ادامه از صفحه اول
شفافيت براي همه
از همه مهمتر اينكه چرا اعلام اطلاعات مالي شهروندان، اعم از صاحبان قدرت يا مردم عادي، مجاز نيست؟ چرا از اين شفافيت دفاع نكنيم؟ اموال مردم عموما به صورت ملك، سهام، پول نقد، خودرو، وسايل خانه و... است به جز موارد آخر بقيه موارد ثبت رسمي ميشود يا در بانكها وجود دارند، چه مشكي دارد كه امكان دسترسي به اين موارد براي نهادههاي مدني و نظارتي و افراد فراهم شود؟ اين كار بهشدت ضد فساد است و ميتواند مانع از اقدامات فاسد و نيز پولشويي شود. ضمن اينكه بايد زمينه را براي رفتار و گفتار صادقانه فراهم كنيم. بدين معنا كه هر كس هر چقدر ثروت دارد و از راه مشروع به دست آورده است، نهتنها نبايد او را زشت شمرد، بلكه اين كار ميتواند مورد احترام هم باشد. توليد ثروت امري پسنديده و به نفع همه است. بعيد است كه كسي بيش از 10 درصد ثروتي را كه به صورت مشروع توليد ميكند، در مالكيت خودش درآورد. فرض كنيد كل سهام ايرانخودرو مال يك نفر باشد. توليد ثروت آن دهها هزار نفر را منتفع ميكند، حالا بخشي از آن هم براي خودش باشد. به علاوه كسي كه ثروت را با خود به آن دنيا نميبرد، آن هم براي ورثه و مردم و ماليات و دولت ميماند. پس بياييم چند كار را با يكديگر انجام دهيم. اول از همه بدون شك و ترديد از شفافيت دفاع كنيم، البته بدون تبعيض، دوم داشتن ثروت مشروع را ضدارزش ندانيم. در اين صورت ديگر هيچ كس كوششي براي پنهان كردن ثروت خود نخواهد كرد. در پايان يك سوال مهم را هم بايد پاسخ داد. چرا اين همه روي ثروت حساس هستيم ولي نسبت به اتلاف آن نه؟ در واقع چرا رفتار مسوولاني كه ثروت نيندوزند ولي به جايش صدها ميليارد دلار مملكت را دود كنند پرسشي ايجاد نميكند؟ اگر به اين پرسش جواب داده شود تا حدي اولويتهاي ما تكميل خواهد شد.
و جناب رييسجمهور
افراد ايراني هيچگاه جهت تامين مايحتاج روزانه خود به سمت سياستبازي و جناحبندي متمايل نميشوند و رفاه را تنها از همان سرچشمه طلب ميكنند.
نيك ميدانيد در سالهاي اخير مردم ايران بنا بر شرايط خاص اجتماعي، سياسي، فرهنگي و به ويژه اقتصادي و بنا بر تجربيات خود، چاره را در نزديكي به جريانهاي سياسي ميدانند تا گذران عمر كرده و در كورهراههاي موجود در مسير زندگي عقب نمانند و اين نسخهاي است كه ناخودآگاه سياست برايشان پيچيده است تا جايي كه در اجتماع، نزديكي به جناحها به صورت ممر درآمدي است كه در اذهان و افواه- چه غلط و چه درست- به عنوان راهكار در آمده است.
امروز به جد هر فرد ايراني براي انتخاب شغل و جايگاه اجتماعي خود به دنبال آشنايي است كه در حلقه قدرت دستي بر آتش دارد تا از اين طريق بتواند امرار معاش كند و اين امر قبل از هر انتخابي تا معرفي وزير و وكيل يا هر منصب دولتي و شهري در جامعه ايراني مرسوم شده است. اگر امروز هر هموطن ايراني بتواند فارغ و خارج از سياستبازي و باندبازي به كاري مشغول شود و عبارت «چه خوب فلان آشنا و دوست، فلان پست مديريتي را عهدهدار شده است» از ادبيات ارتباطات فاميلي و دوستانه حذف شود چه بسا به مقدار كافي شغل در اختيار همگان قرار گرفته و بيكاري دغدغه هميشگي شما نخواهد بود و افراد براي تامين معاش سمت جناح و جناحبندي و به عبارتي عاميانه «پارتي» نخواهند رفت و در رقابتهاي انتخاباتي، ملاك فقط شايستهسالاري خواهد بود نه يابنده كانالي!
فرد فرد ايراني، تعريف حزب و حزبگرايي را به خوبي ميفهمند و آگاهند كه حزب از فلان مرامنامه و خطمشي تبعيت ميكند و چنانچه در مسير اين تعاريف قرار گيرد بسيار هم در توسعه همهجانبه موثر است و در اين تعريف تنها به دنبال فصل اقتصاد نيستند كه فصل فرهنگ و اجتماع را نيز با رويكرد جامعهاي روشنضمير و آزادانديش در راهگشاي بسياري از مشكلات پيگيرند ولي شوربختانه در جامعه ما تعريفي جامعه نگر و توسعهگرا از حزب در دسترس نيست!
واكنش عاطفي سازماني به حوادث؛ هيجان وفراموشي
اگر فرزندشان قرار است راهي سفر شود به آنها در خصوص جزييات سفر، ساعت حركت، نوع وسيله نقليه، مسير انتخابي و... اطلاعات داده شود. اگر والدين هم در برنامهريزي سفر دانشآموزان شركت داده شوند حتما رضايت نميدهند كه مثلا اتوبوسي كه فرزندشان با آن راهي ميشود نيمه شب به راه بيفتد. اينگونه مشاركتها در برنامهريزيهاي آموزشي سبب ميشود تا احتمال خطا و حادثه در آموزش پرورش كاهش پيدا كند.