چه كسي ميانجيگري ميكند؟ واكنشمتفاوتچهرهها به پيشنهاد منتقدان دولت
پيشنهاد « آتشبس»
مجتبي حسيني
از تفسير اشتباه آتش به اختيار تا آتشبس يك طرفه تمام آن چيزي است كه نواصولگرايان تازه به ميدان آمده در طول يك ماه گذشته بر سر فضاي سياسي كشور آوردهاند.
بخشي از ناراضيان و عصيانگران اصولگرا كه به دنبال باخت در انتخابات 29 ارديبهشت درپي بازگرداندن آب رفته به جوي بودند با تفسيري غلط و خطرناك از بيانات رهبري معظم انقلاب آن چه ايشان تعبير به آتش به اختيار كردند را به حوزه سياست كشاندند و تا توهين به رييسجمهور در دو روز ملي و وحدت بخش قدس و عيد فطر نه تنها باعث شدند مطالبات جهاني ملت ايران درباره ملت مظلوم فلسطين و شادي عيد مردم به حاشيه رود كه سايه سنگين تخريب خياباني رييسجمهور را بر ساحت سياست گسترانيدند.
آنچه در روز قدس رخ داد و رييسجمهور كشور را توسط عدهاي معدود با شعارهاي ساختارشكنانه و توهينآميز مواجه كرد نه تفسير عملياتي آتش به اختيار مدنظر رهبري بود و نه حتي نشاني از يك مخالفت در چارچوب ارزشهاي حاكم بر سياست در ساختار سياسي جمهوري اسلامي داشت.
همين ساختارشكني هم بود كه از دو سوي متنافر اصولگرا تا اصلاحطلب همه را بر آن داشت تا ضمن تقبيح آن لب به سخن بگشايند و از سخيف بودن آن شعارها بگويند هرچند كه برخي تندروها تلاش كردند تا ضمن انتقاد از رييسجمهور و مقصر دانستن او در بروز چنين رفتارهايي از خجالت منتخب 24 ميليوني ارديبهشت هم در بيايند.
در حالي كه ميرفت تا يك اجماع عمومي ميان سياستمداران شكل گيرد و آتش توهين به رييسجمهور خاموش شود روز عيد فطر و پيش از بيانات رهبر معظم انقلاب اشعاري توسط مداح رسمي مراسم خوانده شد كه رشتههاي سياسيون را پنبه كرد و اينبار به زبان هجو و با خطاب قراردادن مستقيم رييسجمهور دوباره هيزم آتش جديدي شد. آتشي كه خاموش نشد و باعث شد بار ديگر كهنه اصولگراياني كه چند پيراهن بيشتر از مداح جوان پاره كردهاند به عرصه بيايند و اينبار خجلتزدهتر از آن شعارها پيشنهاد آتشبس بدهند.
پس بار ديگر اين وظيفه سياستمداران بود كه به ميدان بيايند و آب بر آتش تازه بريزند. اصولگرايان هم اگر نه به طور كامل اما شكسته بسته تلاش كردند تا اشعار خوانده شده را دستكم به لحاظ موقعيت زماني و مكاني آن رد كنند.
بالاخره عليرضا زاكاني كه خود از منتقدين شاخص دولت روحاني است دست به قلم برد و در يادداشتي پيشنهاد آتشبس يك طرفه داد: به نظر امروز بايد هوشيار بود، از جنجال پرهيز كرد و حتي آتشبس يكطرفه داد و در درگيريهاي خودساخته جريان مفتون يا مرعوب غرب جز به همدلي و كمك براي برونرفت از وضع موجود و رفع مشكلات مردم نپرداخت و با نقد منصفانه- بدون نيش زدنهاي بيجا- و دفاع واقعبينانه - از هركس هر چند منتقدين خود - در پرتو منطق و انصاف خويش با ايجاد آرامش، فرصتي به عموم مردم داد تا با بازشناسي سره از ناسره راه اصلاح اساسي جهتگيري مسوولان كشور را فراهم آورند.
پس از آن احمد توكلي و محسن رضايي نيز از پيشنهاد زاكاني استقبال كردند و به پيشواز آتشبس يك طرفه رفتند.
از گفتوگوي ملي تا آتشبس
آنچه امروز زاكاني ميگويد و توكلي به استقبالش ميرود نتيجه بيتوجهي و ناديده گرفتن طرحي است كه ماهها قبل اصلاحطلبان ارايه دادند. پيش از وقوع اين درگيريهاي كلامي و توهينآميز اصلاحطلبان ابتدا آشتي ملي و سپس گفتوگوي ملي را طرح كردند. آنها در مقطع پيش از انتخابات فضا را آبستن شكلگيري منازعاتي از اين دست ميدانستند و معتقد بودند با توجه به شرايط ويژه منطقه و آنچه در داخل رخ ميدهد بهتر است تمامي گروههاي سياسي داخل نظام بر سر موضوعات ملي به گفتوگو بپردازند و نوعي مفاهمه را ايجاد كنند تا مسائل اصلي كشور زير سايه سنگين حواشي تنشزا محو نشود.
اصولگرايان البته آن روزها خوشبين به پيروزي در انتخابات بودند و خود را بينياز از گفتوگو ميپنداشتند اما گذشت زمان و شكست سنگين آنها در انتخابات 29 ارديبهشت اتفاقات پسيني داشت كه ثمره همان خوشبيني مفرط بود. آنها به قدري از پيروزي مطمئن بودند كه حالا از هضم شكست ناتوان شدهاند. همين هم باعث ميشود تا دست به اقداماتي بزنند كه تنها برآمده از عصبيت و خشم ناشي از شكست است.
معجزه گفتوگو
امروز نيز واكنش اصلاحطلبان كه مخاطبان آتشبس پيشنهادي زاكاني هستند چيزي شبيه همان حرف ماهها قبل است. از عبدالله رمضانزاده تا مصطفي تاجزاده همه ميگويند بايد با ابزار گفتوگو به مواجهه با تنشهاي كلامي هفتههاي گذشته رفت.
پيشنهاد رمضانزاده، سخنگوي دولت اصلاحات آغاز گفتوگوي ملي است و مصطفي تاجزاده ميگويد ميتوان با معجزه گفتوگو از آتش گذر كرد.
عليرضا زاكاني، جنگ را ميشناسد، در دفاع مقدس جنگيده و ادبيات جنگي را ميفهمد. او بهتر از بسياري از همقطارانش ميداند آتشبس، فرجام يك منازعه نيست، بلكه آغازي است براي دست يافتن به صلح پايدار. صلحي كه از راه گفتوگو با ميانجي مرضيالطرفين به دست ميآيد. در خيمه اصولگرايان و اصلاحطلبان ميانجي مورد اعتماد اگر بود كار به اينجا نميرسيد. سياسيون بايد چراغ به دست به دنبال كسي بگردند كه يك گام به پيش بگذارد و دعوت كند به صلح و گفتوگو.
حال كه اين پيشنهاد با استقبال چهرههاي شاخص اصلاحطلب مواجه شده طرف مقابل است كه بايد نخستين گام عملي را بردارد و از بيانيه و موضعگيري توييتري به ميدان عمل بيايد همانگونه كه در روزگاري نه چندان دور مرحوم عسگراولادي و محمدرضا خاتمي در پروژهاي هرچند ناتمام نامهنگاري با يكديگر را آغاز كردند تا نخستين تجربه گفتوگوهايي از جنس دو قطب سياست در ايران پس از دوم خرداد را رقم بزنند.