• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3858 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲۸ تير

روزمرّگي در آرمانشهر عروسي

محمد زينالي اُناري

تو اتاق بغلي، پسرم در حال شنيدن آهنگ‌هاي تند و ريتميكي است كه گاهي آن را باز كرده و به حركات موزون خيلي جذابي مي‌پردازد كه پيش‌تر آن را رقص ناميده بودند. اين آهنگ هم يكي ديگر از صداهايي است كه روزانه در زندگي خود مي‌شنوم. ديروز خودروي ارزان قيمتي صداي زيادي به آهنگ داده و با ريتم تند شش‌هشتم نقطه‌دار از خيابان مي‌رفت، انگار مي‌رقصيد وقتي لايي مي‌كشيد! هميشه همين طور است، يا لااقل مدتي است كه هميشه‌ها اينگونه‌اند و ريتم‌هاي تند جامعه را برداشته و هر كس بخواهد از دنياي ريتم به سوي ديرندي برود كه زمان در آن وجود نداشته باشد، بايد سر به بيابان يا خلوت ديگري بردارد كه از اين صداها در آن اثري نباشد.
ريتم جامعه هم همانند همين ريتم است و انگار در خيابان‌ها يك مراسم عروسي برقرار است، رنگ‌ها به خروش برخاسته‌اند و بازارهاي هميشگي در خيابان ريخته و تصور يك جشن هميشگي را رسميت بخشيده‌اند. مردم تقريبا هر روز به شكلي خودآرايي كرده و به خيابان هجرت مي‌كنند تا در جشني عمومي، خوش‌آيند هم راه بروند. از سقف فروشگاه‌ها بادكنك‌ها و پوشاك‌ها زده بيرون و در كنار آن هم مواد غذايي، چيزهايي را مي‌فروشد كه معمولا در سرگرمي و تماشاي فوتبال و پيش‌تر رفتن به سينما خورده مي‌شد. يادتان كه هست، اولش سيگار و تخمه در سينما حسابي رواج داشت تا اينكه يك روز كنار صحنه نمايش فيلم نوشته شد: مصرف سيگار و تخمه، از همان‌هايي كه تقريبا در پمپ بنزين‌ها نوشته مي‌شد، «اكيدا ممنوع»!
آهنگ، رنگ و خوردني‌هايي كه ويژگي جشن‌هاي عروسي قديمي بود، امروز همه‌گير و همه روزه شده و الان يك روز بدون شش هشتم يا خوردن بستني و شيريني در جامعه قابل تجسم نيست. قبلا اغلب وسواس‌ها براي اين بود كه چه مجلسي چه لباسي پوشيده شود، امروز، فضاهاي استراحت، خريد و رفت‌وآمد، تقريبا به سالن مدي شباهت دارد كه مردم به طور روزمره و براي اياب و ذهاب در آن حضور پيدا مي‌كنند. هر يك از اين موضوعات، به تنهايي چندان ناخوش‌آيند نيستند، اما ريتم وقتي كه در لباس، خوردني، آهنگ و حتي مفاهيم به طور زلزله‌وار و رقص‌انگيزي زياد شود، ديگر تحمل لحظه‌اي آرامش و شنيدن صداي طبيعت و... در آن وجود ندارد.
صفحه ويژه اين صحنه شلوغ و نورباران وقتي مهيب و ولتاژْ بالا است كه لبه خيابان‌ها و فضاهاي گذر و گذار چنان نامشخص مي‌شود، كه انگار هيچ كسي متوجه نشده است كه زندگي روزمره، ميهماني نيست و قرار نيست كسي آشغال‌هاي آن را بعد ازميهمانان جمع كند. ميهمانان هميشه حضور دارند و لذا شهرها و خيابان‌هاي خسته از ريتم و تغذيه آن همواره بستر زباله ريخت‌و‌پاشي است كه روزانه برقرار است. در نتيجه، به جاي آنكه ميهماني شبيه باغي باشد كه در آن باغبانان روزانه گل و ميوه مي‌آرايند، همانند سالن ميهماني چنان پر از كاغذ و نايلون مي‌شود كه شهرداري براي اينكه يادشان بياورد كه اينجا جاي غريبي نيست، مجبور است بنويسد: «شهر ما خانه ما است »!
ما از هر عمل و كرداري يكسري مفاهيم ناب و خاصي در ذهن داريم كه روزانه آن را اجرا مي‌كنيم، خوردن و دور انداختن، پوشيدن و گشتن، ترانه شنيدن و حركت همه در ذهن ما بيشتر به آن تجربه‌اي تعلق دارد كه ما به آن دلبسته‌تر و وابسته‌تر هستيم. بايد گفت كه در سال‌هاي اخير، تنها جشن همگاني مردم ايران، عروسي‌هايي است كه در غياب مراسم‌هايي چون جشن‌هاي عمومي، كنسرت‌ها و تجمعات شادي‌آور در ميان خويشان و اقوام صورت گرفته و اخيرا هم تخصصي سفارشي شده است. هر ميهماني، در فضاي اختصاصي‌اي به نام تالار يا سالن اجرا مي‌شود كه فضايي اجاره شده، خارج از خانه و جايي است كه ريخت و پاش، تحرك و جذابيت در آنجا آزاد و خوش‌آيند است. اما وقتي اين حالت از درون اين سالن به جامعه فوران پيدا كند، ديگر ساحت‌هاي زندگي به فنا مي‌رود.
مردم فضاي روزمره خود را با فضاي عروسي يكسان مي‌گيرند، غافل از اينكه اكنون از مكاني كه چنين شرايطي ايجاد كرده بود خارج شده و در هر مكاني بايد آيين مربوط به آن را اجرا كنند. اما انگار، آهنگ‌ها، بازارها و حركت‌هاي عادي شده به خاطر اينكه جز آرمانشهر عروسي هيچ آرمانشهر ديگري در فضاي زندگي تجربه نمي‌كنند، دست از سر آنان برنمي‌دارد. در ايران كه فضاي نوستالژيك طبيعت آن، سرشار از گرايلي و جامه‌دران بود، خرقه و زربفت داشته، برگه و سوهان تدارك مي‌ديد، هر يك مستعد خلق يكسري كردارهاي اجتماعي بود  اما مردم اينك تنها در ميان آرمانشهري افتاده‌اند كه روزشان را به تكانه و تلون مي‌گذراند.
شهرهاي خيالي، ساخته سفرهاي ذهني در زندگي روزمره‌اند و تقليل جامعه‌اي كه ديرزماني به جابلقا مي‌انديشيد به آرمانشهر عروسي، در شرايطي صورت مي‌گيرد كه مردم روزانه به كردارهايي برخاسته و وابسته به اعمال و رفتار مشابه عروسي مي‌كنند. كم نيستند افرادي كه با ورزش، موسيقي و حكمت عملي ديگري وابسته هستند و آرمانشهرهاي عالمانه و پهلواني را سير مي‌كنند. بيماراني كه دنيا براي‌شان مانند پيرامون تختخوابي در ICU است يا اشخاصي كه به جاي واقعيت در خيال زندگي مي‌كنند. اما صورت كلي جامعه، بيشتر باخودروهايي كه گرداننده ريتم‌هاي رعد‌انگيز و تند هستند، خيابان‌هايي رنگ‌آميزي شده از سرخ و زرد و ويترين‌هاي انساني لوازم آرايشي قابل تصور است.
زندگي خلق كردارهاي متنوع آرمانشهري در سپهر اجراي روزمره است، اما سيطره يك آرمانشهر بر اجراهاي مردم، نشان از اين دارد كه كردارهاي متمايزي در جامعه وجود نداشته يا تقويت نمي‌شود و نيازمند كساني است كه بتوانند با خلق رفتارهاي هنري و خلاقانه، آرمانشهرهاي متنوعي از دل طبيعت و تاريخ بيافرينند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون