وقتي فرهنگ را تغيير ميدهيم
نازنين متيننيا
گردشگران خارجي ايران را تازه كشف كردهاند. گزارشها و آمارها از اشتياق مسافران خارجي براي ديدن ايران ميگويند. حتي به خبر هم احتياجي نيست؛ كافي است نگاهي به اطراف بيندازيم و ببينيم كه چطور نه تنها شهرهاي گردشگري ايران مثل شيراز و اصفهان، شلوغ شدهاند كه در همين تهران هم جمعيت گردشگر خارجي نه تنها زياد شده كه ميتوانيم، چهرههاي متفاوتي از گردشگر را ببينيم؛ چهرههايي جوان و خندان كه تا همين چند سال پيش نگران خطرات سفر به ايران بودند و حالا به مدد برجام و تلاشي كه براي نمايش چهره واقعي ايران در جهان صورت گرفته، ديگر ترسي از سفر به كشور ما ندارند. دو سال است كه ميدانيم اوضاع گردشگري و سفر به ايران بهتر شده و آن شرايط سخت، ناديده گرفتن و بيتوجه بودن، تمام شده. در اين دو سال اتفاقهاي زيادي رخ داده، اما همچنان مشكلات زيادي سرراه گردشگري ايران است؛ مشكلاتي كه ديگر ربط چندان به فضاسازي عليه ايران يا تصوير نادرست چهره ايران در آنطرف مرزها ندارد و بيشتر مربوط به همان مسائل داخلي است كه انگار هيچوقت قصد حل شدن ندارند. مشكلاتي كه ناشي از عدم انسجام و برنامهريزي درست در حوزه گردشگري است و موانع عجيبي كه در كشورهاي توريستي ديگر كاملا حل شدهاند. در واقع به همان اندازه كه در كشورهاي توريستي، گردشگري بهعنوان يك صنعت درآمدزا شناخته ميشود و برنامهريزيها و مديريت به نحوي است كه همه از اين صنعت منفعت داشته باشند، در دنياي گردشگري ايراني اين توازن وجود ندارد. مدتهاست كه هتلها از خانه مسافرها شاكي هستند و خانه مسافرها هم از انجمن هتلداري كه اجازه نميدهد بازار كار ايجاد شود و بخشي از چرخه درآمدزايي به مردم منطقه گردشگري برسد. بحث بالا گرفته و فعلا صدور مجوز خانه مسافرها متوقف شده است. در واقع مديريت گردشگري ايراني به جاي اجراي برنامهاي كه در آن سود و منفعت همه به دست بيايد، يك طرف ماجرا را متوقف ميكند تا طرف ديگر آرام بگيرد؛ نتيجهاي كه به نفع هيچكس نيست و فرهنگ پذيرش گردشگر در جامعه ايراني را سختتر ميكند. وقتي مردم منطقه گردشگري از اين استقبال و اشتياق سودي نبرند، قاعدتا فرهنگ پذيرش گردشگر هم تغيير ميكند و ممكن است فرهنگي ناخوشايند و دوستنداشتني شود.