ادامه از صفحه اول
يك گفتوگوي متمايز از اصولگرايان
نكته مهم ديگر تاكيد آقاي باهنر بر پرهيز از تندروي و نيز حمايت از دولت بود. «من تصورم اين است كه در دو سوي جريان يك عده تندرو هستند كه ميخواهند فضا را تند نگه دارند و تندترش كنند و من اين را به مصلحت استقرار دولت و رسيدن به اهداف نظام نميدانم. من گفتهام كه الان ديگر موفقيت دولت را موفقيت نظام ميدانم. شايد تا چند روز قبل رقيبمان بود اما امروز حتي آنهايي كه اعتقاد دارند دولت ضعيف است، بايد همراه آن باشند و كمك كنند.» اگر همه نيروهاي منتقد دولت، ضمن حفظ مواضع انتقادي خودشان اين نگاه به دولت را ميداشتند، در اين صورت سطح تنشها بسيار پايين ميآمد و آرامش برقرار ميشد. آرامشي كه براي رسيدن نيروها به تفاهم ملي از هر چيز ديگري ضروريتر است. تاكيد بر عبور از چهرههاي كاريزماتيك و تشكيلات يا حركتهاي فردمحور نيز ديگر نكته مهم اظهارات آقاي باهنر بود. «اگر قرار باشد براي آينده فكري شود، بايد بگويم كه ديگر دوران چهرههاي كاريزماتيك در سپهر سياست در حال تمام شدن است و بايد «ساختار»، جايگزين اين نگاه شود.» انتخابات نشان داد كه هر چند فرد مهم است ولي همهچيز نيست. افراد در ذيل تشكيلات حزبي و سياسي است كه ميتوانند كارآمدي داشته باشند. و الا با رفتارهاي خودسرانه و شخصي خود يك جناح را با فقيرتر كردن سياست به عقب خواهند برد. با گذشت 40 سال از انقلاب وقت آن رسيده است كه هر دو جناح اصلي كشور خود را در قالب تشكيلاتي فراگير و مردمي و داراي برنامه، سازماندهي كنند و از طريق اين سازمانها با يكديگر رقابت كنند. تحليل آقاي باهنر از موضوع سهمخواهي از كابينه و دولت نيز بسيار واقعبينانه است. ايرادي ندارد كه هر گروه سياسي سعي كند افراد نزديك به خود يا كمتر مخالف خود را وارد كابينه كند ولي اين كوشش نبايد به تقابل يا زمينگير شدن رييسجمهور در امر انتخاب وزرا يا فرآيند كسب راي اعتماد آنان شود. اميدواريم اين نوع ادبيات و مفاهيم در سپهر سياسي ايران جايگزين ادبيات تخريبي موجود شود.
بيبرنامگي شهري يا شهر بيبرنامه
سوابق و رويكردهاي مجموعه مديريت شهري فعلي از يك سو و عدم وجود آمار و اطلاعات دقيق و شفاف و بهروز از تمامي داشتههاي شهر و شهرداري از سوي ديگر، دلالت بر مهجور ماندن برنامه در نظام مديريت شهري و عجز آن از سازماندهي اداره تهران و عدم توفيق در تحقق چشماندازهاي كلان و هدفگذاريهاي بلندمدت دارد. در واكاوي چرايي اين عدم توفيق، نكات قابل تامل بسيار است:
- مجموعه مديريت شهري به نظام برنامهريزي باور نداشته و شيوه دستورهاي سلسلهمراتبي را به برنامههاي مصوب، با ذكر ويژگيها و شاخصهاي كمي و كيفي و بودجه متناسب مورد نياز، ترجيح ميدهد.
- نظام جامع اطلاعاتي پويايي براي گزارش وضع موجود شهر در مقاطع زماني وجود ندارد.
- نظام اجرايي، برنامهريزي و مديريت استراتژيك براي تحقق طرح متناسب نيست.
- عدم قطعيت در تخصيص ميزان بودجه سالانه به طرحها و عدم تبعيت مديران اجرايي از اولويتهاي برنامه و هزينهكردهاي به اختيار، باعث آشفتگي در اولويتبندي و اجراي طرحهاي مصوب ميشود. مجموعه مديريتي جديد به عنوان سكاندار اين كشتي توفان زده، بايد داراي برنامه و آمادگي براي اجراي آن باشد تا بتواند در تفكر حاكم بر اركان مديريت شهري، كارگزاران، ذينفعان و همچنين شيوههاي اداره شهر دگرگوني اساسي ايجاد كند؛ چرا كه بهيقين چنين تحولي با كارشكني و مقاومت صاحبان ثروت و قدرتي مواجه خواهدشد كه منافعشان در يك فضاي آشفته در مديريت شهري تامين ميشود. از سوي ديگر عوامل اجرايي درونسازماني نيزكه با فعاليت در بستري بدون برنامه، دستوري و فاقد ساختار اجرايي منسجم مأنوساند، با بهمخاطره افتادن اختياراتشان در برابر تغييرات مقاومت نشان خواهند داد. با فقدان برنامهاي منسجم براي عبور از اين بحران برنامه، تلاطم امواج تمام اركان اين كشتي توفانزده را از هم خواهد پاشيد.
تداوم اعتماد
كما اينكه شايد چندسال پيش هيچكس تصور نميكرد كه دكتر روحاني تا اين حد بتواند بر برنامهها و اهداف اصلي اصلاحطلبانه ايستادگي كند. به همين دليل است كه بهجاي تمركز بر حضور افرادي خاص در دولت، بايد بر پذيرش خواستههاي بيست و چهار ميليون حامي رييسجمهور از سوي اعضاي دولت اصرار و در چهارسال آينده نيز بر پايبندي آنان به اين خواستهها نظارت داشته باشيم.