رسانهاي فاصله بگيريم و اين گروه را از خلال مواجهه با متن مورد نظر آنها بشناسيم. ميدانيم تفاوتهاي جدي ميان القاعده و داعش وجود دارد؛ ما سعي كرديم اين خاصبودگي داعش را با كمك ترجمه اين كتاب، بيشتر نشان بدهيم.
منصوري: آنچه داعش را از گروههاي ديگر متمايز ميكند، شكل جديدي از هويتسازي اين گروه است آن هم از طريق كنش كنشگران. در واقع كنش كنشگران هستند كه به افراد هويت ميدهند و هر فرد، خود به عنوان يك پيشتاز مطرح ميشود. هر فرد رسالتي پيدا ميكند كه به هويتي شكل بدهد. ديگريسازي بهصورت خيلي خوب در اين گروه اتفاق افتاده است؛ به همين دليل، افرادي در اروپا جذب داعش شدهاند چون به واسطه آموزههاي داعش، اين افراد هويت خود را آن طور كه خود ميخواهند شكل ميدهند و از اين طريق، خود را معنا ميبخشند.